خلاصه داستان :
گلی ( لیلا حاتمی ) پس از 20 سال دوری از ایران، به شهر زادگاهش رشت باز می گردد تا به خانه پدری اش برود. اما در بدو ورود گلی به شهر رشت، مردی به نام فرهاد ( علی مصفا ) نزد گلی می آید تا او را در روزهایی که در شهر رشت است همراهی کند؛ کسی که گلی حتی نمی داند او کیست!
کارگردان :
صفی یزدانیان : متولد سال 1339 در تهران می باشد. فارغ التحصیل کارشناسی سینما از دانشگاه هنر است. یزدانیان سالها به عنوان نویسنده و منتقد در نشریات مختلفی از جمله مجله فیلم فعالیت می کرده است. یزدانیان سابقه ساخت فیلمهای کوتاهی از جمله « در جستجوی شهرزاد » را در کارنامه هنری اش دارد اما « در دنیای تو ساعت چند است؟ » اولین فیلم بلند سینمایی او محسوب می شود.
درباره فیلم « در دنیای تو ساعت چند است؟ » :
« در دنیای تو... » اثری عاشقانه در حال و هوای عاشقانه های کلاسیک برتر تاریخ سینماست که می توان به طور تلویحی آن را مشابه آثار سینمای فرانسه در نظر گرفت؛ به انضمام اینکه داستان خودِ فیلم نیز ارتباط مشخصی با فرانسه دارد.
فیلم داستان ساده اما پر جزئیاتی دارد. یک عاشق که سالهاست منتظر ورود گلی به شهر رشت می باشد با ورود وی در اولین دقایق حضورش در این شهر به سراغش می رود. اما دقت صفی یزدانیان در پرداخت داستان و تجربه ارزشمندش در سالهایی که نویسنده بود ، سبب شده تا « در دنیای تو... » از جهات مختلف اثری در قد و قامت سینمای بین المللی باشد.
یزدانیان که خودش نیز نویسنده این فیلم بوده، با بهره گیری از هوش و تجربه خود، دیالوگ هایی عاشقانه را به رشته نگارش درآورده که در عین سادگی، بسیار شنیدنی هستند و در تاریخ سینمای ایران کمتر مشاهده شده که با چنین دقت و وسواسی در دل داستان گنجانده شده باشد.
در فضایی که یزدانیان برای روایت داستان برگزیده، خبری از پلیدی های آشکار زمانه نیست. در « دنیای تو ساعت چند است ؟ » هیچ شخصیت منفی وجود ندارد و آدمها برخلاف عصر کنونی، صادق و مهربان هستند و البته اغلب آنان مولفه های عشق را در خود دارند. برخی از آنها به عشق خود رسیده اند و برخی در انتظار تجربه عشق واقعی هستند که فرهاد یکی از آنهاست.
فرهاد در تمام سالهایی که گلی در فرانسه مشغول زندگی بوده، بخاطر عشق او، تمام آنچه را که وی دوست می داشت را آموخته تا بتواند نزدیکی بیشتری با دنیای او داشته باشد. فرهاد زبان فرانسوی می داند و نحوه تهیه پنیر فرانسوی را هم یاد گرفته و حتی زمانی که مادرِ گلی از فرهاد می پرسد چرا پنیر فرانسوی برایش آورده تا میل کند می گوید : « بد هست همان صبحانه ای را میل کنید که دخترتان آن سوی دنیا می خورد؟! ». فرهاد صدای گلی را بر روی نوار ذخیره کرده و به نظر می رسد که همیشه در حال گوش دادن به آن باشد چراکه تمام کلماتی که در این نوار ضبط شده را از حفظ به زبان می آورد و حتی آهنگ بیان آن را به درسی ادا می کند!
در طرف مقابل، شخصیت گلی وجود دارد که تازه از فرانسه به شهر زادگاهش برگشته و دوری طولانی مدتش از شهر رشت باعث شده تا هیچ اطلاعی از محیط پیرامونش نداشته باشد. گلی سردرگم است و به نظر می رسد نوعی حس گناه به دلیل عدم حضورش در مراسم تدفین مادرش او را همراهی می کند. اما در حالی که گلی تمام دوستان دوران کودکی اش از جمله علی و حمید را به خاطر می آورد، تنها کسی که ابدا او را نمی شناسد فرهاد است؛ با اینحال فرهاد ظاهرا تنها کسی است که ریزترین مسائل زندگی گلی را می داند. گلی در هنگام ورودش به شهر و رفتن به سراغ کسانی که 20 سال از آنها اطلاعی نداشته، به مجموعه ای از انسانهای شکست خورده بر می خورد که بر خلاف انتظارش، در زندگی به جایگاه موفق نرسیدند. در میان آدمهایی که او ملاقات می کند، از هنرمندی که حالا آرایشگر شده گرفته تا پیرمردی که دل در گرو عشقی نافرجام سپرده دیده می شود.
نقطه قوت کارگردانی یزدانیان را می توان در پرداخت دو شخصیت اصلی داستان دانست. فرهاد که مجنون زمانه است، خونسرد و گاها شوخ است. وی حتی زمانی که گلی بر سر او فریاد می زند عصبانی نمی شود و هیچ صدایی از او بلند نمی شود. فرهاد پرتره یک عاشق واقعی است که برای رسیدن به عشق تمام دورانش، از انجام هیچ کاری فروگذار نبوده است. او در روزهایی که گلی در فرانسه سپری کرده، به مادرِ گلی نزدیک شد تا بتواند جالی خالی پسری که نداشته را برای او پر کند و هم از این طریق شاید به گلی هم نزدیک تر باشد. صفی یزدانیان برای پرداخت شخصیت فرهاد، عاشقانه ترین های تاریخ سینما را مد نظر قرار داده است.
از جمله درخشان ترین لحظات فیلم را می توان سکانسی دانست که فرهاد در حال توضیح روند شکل گیری عشقش به گلی از دوران کودکی می باشد. سکانسی که در آن لحظاتی پر از عشق و سادگی و لحظات نوستالژیک به کار گرفته می شود تا تماشاگر تحت تاثیر قرار بگیرد و موسیقی کریستوف رضاعی نیز باعث غرق شدن مخاطب در فیلم می شود.
فیلمبرداری و قاب بندی های همایون پیاور نیز در « در دنیای تو ساعت چند است؟ » تماشایی و چشم نواز بوده اند. فیلمبرداری در کوچه های قدیمی شهر رشت و بازار ستنی این شهر و همچین منزلی که بسیار قدیمی می باشد، از جمله دلایلی هست که حس نوستالژیکی را در مخاطب برمی انگیزد. در فیلم « در دنیای تو ساعت چند است ؟ » خبری از جامعه مدرن و تکنولوژی های ارتباطی عصر حاضر نیست و فیلمساز تلاش کرده تا دنیایش عاری از هرگونه عناصر جامعه صنعتی باشد.
موسیقی فیلم یکی از نقاط قوت « در دنیای تو ساعت چند است؟ » به شمار می رود. کریستوف رضاعی که خود متولد فرانسه می باشد، قطعاتی شنیدنی از موسیقی محلی گیلانی که البته با تنظیم مجدد همراه بوده را به کار گرفته است تا داستان بیشتر به حال و هوای گیلان نزدیک شده باشد. از جمله قطعات شنیدنی فیلم « کی سه؟ کی سه ؟ » می باشد که برگرفته از یک ملودی کوبایی می باشد و با اشعار حشن عاشورپور و اجرای روزبه رخشا بسیار درخشان و مناسب حال و هوای فیلم است.
بازی علی مصفا و لیلا حاتمی کمک شایانی به جذابیت داستان کرده است. لیلا حاتمی در نقش گلی، درخشان است و البته قبلا هم نقش آفرینی هایی را در چنین حال و هوایی از او شاهد بوده ایم. در مجموع می توان حاتمی را گزینه بسیار مناسبی برای چنین نقش هایی عنوان کرد. علی مصفا نیز در یکی از بهترین نقش آفرینی های دوران بازیگری اش، به خوبی از عهده ایفای نقش شخصیت عجیب و غریب فرهاد برآمده است. زهرا حاتمی نیز که پس از سالها به سینما بازگشته، بازی خوبی از خود ارائه داده است.
« در دنیای تو ساعت چند است ؟ » را در مجموع می توان یکی از بهترین آثار عاشقانه چند سال اخیر در سینمای ایران برشمرد. اثری که جای خالی اش در سینمای کنونی ایران حس می شد و حال تماشاگران می توانند این فرصت را پیدا کنند که حال و روز خوبی پس از تماشای فیلم داشته باشند. « در دنیای تو ساعت چند است ؟ » مخاطبش را مجاب می کند تا ساعتش را با دنیایی که صفی یزدانیان در این فیلم تنظیم کرده، هماهنگ کند.
منتقد : میثم کریمی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.
به جامعه مجازی سایت مووی مگ بپیوندید و دوستان سینمایی جدید پیدا کنید!
نام فیلم : در دنیای تو ساعت چند است؟
کارگردان : صفی یزدانیان
فیلمنامه : صفی یزدانیان
تهیه کننده : علی مصفا
مدیر فیلمبرداری: همایون پایور
بازیگران : لیلا حاتمی، علی مصفا و زهرا حاتمی.
دیدگاهها
مهتاب
خاطره
عشقی که سلول سلول بدن ادم رو گرفته رو چه کسی طعمش رو چشیده
برای درک این فیلم باید این نوع از عاشقی رو تجربه کرده باشی ، تبریک به کسانی که از این فیلم لدت بردند و برای دسته ای دیگه ارزو دادم عشق رو در درجات بالا حس کنند
سعید
فرهاد با مادر گلی ارتباط نزدیکی داره تا جایی که جای پسرش محسوب می شه ، نقل قول یکی از کاراکترها ، ولی گلی هیچ شناختی از فرهاد نداره یعنی عملا هیچ ارتباطی بین مادر و دختر نیست و این عجیبه ! اونهم چنین مادر و دختری که هر دو در فیلم جلوه های درخشانی ازشون می بینیم
سارا
در واقع فیلم چیزیه که به فکر وادارتون کنه نه سرگرم!
رضا - Embassador_r
اما وقتی به کل اثر به عنوان یک متن واحد نگاه میکنیم، و میبینیم که «چرا»های ساده و اصلی بیجوابن و اصلا بهشون پرداخته نشده، وقتشه به این فکر کنیم که «این فیلم نه درباره «چرا»ها، بلکه درباره «چگونگی»هاست.» نمیگم جملهای که گفتم رو قطع به یقین درست بدونین و دیگه درش شک نکنین، اما در همین حین که بیان نکردن چراها و دلایل رو نقطه ضعف میدونین، این جمله رو هم به عنوان یه احتمال در نظر بگیرید؛ شاید درست باشه!
بهعلاوه، همین تأکید روی چگونگیها یکی از راههای رواییکردن یک اثره؛ دیگه هدف این نیست که دلایلی برای قانعکردن بیننده بیارین، این اثر یه اثر «اقناعی» نیست، ممکنه یه اثر «توصیفی» باشه؛ بله الان میتونین اشکال وارد کنین که آثار توصیفی هم تا حدی به چراها و اریجینها و از این دست عناصر میپردازن اما در جواب این میشه گفت: این اثر، یه اثر «روایی/توصیفی مطلق»ـه (میشه ایراد وارد کرد که آثار توصیفی مطلق آثار خوبی نیستن که در اون صورت ایراد به کل دستهبندی وارده نه فقط به یک اثر؛ که البته چنین اتهامی هم قابل بحثه؛ هنوز حکم نیست بلکه فقط یک اتهامه) (میدونین که، حداقل توی متننویسی که من تا حدود خیلی کمی از فوت و فنش مطلعم، انواع متفاوتی - با ژانر اشتباه نشه - برای نوشتن یک پاراگرف هست، مثلا «روایی»، «توصیفی»، «اقناعی»، «توضیحی» و...)
حالا در مقام ژانری، برای نمونه یک مقایسه با ژانر علمیتخیلی رو ببینید:
دو جور علمیتخیلی داریم، علمیتخیلی نرم که تاکیدش روی چراها نیست و علمیتخیلی سخت که برعکسشه.
مهشید
واسم جالبه شما با این دیدگاه تو سایت نقد یه فیلم چیکار میکنین؟!
علی
اول در پاسخ دوستانی که فیلم رو مبتذل میدونن بگم این فیلم پر از استعاره هاست.یعنی سرگذشت خطی دنیای طبیعی نیست که شما به تنها بودن و دراز کشیدن و لابد تنها سوار هواپیما شدن و سر ختم مادر نیامدن و .... حساس بشی. بعد لابد بگین چرا از نماز خوندن و سه وعده غذا خوردن واستحمام کردن خبری نیست. و در عین حال که نمایش ندادن چیزی دلیل نبودش و یا حل مشکل نیست. دوم اینکه دنیای فرهاد دنیای عشقی یکطرفه است که عاشق از مسیر سفر لذت میبره نه صرفا از مقصد که همان وصل یاره. تازه اتفاقا این زیبایی معنوی و جدا از بعد جنسی و جسمانی است . و اینکه غربزدگی به معنی وام گرفتن از نقاط مثبت فرهنگ غرب و استفاده از دستاوردهای هنری و علمی اونها نیست که اگر اینطور بود دوستان باید کت و شلوار و یقه انگلیسی و اتومبیل و .... رو از زندگیشون حذف کنن .من ۲ بار دیدم بار اول تا جاهایی از فیلم متوجه نبودم که هدف و فضا چیه.یک مقدار فیلمنامه جای بهتر شدن داشت اما زاویه دید و موضوع عالی و لذت بخشه. خیلی از صحنه ها به منظور خاص و با دیالوگ مناسب برنامه ریزی و کار شده . شبیه به شعر یا رمان میموند. موسیقی حرف نداره. البته جا داشت گلی حد اقل یک مقدار کوچیک فرهاد رو به عنوان حداقل یک همکلاسی یا هم شهری یا یک آشنای دور به یاد می اورد که البته اگر عمدا برای بزرگ نمایی عشق یکطرفه فرهاد طراحی شده باشه قابل قبوله. فقط چند چیز هضم و فهم نشده دارم.اینکه دلیل صحنه ای که گلی رو در کودکی در حالی که کاغذی رو پاره و ریز شده در دست داره رو کنار اسکله انزلی نمایش میده رو نفهمیدم و دلیلی به خاطر نیاوردن فرهاد برای گلی .در کل فیلم لذت بخشی در سینمای ایران که بر طبل فقر و بد بختی و اختلاف طبقاتی و مشکلات نکوبید و طعم شیرینی داشت . انسانم آرزوست . درود بر سازندگان و تمام زحمت کشان عرصه هنر
علی
متاسفانه شما این فیلم رو با بتمن مقایسه میکنین و امثالهم.
شادی
پریسا
بسیار عالی و تاثیرگذاره، بارها و بارها تماشا کردم.... تموم نمی شه هیچ وقت....
مریم گلی
خیلی از دیدن قاب های هنری لذت بردم
هرازگاهی خیال میکردم دارم یه البوم زنده و خوجل موجل از شمال ایران میبینم
موسیقی هم ک خوب با دلمون بازی میکرد
از همینجا میگم
خسته نباشید هیچوقت
mahsoo
علیرضا
رضا
کوثر
صحنه ها ارامش بخش و دیالوگ ها شنیدنی
تو یه روز سخت با کلی مشغله فکری دیدن این فیلم ادمو اروم میکنه
جکسون
هنریک
بامداد
سوسن
یاسین
Alireza
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد
هدف هنر چیزیست که میدهد و تو احساس میکنی، ...
Salaa
منم متاسفم
اما برای تو
Salaa
آخییییییی عزیزم
اونوقت وطن برای اونها چه کرده که به وطن خدمت کنن؟
لبخند بزن برادر
محمد
بازی ها به شدت مصنوعی
هستی
و به قول معروف عشق در بیست سالگی که هنر نیست.
کینگ محمد
بینام...
احساس میکنم به شعور آدم توهین میشه....
زهرا
مرضیه
شیوا
نوید
راست میگی اگه بچه خوبی بود حرف مامانشو گوش میکرد خارج نمی رفت.
liv
سلام دلواپس......... .....
حسین
بهزاد از شهر مونیخ
عجب شهر قشنگی دارند
N
واقعا فیلم افتضاحی بود چرت و مزخرف!!! یه طوری میگین شاهکار که واقعا آدم نمیدونم چکارکنه فقط مجبوره بخنده انگار تو عمرتون فیلم ندید و این اولین فیلمه که اینچنین شگفت زده شدید و به به میکنید وای عالی این چه بود بس کنید بابا برید ببینید هالیوود چه فیلمای درست میکنه!! اگر هم منصفانه میخوام قضاوت کنم موسیقی فیلم خوب بود و به حال و هوای فیلم میخورد و لانگ شاتی که از شهر گرفته بود خوب بود اما بقیه که مهمتر از همه فیلمنامه است = 0
م
پدرام
امیررضا
آرشام
بدون دلیل و برهان مناسب به فیلم برچسب نزنید.
فیلم نقاط قوت بسیاری داشت همچون موسیقی، فیلم برداری، بازیگری و کارگردانی بسیار عالی.
در ساده ترین شکل ممکن آیا اینکه به واسطه یک فیلم، به مدت هر چند کوتاه از محیط ناهنجار و ماشینی و روتین اطراف خود جدا شده و در دنیای لطیف و نوستالژیک که دیگر خبری از آن در اطراف ما نیست و به حسرتی تلخ برایمان تبدیل شده قوطه ور شویم، بد است؟
بنده که چیز بدی در آن نمی بینم.
روشنک
مینا
farhad
farhad
farhad
reza
شقایق
علی
م
بازیگرایی که همش تو غرب تحویل گرفته میشن؟؟؟!!! یغنی این دو نفر تو ایران طرفداری ندارن؟ مگه این چیز بدیه که این دو نفر در کشورهایی که سینماش کاملا از سینمای ایران جلو تره شناخته شده باشن؟ افرادی مثل تو لیاقت یک سینمای خوب رو ندارن و فقط باید اراجیف به خوردتون بدن. منم واسه طرز تفکرت متاسفم.
ستاره
واقعاً که افکار کپک زده ای داری
مهرام
نقاط قدرت : موسیقی و حضور پر وزن زری خوشکام.
نقاط ضعف : به درازا کشیدن صحنه گیله گل( چه نام زیبایی!)
درلباس مردانه و صحنه های دودختری که فرانسوی میخواندند و مسیو لوگران و ....... منظور از این ها چه بود ؟
هرچه در نقد ها میگردم نمییابم.
اضافه کنم فیلم را 2 بار دیدم و بسیار دوست داشتم.