در حالیکه بیش از ۵۰ سال از مسیر حرفهای کاری پربار رابرت دنیرو میگذرد، وی به تازگی یک عنوان دیگر را هم به رزومهاش اضافه کرده است: نامزدی دریافت جایزه امی.
به گزارش مووی مگ به نقل از مهر، رابرت دنیرو که تا به حال برنده دو جایزه اسکار شده است به تازگی نخستین نامزدی امیاش را در بخش بهترین بازیگر مرد در یک سریال محدود (لیمیتد) یا فیلم برای ایفای نقش برنی مِیداف، مغز متفکر یک «ترفند پانزی» در فیلم خوش نقد «جادوگر دروغها» ساخته شبکه اچبیاو دریافت کرد.
برنارد لارنس میداف ملقب به برنی یک کلاهبردار و دلال سهام، مشاور سرمایه گذار و تامین کننده سرمایه سابق است که در حال حاضر ۷۹ سال دارد و با حکمی ۱۵۰ ساله که طولانیترین حکم زندان ممکن است و در سال ۲۰۰۹ برای او بریده شد، در زندان فدرال به سر می برد. او رییس غیراجرایی بازار سهام نسدق (NASDAQ) بود و یک ترفند پانزی را هدایت میکرد که بزرگترین کلاهبرداری مالی تاریخ ایالات متحده بود و حجم کلیاش چیزی نزدیک ۶۵ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
این میتواند تنها یک آغاز برای دنیرو باشد. در حالیکه او تا به حال فقط نقشهای کوچک تلویزیونی در سریال های «۳۰ راک» و «سیاهی لشکرها» داشته، در پروژه بعدیاش در سریال درام مافیایی ساخته دیوید او. راسل که اخیرا دستور ساخت دو فصل از آن در آمازون صادر شد، در کنار جولین مور نقشآفرینی خواهد کرد.
با وجود اینکه دنیرو نمیخواست جزییاتی از این پروژه را لو بدهد، در مورد این پروژه که هنوز عنوانی برایش انتخاب نشده، علاقه ادامهدارش به پروژههای تلویزیونی و اینکه چرا نخواست برای این فیلم تلویزیونی با خود میداف ملاقات کند، با هالیوود ریپورتر صحبت کرد.
*این نخستین نامزدی جایزه امی شماست، چه حسی دارد؟
–حس خوبی دارد. حس بدی ندارد. (میخندد.)
*به نظرتان بزرگترین سوءبرداشت نسبت به ماجرای میداف چیست؟
–شاید یکی از بزرگترین سوءبرداشت ها این باشد که بچهها هم در ترفند او دست داشتند. به نظرم اصلا بچهها و همسرش در آن دست نداشتند. به نظرم آنها اصلا هیچ اطلاعی در این مورد نداشتند. همیشه، حتی پیش از اینکه درگیر این پروژه بشوم هم این حس را داشتم.
*خیلی از مردم داستان میداف را میدانند، اما بعد از اینکه فیلم در اچبیاو پیشنمایش شد، آیا واکنش سورپرایزکنندهای هم شکل گرفت؟ چیزی بود که جلب توجه کند؟
–نه. بازخوردهای مثبت بسیاری در مورد آن بود اما من چیزهای منفی را فقط از طریق منتقدان میشنوم که خوب هم هست. به نظرم ما جواب سوال تکنیکی نمیدادیم، البته اگر بخواهیم اسمش را این بگذاریم؛ بیشتر در مورد یک تراژدی خانوادگی با بچه ها بود. خیلی هم با بری لوینسون (کارگردان و نویسنده) و پسرش سم (لوینسون) در مورد جزییات صحبت نکردیم، تنها چیزی که ممکن است دربارهاش صحبت کرده باشیم این بود که بچهها و همسرش درگیر قضیه نبودند. به نظرم این نکتهای در مورد داستان بود که همهمان رویش توافق داشتیم و بدیهی بود.
*چیزی در مورد ایفای نقش میداف بود که واقعا شما را سورپرایز کند؟
–نه، ای کاش بود. با او ملاقات نکردم. در مورد این صحبت کردیم که با او ملاقات کنم، اما چیزی که متوجه شدم این بود که تمام کسانی که او را دیدند دسترسی بسیار محدودی به او داشتند و حس نمی کردیم این کار خیلی مفید باشد. البته همیشه برای خودم مفید است که کسی را که نقشش را بازی میکنم شخصا ملاقات کنم، اما در این پروژه به آنجا نرسیدیم. با آشنایان و خانواده او ملاقات کردم، کتاب خواندم و با افرادی که او را میشناختند دیدار داشتم.
*به این نکته اشاره کردید که قبلا از اینکه این فیلم را با اچبیاو بسازید، میخواستید آن را به صورت سینمایی تولید کنید. به نظرتان بزرگترین منفعت ساختن این پروژه با اچبیاو به جای اکران سینمایی چیست؟
– به نظرم اچبیاو یک گروه مخاطب ثابت و وفادار دارد بنابراین این یک نکته مثبت بود که مطمئن شویم فیلم دیده میشود. در سینماها، مخصوصا این روزها، مردم فیلمها را میبینند اما فیلم ها آن قدر قدرت باقی ماندن ندارند اما در اچبیاو این فیلم می تواند دوباره و دوباره به نمایش دربیاید. میتوانید آن را در اینترنت هم تماشا کنید.
*یک پروژه تلویزیونی دیگر هم با دیوید او. راسل برای آمازون میسازید. چه چیزی باعث شد بخواهید برای یک پروژه تلویزیونی دیگر قرارداد ببندید؟
–با آمازون و دیوید او. راسل، مخاطبان بیشتر و حاضرتری وجود دارد. همیشه دوست داریم در سالن سینما باشیم، اما میتوان یک پروژه را اینطوری هم تماشا کرد. تلویزیون امروز مثل تلویزیون دوران جوانی من نیست، بنابراین مسالهای کاملا متفاوت است.
*این شخصیت چه چیزی داشت که شما را جذب کرد؟ چطور این پروژه نسبت به پروژههای قبلی تان متمایز است؟
–این شخصیت به خاطر کاری که کرده به شدت بدنام است؛ البته نمیدانم می توان این را یک نکته متمایز خواند یا نه. من و رزنتال روی این پروژه کار کردیم اما در نهایت در همکاری با بری لوینسون و پسرش سم به نتیجه رسید و این چیز خوبی است. من و بری قبلا با هم کار کردیم، همدیگر را میشناسیم، به هم احترام میگذاریم، از هم خوشمان میآید و همه این ها نشانههای خوبی است. تنها چیزی که نگرانش بودم این بود که آیا میتوانم به خاطر زمانبندیاش این پروژه را انجام بدهم یا خیر که در نهایت جور شد.
*تا اینجا پیشرفت کار با راسل چطور بوده است؟
–دیوید فوقالعاده است. مسلما یک سواری حسابی خواهد بود و ارزشش را خواهد داشت.