فیلم Kinds of Kindness (انواع مهربانی) ساختهی یورگوس لانتیموس، کارگردانی که با سبک خاص و جهانبینی منحصر به فردش شناخته میشود، اثری است که مخاطب را به چالش کشیده و در عین حال، او را به تفکر وامیدارد. این فیلم با روایتی غیرخطی و شخصیتهایی پیچیده، دنیایی عجیب و غریب را به تصویر میکشد که در آن، مرز میان واقعیت و رویا، خیر و شر، و انسانیت به شدت مبهم است.
لانتیموس در فیلم Kinds of Kindness به سراغ روایت سه قصه مجزا رفته است. قصه هایی که ارتباط مستقیمی با یکدیگر ندارند اما هرکدام از آن ها در پی القای مفهوم شیفتگی و جنون انسانی هستند؛ جنونی که شاید تنها انسان بالغ به آن تن می دهد و سعی در جلب رضایت معشوق خود دارد.
لانتیموس با استفاده از قاببندیهای دقیق، نورپردازی خاص و حرکات آهسته، فضایی وهمآلود و سورئال را خلق میکند. این سبک بصری، به خوبی با داستان سورئال فیلم هماهنگ است و بر پیچیدگی شخصیتها و روابط آنها تأکید میکند. فضای قصه حتی می تواند گاهی شباهت هایی به آثار بونوئل پیدا کند.فیلمنامهی فیلم، با ساختاری پیچیده و غیرخطی، مخاطب را به تفکر وامیدارد. داستان، پرسشهای فلسفی عمیقی را مطرح میکند و به بررسی موضوعاتی مانند عشق، مرگ، هویت و معنای زندگی میپردازد.
بازیگران فیلم، از جمله اما استون و جسی پلمونس، با ارائه اجراهای قدرتمند، به شخصیتهای خود جان میبخشند. آنها با ظرافت، طیف گستردهای از احساسات را به نمایش میگذارند و مخاطب را درگیر داستان میکنند. بازیگران با مهارت تمام، شخصیتهایی پیچیده و چندبعدی را به تصویر میکشند که هر کدام دارای گذشتهای مبهم و انگیزههای پیچیدهای هستند.
شخصیتهای فیلم، با وجود عجیب و غریب بودنشان، بسیار باورپذیر و جذاب هستند. هر کدام از آنها گذشتهای دارند که بر رفتارهایشان تأثیر گذاشته است. این شخصیتها، ما را به این فکر میاندازند که انسانها تا چه حد میتوانند پیچیده و غیرقابل پیشبینی باشند و راه جلب توجه معشوق، دست به اقدامات عجیب و ترسناک بزند. در واقع سوال این است که آیا قدرت در بند بودن می تواند جایگزین عقل و منطق شود؟
طراحی صحنه و لباس فیلم نیز با دقت و ظرافتی خاص انجام شده است و به خلق دنیای منحصر به فرد فیلم کمک میکند. این طراحیها، به خوبی با سبک بصری فیلم هماهنگ است و بر پیچیدگی شخصیتها و روابط آنها تأکید میکند. طراحی صحنه و لباس، فضایی سورئال و وهمآلود را ایجاد میکند که با داستان فیلم همخوانی دارد.
با این حال، شاید یکی از نقاط ضعف فیلم Kinds of Kindness ، سردی و بیروحی داستان آن است. روایت غیرخطی و شخصیتهای بیهویت، باعث میشود که مخاطب نتواند با آنها ارتباط برقرار کند و به داستان علاقهمند شود. فیلم سعی میکند با استفاده از تصاویر سورئال و دیالوگهای عجیب، عمق و معنا را به مخاطب منتقل کند، اما در این کار چندان موفق نیست. این ایراد مخصوصاً در داستان سوم بیشتر به چشم می خورد و تاثیرگذاری خود را کاهش می دهد.
از دیگر نکاتی که در جدیدترین فیلم لانتیموس جلب توجه می کند، نماد پردازی ها و ارجاعات مختلف توسط کارگردان است که در جدیدترین ساخته اش نقش پر رنگی ندارند و این در حالی است که فیلم قبلی کارگردان یعنی «موجودات بیچاره» از لحاظ زیبایی شناسی و طراحی های هنری، اثر قابل توجهی به شمار می رفت. البته که فضای قصه در این جا شرایط متفاوتی داشته اما روی هم رفته، انتظاری که از آثار لانتیموس می رود این است که بتواند از لحاظ فرم، تماشاگر را دچار دگرگونی کند!
نقد ویدئویی میثم کریمی بر فیلم «Kinds of Kindness» را در ادامه ببینید:
بازیگران فیلم، از جمله اما استون و جسی پلمونس، با ارائه اجراهای قدرتمند، به شخصیتهای خود جان میبخشند. آنها با ظرافت، طیف گستردهای از احساسات را به نمایش میگذارند و مخاطب را درگیر داستان میکنند. در مجموع می توان گفت که Kinds of Kindness در بخش بازیگری اثر کاملاً موفقی به شمار می رود.
در مجموع Kinds of Kindness فیلمی است که نیازمند تامل و تفکر است. این فیلم، با روایتی پیچیده و شخصیتهایی چندبعدی، به بررسی مسائل فلسفی عمیقی میپردازد و مخاطب را به چالش میکشد. اگرچه برخی از مخاطبان ممکن است با پیچیدگی داستان و پایان مبهم آن مشکل داشته باشند، اما این فیلم برای کسانی که به سینمای هنری و فیلمهای با مضامین فلسفی علاقهمند هستند، میتواند تجربهای غنی و ارزشمند باشد.
نمره: 7/10
علی مهرورز
از جهان بینی تلخ لانتیموس خوشم نمیاد
تو این فیلم نشون داد هرکس بی غرض و چشمداشت محبت میکنه، کشته میشه منتها افراد پرتوقع موفق هستند
فیلم در مورد کیش شخصیته…چطور انسانها به خاطر مقام…عشق…یا مسائل دینی شیفته و مرید یکی دیگه میشن..و اون خداشون میشه…و مقصر خودشونن …به قول نیچه …تا حیوان سر فرود نیاورد دست به کشتار نمی زنیم…این موارد در ایران کاملن محسوسه
روایت این فیلم غیر خطی نیست و در حوزه سورئالیست هم قرار نمیگیره
چیزی که در بالا نوشته شده نقد نیست
از تمام فیلم هایی که از این کارگردان دیدم ضعیف تر بود و صرفاً همون مولفه های همیشگی فیلم هاش رو به حد اعلا کنار نمادپردازی هایی (شاید مذهبی) چسبونده بود که حقیقتش من بعضیارو زیاد سر در نیاوردم دقیقا میخواد چی بگه و در ادامه اشاره میکنم.
اونچه که تو هر سه داستان هست و من متوجهش شدم تاکید بر عقده خدایی بعضی شخصیت ها و سلطهگری جنسیشون هست که این کانسپت تقریباً به یه شکلی تو تمام فیلم های این بابا هست و گویی خودش با این افکار دست و پنجه نرم میکنه!
(خطر لو رفتن داستان)
داستان اول، شخصیت ویلم دافو به جسی پلمونس میگه اگه دقیقا کارایی که من میگم رو انجام ندی از همه چی محرومت میکنم و برای اثبات عشقت به من باید بزنی یه نفر رو بکشی. تو داستان دوم جسی پلمونس یه خوی خیلی سلطه گرانه ای داره منتها وقتی اما استون پیداش میشه و میخواد سلطهگری کنه، پلمونس از رابطه محرومش میکنه و یخاطر بهم خوردن روتین سلطهاش نظریه توطئه برای خودش میپردازونه. داستان سوم هم باز دوباره دافو در نقش رئیس سلطه گر ظاهر میشه به همراه اون زنه در قامت رهبران یه فرقه که اعضاش فقط حق دارن اشک های اینهارو بنوشن و با اینها رابطه داشته باشن و اگه خلاف این عمل کنن بعد از یه آزمون، ترد میشن و شخصیت شوهر اما استون هم خودش باز یه جور دیگه عقده خدایی داره و از دخترشون استفاده میکنه تا روی اما استون سلطه جنسی پیدا کنه.
آخر داستان دوم و اون قضیه جزیره سگ هارو هیچ متوجه نشدم منظورش چیه و فقط فرضیهام این هست که مورد اول یحتمل از اون توئیست های شبه مذهبی و سادومازوخیست مسحیتی فون تریهطور هست و میخواست مثلا بگه زن در این طریقت اینقدر باید فداکاری بکنه و بدن خودش رو نابود کنه تا مرد هیولاگونه ای که دست مرد جوان رو سوراخ میکنه و خونش رو لیس میزنه (شاید نماد به صلیب کشیدن و از خون و گوشت مسیح تغذیه کردن؟) رو عاشق خودش کنه؛ داستان سگ ها هم لابد میخواست بگه سگ ها از آدما بهترن ولی باز اون سگی که خودشو دار زده بود و نشون داد دنیاشون آرمانشهری نیست رو توضیح نمیده پس… سگ ها با آدما برابرن؟!
۵ از ۱۰ فقط بخاطر بازیگران فیلم که به این دیوانگی ها تن دادن!
یه نکته جالب درمورد نقد هم اینکه منتقد اول میگه «شخصیتهای فیلم، با وجود عجیب و غریب بودنشان، بسیار باورپذیر و جذاب هستند» بعدش میگه «شخصیتهای بیهویت، باعث میشود که مخاطب نتواند با آنها ارتباط برقرار کند و به داستان علاقهمند شود»!!!
هفت از ده دیگه نمره خیلی دست و دلبازانه ای هست برای این فیلم
به غیر از فیلم بیچارگان…بقیه کارهای لانتیموس فوق العادست و واقعن از دیدنشون لذت میبرم چون سناریو و داستان فیلم هاش عطر دلچسب فیلمهای دهه های شصت و هفتاد میلادی رو میده…به نظرم هالیوود باید نویسندهها و کارگرداناش رو مجبور کنه روزی چند بار آثار لانتیموس رو ببینند تا از سیکل های کلیشه ایی فعلی.(…یک مامورسیای بازنشسته که دنیا رو نجات میده…زن تنهایی که می خواد به دنیا ثابت کنه اصن زن باید تنها باشه گور بابای مردها…بچه ایی که با گاز گرفتن یه سوسک تبدیل به مرد سوسکی میشه و باز دنیا رو نجات میده.. دانشمندی که ناگهانی وارد دنیایی موازی میشه و اون هم با کمک یه پلیس جوان باز دنیا را نجات میده و…..) بیان بیرون….البته کارهای ویسکونتی…کارگردانی که من عاشقشم رو هم روزی هفت بار ببینن.
موضوع اینه که نسل جدید با همین بچه ای که سوسک گازش میگیره و تبدیل به مرد سوسکی میشه بیشتر حال میکنن تا فیلمهای دهه ۸۰ آخه نسل جدید نه سنشون به اون نسل قد میده نه واسشون جذابیتی داره
الان دهه ۸۰ شد مصداق سینمای بی عیب و نقص شما؟! مواظب باش فسیلبازا پیدات نکنن!
نسل جدید هم نخیر اینطوری نیست، امتیاز پایین فیلم هایی مثل مادام وب و مارولز و تور لاو اند تاندر رو بخاطر فتوای فلان دایناسور سینما پایین ندادن، پایین دادن چون فرق فیلم خوب اون ژانر با بدش رو میدونن
دقیقا
همین سینما ابرقهرمانی ۲۰۰۸ شروع شد
یک مشت بچه سال که به فیلم های قبل از اون میگن فسیل
شما سنت کمه این زمان طولانی نیست
سینمای ابرقهرمانی رو سوپرمن 1978 به کارگردانی ریچارد دانر شروع کرد البته قبلش فیلم های تلویزیونی ابرقهرمانی هم وجود داشتن، شما که سنت کم نیست باید اینارو بدونی! مگه اینکه خودت یه بچه سالی باشی که یاد گرفتی اگه بگی mcu اخ و پیف یعنی بزرگ و بالغ شدی
سلام این رامین من نیستما خودت نظرای منو درباره ابرقهرمانی می دونی😉اینجوری نمیگم هیچوقت☺️
میدونم داداشم
خوبم می دونم
قبل از اون هم سه گانه مرد عنکبوتی سم ریمی و دوگانه بتمن تیم برتون و ….
بودن ولی باز در کل جریان اصلی ۲۰۰۸ شروع شد
نمی دونم خودت زدی به اون راه یا در سنی نیستی که بفهمی
باز دوباره یه فیلم از مارول در گیشه ها به موفقیت رسید و فشار خوردن ها شروع شد!
بحث موضوع نیستش…بحث کلیشه آیی و تکراری شدنه
حالا من اگه بیام بگم از اون ژانر مامور سیا و دانشمند و فلان لذت میبرم، سرم بریدنیه؟!
اولا لانتیموس که معروف ترین فیلمش همونی هست که جنابعالی به محتوای فمنیستیش انتقاد کردی! باقی فیلم هاش هرچند قابل تأمل و خوب هستند از نظرم ولی به شخصه لذت آنچنانی هم نبردم ازشون و بنظرم در بین کارگردان های مستقل مطرح این چندسال، ایشون پویایی رابرت اگزر و آری آستر رو نداره.
دوما چرا یه اخلاق بدی داریم که از هرچیز خوشمون میاد باید چهارتا چیز دیگه رو بزنیم تا بالا ببریمش؟ اینقدر این مدل کامنت هارو این چند سال دیدم دیگه برام کلیشه شده؛
از این مدل کامنت های «کاش هالیوود به جای ژانر x و y، محتوای مورد علاقه من رو بسازه»
و «هر موقع فلان و چیز و بهمان چیز رو دیدید بگویید هنر واقعی چیه»!
یه کاربری تو یکی از سایت های همسایه تو دوران کرونا دیگه خیلی شاهکار بود، میگفت آثار قدیمی و کلاسیک هم سرگرم کننده هستند و چرا نمیرید اونها رو ببینید و با اونها سرگرم بشید؟!
خب عزیزی که همچین عقیده ای داری، اولا کی گفته همه آثار قدیمی خوب هستن؟ دوما کی گفته سلیقه من نوعی همه اونها که خوب هستن رو میپسنده؟ و سوما فرض هم کنیم که بپسنده، چندبار باید روانی و سرگیجه و راشومون و دوازده مرد خشمگین رو بصورت تکراری ببینیم تا شما راضی بشی و اینقدر دنبال بود و نبود نفت تو داروخانه ما نگردی؟!
در آخر هم بگم که مسخره کردن هیچ فیلمی کار سختی نیست؛ من هم میتونم بیام بگم کاش فسیلبازا اینقدر فیلم های درپیتی مثل «آبجوش درمانی» (پرسونا) و «کابوی چاق نژادپرست در جستجوی دختر سفیدپوست» (جویندگان) و «تاواریش ایکسمن: اوریجینز» (استاکر) رو توی سر ما نزنن!!!
نقد به مفهوم مسخره کردن نیست…اتفاقن من عاشق ژانر های امروزی هستم بخصوص ابر قهرمانی …و تاسفم واسه همینه چرا اینقدر سطحی و کلیشه ای شده…همانطور که ژانر های دهه هفتاد مثله وسترن اسپاگتی…جالو…ژانر شمشیر و صندل…تاریخی …خون آشامی و نوار در دهه هشتاد افتضاح و در نهایت تمام شد…و به نظرم دلیلش نویسندههای فیلم نامه هستن که تنها اویزونه جلوههای ویژه شدن و می خوان سرو ته همه چی رو با کلمه کوانتومی و دنیای موازی هم بیارن..در واقع کلمه کوانتومی در تخیلی های امروزه همون نقشی رو داره که کلمه تکنولوژی نانو در تبلیغات ماهواره آیی از بند تنبون گرفته تا کرم جوانی….هیچ خلاقیت در اکثر فیلم های این چند ساله دیده نمیشه و به شدت سطحی شده و نه داستان قوی داره نه شخصیت پردازی…پس بحث ژانر نیستش و اینکه من دوست ندارم پس ساخته نشه…نحوه ساخته..و ضعف شدید سناریو.و اتفاقن چقدر دلم میخواد یه فیلم ابر قهرمانی خوب .ساخته بشه باهاش حال کنم ….برخلاف فیلم ها …سریالها…و بازی های کامپیوتری به شدت قوی شده…انیمه های ژاپنی هم همچنان پیشتازه و حتی قدرتمندتر پیشتاز..حتی در انیمه پلاتو…که اتفاقن موضوعش کشور ایرانه….با تعجب دیدم حتی لایه های از مکتب باستانی گنوسی ها داره …..پس اگه سعی کنی خوب کامنت بخونی ملتفت میشی کامنت من در نفی ژانر ابر قهرمانی یا علمی تخیلی نیستش….اینه چرا به این وضع افتاده..اینقدر کلیشه آیی و تکراری کافیه پنج دقیقه اول فیلم رو ببینی تا اخرشو حدس بزنی..البته همین سالها هم فیلمهای عالی اومده بیرون…مثه نابودی…..یا فیلمهای اول مارول…و کافی است ایرون من رو مقایسه بکنی با رعد و تندر…اسپایدر من رو با مرد مورچه آیی سه…تا بفهمی منظورم چیه….پیشنهاد می کنم قبل از هر چی همیشه این حدیث رو آویزه گوشت کنی،،اولا یقرا کامنت الصحیح والدقیق…ثم یجوابه.و البته اسمی که واسه استاکر انتخاب کردی خیلی باحال بود کلی خندیدم
اصلا ویراستار دارید یا با ترجمه گوگلی از جایی کش رفتید
اینقدر توهین به مخاطب و حتی خودتون نوبره واقعا چقدر خوب توهین کردید
ناراحتی نیا این سایت