در دنیایی که فیلم های فانتزی، ابر قهرمانی و علمی تخیلی سینماها را قبضه کرده اند بسیاری از ما دلمان برای فیلم کلاسیک محبوبمان تنگ می شود. فیلم کلاسیک اگر چه مدت زمان نسبتاً زیادی از ساخت و اکران آن می گذرد اما مولفه هایی در خود دارد که در فیلم های امروزی دیده نمی شود و همین تفاوت جذاب باعث می شود که بارها و بارها به سراغ آن برویم. گاهی آن قدر یک فیلم را تماشا می کنیم که صحنه ها و دیالوگ های فیلم را حفظ می شویم و هر بار دیدن فیلم باعث می شود از جنبه ای جدید به داستان فیلم نگاه کنیم. البته دیدگاه افراد در این زمینه متفاوت است هر چند بدون شک بسیاری از خوانندگان این مطلب نیز مانند نویسنده فهرستی از فیلم های محبوب خود را دارند که ممکن است بارها آن ها را دیده و قصد داشته باشند باز این کار را انجام دهند.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، با این وجود می توان گفت فیلم هایی وجود دارند که هر عاشق سینمایی در کلکسیون فیلم های خود نگهداری می کند و از فیلم های محبوب او به شمار می آیند.در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۱۵ فیلم کلاسیک آشنا کنیم که اگر چه سال ها از ساخت و اکران آن ها می گذرد اما هنوز هم تماشای آن ها از لذت خاصی برخوردار بوده و بارها و بارها باید ببینید. لازم به ذکر است که ۸ فیلم در قسمت اول این مطلب با عنوان «۱۵ فیلم کلاسیک که هنوز هم از تماشای آن ها لذت خواهید برد [قسمت اول]» منتشر شده و در ادامه این مطلب ۷ فیلم کلاسیک دیگر را به شما معرفی خواهیم کرد که از دیدن آن ها سیر نخواهید شد.
۷- جاسوسی که مرا دوست داشت
شاید این یکی از آن گزینه هایی باشد که برخی با آن موافق نباشند. بیایید در مورد آن حرف بزنیم زیرا به نظر نویسنده هیچ فهرستی از دیدنی ترین فیلم های کلاسیک بدون فیلمی از مجموعه جیمز باند ناقص خواهد بود. اما از بین ۲۴ فیلم کلاسیک این مجموعه که تاکنون ساخته شده اند کدام یک را انتخاب کنیم؟ هر یک از مامورین ۰۰۷ فیلم های جیمز باند قابلیت ها و زیبایی های خاص خود را داشتند اما وقتی درست فکر کنید متوجه می شوید که هیچ کدام به پای شان کانری و راجر مور فقید نخواهند رسید (با پوزش از طرفداران دانیل کریگ اما این واقعیت است!). در میان فیلم هایی که این دو در نقش جیمز باند بازی کرده اند نیز هیچ کدام به اندازه فیلم «جاسوسی که مرا دوست داشت» (The Spy Who Loved Me) با هنرنمایی راجر مورد قابلیت بارها و بارها دیدن ندارد.
اگر تمامی مولفه های دوست داشتنی جیمز باند را کنار هم بگذاریم می بینیم که فیلم راجر مور در سال ۱۹۷۷ همه آن ها را در خود دارد: گجت های عجیب و غریب، زنان زیبا، ماشین های شگفت انگیز، لوکیشن های خیره کننده، بدلکاری های باورنکردنی، دیالوگ های پر از ایما و اشاره ، افراد ثروتمند و شروری که قصد تسلط بر دنیا را دارند و موسیقی متن فراموش نشدنی. اگر راجر مور بعد از بازی در این فیلم دنیای جیمز باند را ترک می کرد بدون شک بزرگ ترین مامور ۰۰۷ سری فیلم های جیمز باند باقی می ماند.
دیالوگ ماندگار فیلم:” به روش بریتانیایی کار رو تموم کن، قربان!”.
۶-مهاجمان صندوق گمشده
این یکی نیز از آن هایی است که فکرش را نمی کردید. قاعدتاً این فیلم باید یکی از فیلم های استیون اسپیلبرگ را در خود داشته باشد! در واقع فراهم کردن لیستی از فیلم های اسپیلبرگ که قابلیت بارها و بارها تماشا را دارند کار سختی نخواهد بود. در این میان نویسنده بر این باور است که فیلم کلاسیک «مهاجمان صندوق گمشده» (Raiders of the Lost Ark) در صدر این فهرست قرار خواهد گرفت هر چند شاید انتخاب از بین مجموعه فیلم های ایندیانا جونز کار سختی باشد. این فیلم تماماً در مورد ماجراجویی های خطرناک، گنج های گمشده رازآلود، بیابان ها و جنگل ها، نعقیب و گریزها، ضد و خوردها و فریادها و حتی نازی های خطرناک و سنگدل است.
و در مرکز تمامی این اتفاقات هریسون فورد با آن کلاه دوست داشتنی و شلاقش قرار دارد که انگار همیشه می داند چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه کاری باید در ادامه داستان انجام دهد. نکته جالب این است که توانایی هریسون فورد در زندگی بخشیدن به دو قهرمان بزرگ در دنیای سینما «ایندیانا جونز و هان سولو» از او یک بازیگر افسانه ای و بی بدیل ساخته است.
دیالوگ ماندگار فیلم:” مارها. چرا باید پای مارها بیاد وسط؟”.
۵- جادوگر شر اُز
بله فراموش نکرده ایم که قرار است این لیست مربوط به تاریخ سینما باشد و نه ۴۵ سال اخیر. به همین دلیل توجه خود را معطوف فیلم های کلاسیک و قدیمی تری می کنیم که هنوز نیز بعد از گذشت دهه ها برای تماشاگران جذاب و دوست داشتنی هستند و در این میان به هیچ وجه نمی توان فیلم کلاسیک موزیکال سال ۱۹۳۹ با نام «جادوگر شهر اُز» (The Wizard Of Oz) را نادیده گرفت. اگر چه این فیلم اولین عنوان سینمایی نبود که از تصاویر رنگی خیره کننده استفاده می کرد اما «جادوگر شهر اُز» از این تکنولوژی به روشی استفاده کرد که هنوز هم بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد.
در واقع این فیلم در ابتدا برای صحنه های شهر کانزاس از تصویر سازی سیاه و سفید استفاده کرده و تنها زمانی که دوروتی وارد شهر شگفت انگیز اُز می شود شاهد تصاویر رنگی هستیم. داستان این فیلم به تنهایی، همراه با جادوگران، موجودات خیالی، مترسک های زنده، مرد حلبی و شیری که حرف می زند در زمان نمی گنجد و هر زمان می توان از تماشای این فیلم کلاسیک فانتزی لذت برد.
دیالوگ ماندگار فیلم: “آخرش می گیرمت، زیبای من! و همینطور سگ کوچولوت رو!”.
۴- داستان عامه پسند
شاید فیلم «داستان عامه پسند» (Pulp Fiction) شاهکار کوئنتین تارانتینو در سال ۱۹۹۴ به شدت از فیلم های جنایی قبل از خود الهام گرفته شده باشد اما پس از آن به نماد و خلاصه خونسردی در دنیای سینما تبدیل شد. این فیلم که با استفاده از نقاط قوت و قابل درک دیگر شاهکار تارانتینو در سال ۱۹۹۲، «سگ های انباری» (Reservoir Dogs) ساخته شده بود از مولفه های جذابی مانند قاتلی شیک پوش، دسته های ترسناک مافیا، زنان دلفریب اما خطرناک، مشت زن های سرسخت و دیالوگ هایی سنگین اما مرتبط استفاده کرده و همزمان به داستان های عامه پسند گریز می زند.
این فیلم بیش از دو ساعت و نیم طول دارد و بخش زیادی از آن نیز به صحبت های شخصیت های فیلم تعلق دارد که قاعدتاً باید تماشاگران را خسته کند اما وقتی که دیالوگ های بی نقص تارانتینو از زبان بازیگرانی کارکشته بیرون می آید و با بازی های خیره کننده جان تراولتا، اما تورمن، بروس ویلیس و از همه به یادماندنی تر ساموئل ال جکسون همراه می شود دیگر زمان را حس نخواهید کرد.
دیالوگ ماندگار فیلم:” و من با حس انتقام جویی بی پایان و خشمی سهمگین به سراغ شما خواهم آمد، شماهایی که سعی کردید برادران مرا مسموم کنید و از بین ببرید! و شما خواهید دانست که نام من خداوند است زمانی که انتقامم را از شما بستانم!”.
۳- بیگانه ها
جیمز کامرون: خدا می کند که این نام در دنیای سینما چه وزن و قدرتی دارد. جالب تر این که بدانید این همه اعتبار و قدرت را تنها با ساخت کمتر از ۱۰ فیلم تا به امروز بدست آورده است. اما با همین تعداد کم نیز وی توانسته برخی از بهترین فیلم های علمی تخیلی و فانتزی که بارها و بارها ارزش تماشا کردن دارند را به ما هدیه داده است که از آن میان می توان به دو فیلم در مجموعه «نابودگر» (Terminator) اشاره کرد که هر کدام می توانستند در این فهرست قرار گیرند. اما اگر بخواهیم تنها یکی از فیلم های کامرون را انتخاب کنیم که از همه بیشتر می توان بارها و بارها آن را تماشا کرد و از آن لذت برد، به نظر نویسنده فیلم «بیگانگان» (Aliens) بهترین انتخاب خواهد بود.
این فیلم چنان بی نقص ساخته شده که حتی از فیلم اورجینال خود به کارگردانی ریدلی اسکات نیز پیشی گرفته و به خودی خود یک فیلم مجزا و قابل توجه شناخته می شود، انگار که هیچ ارتباطی با فیلم «بیگانه» ساخته اسکات ندارد. این فیلم با صحنه ها و مناظر خیره کننده، هیولاهای مخوف و بازی خیره کننده بازیگری خوش چهره و معصوم مانند سیگورنی ویور با خلق صحنه هایی مهیج و گاه شدیداً ترسناک باعث می شود که قلب شما لحظه ای از تپیدن سریع بازنماند. جالب تر این که این شاهکار بزرگ تنها با بودجه ای ۱۸ میلیون دلاری ساخته شد که از هزینه فیلم های بعدی کامرون بسیار کمتر بود اما در خاطره ها باقی ماند.
دیالوگ ماندگار فیلم:” از اون دور شو، هرزه!”.
۲- جنگ ستارگان
این هم یکی از آن فیلم هایی است که باید تمامی سه گانه آن را به مثابه یک فیلم واحد در نظر بگیریم. «جنگ ستارگان» (Star Wars) فیلمی است که نمی توان در تاثیر آن بر دنیای سینما گزافه گویی کرد. این فیلم بخشی جدایی ناپذیر از دنیای سینمایی کسانی است که پس از اکران فیلم اول این مجموعه در سال ۱۹۷۷ توسط جرج لوکاس به آن عادت کردند و هنوز هم بعد از گذشت دهه های متمادی هر دنباله ای از این فرانچایز تماشاگران را به وجد می آورد.
داستان این نوستالژی بی پایان با داستان ساده یک پسربچه یتیم کشاورز آغاز شد که به نحوی توانست مرد اول مبارزه با یک امپراطوری شیطانی قدرتمند لقب بگیرد و برای نجات تمامی کهکشان دست به کار شود. تصویرسازی های خیره کننده لوکاس، نورهای درخشانی که در تمامی جزییات فیلم مورد استفاده قرار گرفت و بازی های جذاب مارک همیل، هریسون فورد و البته کری فیشر همه با هم باعث شوند که این فیلم یک جادوی سینمایی لقب بگیرد که همواره با کودک دوران ما صحبت خواهد کرد.
دیالوگ ماندگار فیلم:” اما من داشتم می رفتم ایستگاه توش که یه تعداد مبدل انرژی وردارم!” یا “به امید اینکه نیرو همراه با تو باشد”.
۱- کینگ کونگ
فیلم اصلی «کینگ کونگ» (King Kong) ساخته ارنست بی شودزاک در سال ۱۹۳۳، هشتاد و پنجمین سالگرد اکران خود را پشت سر گذاشت و در تمام این مدت به عنوان یکی از قوی ترین و تاثیرگذارترین فیلم های تاریخ سینما شناخته می شود. این فیلم زمانی که اکران شد یکی از اولین فیلم های دارای دیالوگ بود که از دنیای سینمای صامت فاصله می گرفت. کلاسیک بودن فیلم، جنگل زیبا، گوریل عظیم الجثه، فی ری دوشیزه وحشت زده، غرش ها و درگیری ای دیوانه کننده و صحنه پایانی و دراماتیک فیلم در منهتن، امروز نیز مانند ۸۵ سال پیش تماشاگران را تحت تاثیر قرار می دهند و باور کنید که تماشای این فیلم کلاسیک برای بارها و بارها همچنان شما را سرگرم خواهد کرد.
در همین ارتباط بخوانید :
15 فیلم کلاسیکی که هنوز هم می توانید از تماشای آنها لذت ببرید! + تصاویر ( بخش اول )