خلاصه داستان «نگهبان شب»:
یک جوان شهرستانی زمانی که در تهران به دنبال کار میگردد، در نهایت سر از نگهبانی یک ساختمان در حال ساخت در میآورد و همین مسئله اتفاقات مختلفی را برای او رقم میزند که…
کارگردان:
رضا میرکریمی که از جمله مهمترین فیلمسازان ایرانی پس از انقلاب اسلامی به شمار میرود. میرکریمی آثار مشهوری در کارنامه اش به ثبت رسانده که از جمله آنها میتوان به فیلمهای «یه حبه قند»، «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «به همین سادگی» اشاره کرد.
نقد فیلم «نگهبان شب»:
جدیدترین فیلم رضا میرکریمی حاوی همان مضامین همیشگی آثار اوست. فیلمهایی که قصهای ساده با شخصیتهای ایرانی خلق میکنند و مخاطب ایرانی هم معمولاً به آنها واکنش مناسبی نشان میدهد. «نگهبان شب» نیز در راستای همان عقاید همیشگی میرکریمی است. در این جا هم شخصیت اصلی داستان ساده و قابلباور است. شخصیتی که میتواند بهراحتی گول حرف دیگران را بخورد و حتی زندگی مشترکش را در اوج بحران، بهسادگی آغاز کند.
این سادگی شامل روایت داستان و شخصیتهای مکمل هم شده است. شخصیتهایی که فاقد پیچیدگی هستند و تماشاگر ایرانی بهراحتی میتواند با آنها ارتباط برقرار کند. ارتباط بین رسول و پدر همسرش، یکی از جذابترین بخشهای فیلم را تشکیل میدهد. جایی که شخصیتپردازی این دو و ویژگیهای رفتاری که برایشان در نظر گرفته شده، بهخوبی یکدیگر را در طول فیلم تکمیل میکنند.
در این ترکیب، رسول جوانی ساده و بدون تجربه زندگی، در کنار پیرمردی قرار میگیرد که سرشار از تجربههای زندگی است؛ اما همچنین، در حال دستوپنجه کردن با آلزایمر است. آلزایمری که فیلمساز با هوشمندی آن را به این شخصیت وصله کرده تا از این طریق بتواند گذشته و روش زندگی این فرد را در لابهلای موقعیتهای امروز و دیروزی که برایش قطعیت ندارد، به مخاطب ارائه کند. در این جا قرار است رسول تبدیل به مردی باتجربه شود و درعینحال، پدرزنش نیز رو به تاریکی پیش میرود.
اگرچه دلنشین بودن آدمهای فیلم «نگهبان شب» یکی از مزیتهای مهم فیلم به شمار میرود؛ اما آنها در پرداخت بیعیبونقص هم نیستند. مانند فصل عاشق شدن رسول که بسیار سریع و به دور از منطق شکل میگیرد. حتی رفتارهای رسول در طول قصه نیز چندان شبیه به آدمهای امروز جامعه نیست، بهخصوص زمانی که قصد ازدواج دارد، فرایند انتخاب همسر و تبعیتکردن از پیشنهاد پیرمرد، کمی عجولانه رخ میدهد.
دراینبین، رابطه بین رسول و همسرش هم جز یک صمیمیت ساده و مینیمال، نیروی محرکهای برای قصه ندارد که بتواند شخصیتهای داستان را بسط و گسترش دهد. شاید بهتر میبود که شخصیت همسر که مشکلات شنوایی دارد، نقش مهمتری در داستان ایفا میکرد تا از این طریق بتوان به بلوغ رسیدن این دو شخصیت را در طول داستان شاهد بود، اما این اتفاق رخ نداده و کلیت سکانسهای مشترک این دو به تعارفات کلاسیک زوجهای جوان در سینمای ایران گذشته است؛ هرچند که تماشای بازی دو بازیگر اصلی زن و مرد این فیلم یعنی تورج الوند و لیلا مرزبان، جذابیتهای زیادی به سکانسهای مشترک این دو افزوده است.
نقد ویدئویی فیلم «نگهبان شب» را در ادامه ببینید:
(این پاراگراف پایان فیلم را لو میدهد) فیلم زمانی که به سکانس پایانی میرسد و قصد دارد مفهومی از آزادی و به بلوغ رسیدن را به تماشاگر ارائه کند، آشکارا میتوانیم نتیجه ضعفهای دو سوم ابتدایی فیلم را لحظات آخر ببینیم. جایی که قرار بوده رسول با تمام تجربیات سختی که به دست آورده، همه ترسها و محافظهکاریهایش را کنار بگذارد و پرواز کند تا فصل جدیدی از زندگیاش آغاز شود و همچنین، عذاب وجدان پدر همسرش را از بابت ازدستدادن فرزندش کاهش دهد. این سکانس در ذات، سکانس زیبایی است؛ اما مشکل این جاست که در دو سوم ابتدایی فیلم، چندان این ترس مورد کندوکاو قرار نگرفته و به همین جهت، این پایان هم تأثیرگذاری مورد انتظار فیلمساز را ندارد.
بااینحال، علیرغم تمام ضعفهایی که «نگهبان شب» دارد، میتوان گفت که تماشای اثر تازه رضا میرکریمی هم مانند آثار سابقش، میتواند تماشاگر ایرانی را راضی کند. بهطورقطع، «نگهبان شب» در رده بهترین فیلمهای این کارگردان قرار نمیگیرد؛ اما کماکان، صمیمیت و سادگی شخصیتهایش، میتواند اصلیترین عامل برای ارتباط مخاطب با فیلم باشد؛ همان ویژگی که عامل موفقیت اغلب آثار میرکریمی تا به امروز بودهاند.
نمره: 6/10
منتقد: میثم کریمی
وقت بخیر
اگر بخواهیم نقد دقیق و حرفه ای راجب فیلم داشته باشید باید گفت اساسا خود داستان کهنه و بی کارکرد و عقیم و واپس گراست . داستان نه مینیمالیسم است نه قصه گوست من که متوجه نشدم چیست . منطق روایی اشکال دارد . تدوین بسیار اشکال دارد و حتی کارگردانی و گاهی دوربین منظورم نیمه اول فیلم.
متاسفانه نیمه دوم را نتوانستم ببینم چون برایم جذاب نبود
من متوجه صمیمت کارکتر و فیلم نمی شوم ؟ صمیمیت قرار است در خدمت چی باشه . کارکردش چیه ؟ اساسا کدام صمیمیت ؟ کارکتر اصلی فقط یک آدم ساده لوح است همین !
فضا همان تم تکراری برخورد مردمان ساده دل روستایی یا شهرستانی
با عده ای شهر نشین کلاش دندان گرد است ، نتیجه هم قابل حدس است
نمونه اش فیلمهای صمد است و بسیار نمونه دیگر
کلا جناب میرکریمی در این فیلم در شمایل یک واسطه ازدواج ظاهر شدن نه فیلمساز . کلا از ابتدا گویی تمام هدفش این است برای شخصیت اصلی زن بگیرد و بفرستش خونه بخت همین .دغدغه فیلم فراتر از این نمی رود
چه خوب بود خیلی فیلمسازان کشورمان که تعدادشان هم کم نیست هروقت متوجه میشوند تمام شده اند به جای اتلاف وقت خودشان و دیگران و حیف و میل کردن پولهای بی زبان ، چند میلیارد پول ساخت چنین آثاری خرج خرید جهیزیه چند جوان کنند یا کارهای انسان دوستانه دیگر .یا بدن درخت بکارت بخدا اثرش بیشتره
پولها رو بدن عده ای جمع بشن زباله های در طبیعت را جمع کنند
اینجور خیلی تاثیر گذار ترند
حال که خودشان متوجه نمی شوند تمام شده اند
کاش کسی متوجه شان کنند
دوستان اگر قصد ازدواج داشتید
رضا میرکریمی را با خودتان ببرید خواستگاری بنظرم بسیار وارد هستن
از بدترین بررسی هایی بود که خوندم در میان نقدای فیلم.
در مقدمه گفتید شخصیت های ایرانی خلق کرده
شاید فقط در خیلی دور خیلی نزدیک یا به همین سادگی تا حدی دیده باشیم
ولی در یه حبه قند و تقریبا بقیه کاراش اصلا چنین چیزی نیست
اینم یه فیلم سانتی مانتاله که با له کردن و ترحم کردن به شخصیتاش می خواد احساس همدردی از مخاطب بگیره.
نشون می ده انگار فیلمساز تو خونه شیک و پیکش پای آیفونش داره عکسای این خونواده رو از گوگل می بینه میگه ایده جذابیه خیلی ایرانیه برم بسازم.
تحقیر و ترحم برای چنین قشرهایی نگاه بورژوایی به فقر و عشق و…چیزای دیگست.
حیوونکی گناه داره وضعشو بهتر کنیم با تغییربی خطر دریکی دو قانون کوچیک یا در رفتار بزرگمنشانه و اشتباهات از سر دلسوزیمون
وضعیت درست می شه