بدم ریستارتت کنن پنج روز طول بکشه دانلود شی؟!»… شنیدن این دیالوگ از زبان یک سرگرد پلیس عجیب نیست؟
به هر حال بر این اعتقادم که امنیت ملی هر کشوری نه فقط ایران چون من به بلادهای دیگر هم رفتم با اقتدار صورت میگیرد. امنیت ملی باید برگزار شود. اما من این افسرها و سرگردها و… را که خیلی لبخند میزنند قبول ندارم. اینها در واقع ملاحظه است باید مقتدر بود. من هم این نقش را مقتدر و بیرحم بازی کردم اما منطقی. با آدم بد اخلاق بد اخلاق هستم و با آدم خوش اخلاق خوش اخلاق هستم.
ولی من از این همه آگاهی سرگرد پلیس از مسائل تکونولوژی تعجب کردم تا به حال ندیدم پلیسی آن قدر با این مسائل قاطی باشد که در تکیه کلامش هم از آن استفاده کند؟
خب فوری است. من فکر میکنم سپاه و نیروی انتظامی و… ارگانهای قوی هستند. مدیران قبل از اینکه نقش من را ببینند خیلی سفارش کردند. اما وقتی دیدند. عاشقش شدند و فهمیدند که میشود این جور هم این نقش را بازی کرد. فقط یکی از دوستان الان مزاحم کار است و دیالوگهای من در آوردی مینویسد و به غیر از ملاحضات سازمانی یک سری دیالوگ مینویسد. به هر حال آنها ماجرای سخت افزاری نظام را میدانند و ما فرمول درام را میشناسیم. حالا به همدیگر اعتماد کردیم ولی این وسط بعضیها میخواهند شیرین بازی در بیاورند دیالوگ را خراب میکنند. ما هم سعی میکنیم با حفظ اصول این ارگانها کار را از منظرو زاویه نمایشی به صورت دلخواه پیش ببریم.
حامد بهدادی که بیشتر در سینماست تا تلویزیون و تا امروز هم نقشی مثل این نقش نداشته حواسش به این تفاوتها بوده؟
ببین نگاه کن من کار به نیروی انتظامی ندارم. من دارم نقش یک پلیس را بازی میکنم. الگوی این پلیس بر اساس نقشهای اکشن است. چون ژانر اکشن در سینما مرده است و هزنیههای این ژانر را فقط ارگانهای قوی و تلویزیون میتوانند تامین کنند. از طرف دیگر مهمترین عاملی که باعث شده در این فیلم بیایم علیرضا امینی و حبیب الله کاسه ساز است.
پس فیلمنامه و نقش چی؟
خب آرش قادری فیلم نامه را نوشته بود. طرحش را دوست داشتم. در انتها هم زامیاد به ما اضافه شد که هر شب میآید و دیالوگها را میخواند و دستی به آنها میکشد.. زامیاد فامیلیش چی هست؟
نمیدانم.
زامیاد خیلی به ما کمک میکند. سر صحنهها میآید. پوریاپور سرخ هم آخر به ما اضافه شد که بابت این هم خوشحالم. چون من خط اصلی فیلم نامه را به خاطر اینکه هی دست کاری میشد و هی عوض میشد و سخن پراکنی میکردند گم کردم. اما خب پوریا حواسش بود و خیلی زیبا کار را پیش میبریم تا مردم ایران یک اکشن خیلی هیجان انگیز ببینند و از دیدنش لذت ببرند.
از بازی در نقش یک پلیس چه حسی داری؟
من وقتی که یک نقش را بازی میکنم معنیاش فقط ایجاد جمال آن نقش نیست. فکر کن که دارم یک عکس میگیرم که این عکس سندی است از وقایع همین امروز مثل یک فریم به آن نگاه کن. احساس بدی ندارم چون یا گذشتهام فرقی نکردهام.
آدمها میتوانند تغییر کنند؟
بله اگر که از اول از تربیت خانوادگی همه چیز منبی بر اصول اخلاقی باشد و نیکی و معرفت. تغییر فقط فرسوده شدن سلولها و در لحظه قر کردن آنهاست و هر لحظهای با لحظه پیش متفاوت بودن. تغییری وجود ندارد. مگر اینکه آدم خوبی باشی و به صف بدی بپوندی یا آدم بدی باشی و به صف خوبیها برسی.
اما تو تغییر کردی نشانهاش هم همین قبول آن گریم سخت فیلم «شبانه روز» یا بازی در نقش پلیسی متفاوت در همین سریال.
نه رشد کردم
الان که بروی خانه برای فردایت به چه چیزی فکر میکنی؟
شانس سورپرایز از پیش تعیین نشده اتفاقی که نوی نو باشد برای اولین بار بیفتد و خوشحالم کند. در سینما و زندگی همهاش. اینها از هم جدا نیست. هر چند که هر بار که یک پلان خوب بازی میکنم خیلی خوشحال میشوم.
منبع: مجله چلچراغ