در هفته ای که گذشت، مارک والبرگ آمد و یه حرکتی زد که همچین خیلی سنگین بود و باعث شد سر ملت سوت بکشه!
این بازیگر پس از اینکه بحث بر سر اختلاف رقم دستمزدش و میشیل ویلیامز برای بازی در فیلم « همه پول های جهان » در رسانه ها بالا گرفت، یکدفعه آمد گفت که : « آقا دستمزد بیشتر من برای بازی در این فیلم 1.5 میلیون دلار بوده که همه رو به اسم میشل ویلیامز تقدیم کردم به صندوق حمایت قانونی به اسم « وقت تمام است » و خودمم از برابری حقوق و اینا حمایت کامل می کنم! »
حرکت مارک آقای والبرگ، حرکت بزرگ و ارزشمندی بود. پیش از این هم بارها صحبت از اختلاف دستمزد زنان و مردان برای بازی در فیلم مطرح شده بود اما کمتر اتفاق افتاده که سوژه مورد نظر بیاید و دستمزد خود را به خیریه تقدیم کند تا حرکت نمادین انجام داده باشد؛ البته خیلی هم نمادین نبوده 1.5 میلیون آب خورده!
بهرحال، ما اینجا به دلیل آنچه که « حرکت خفن زدن مارک والبرگ » می نامیم، لوح زرینی را به این بازیگر تقدیم می کنیم که از دستمزد شخصی اش زد تا بتواند به جریان ” برابری حقوق ” کمک کند. اینجا هم یه سری عزیز ما داریم انشالله خدا حفظشون کنه، کلاً همون زبانشان هم فقط تا زمانی کار می کنه که هزینه مالی براشون نداشته باشه چه برسه به اینکه بخوان حرکتِ مالی هم در راستای یک رویداد اجتماعی بزنن!
در هفته ای که گذشت خبر رسید که لوک بسون بابت شکست فیلم پر هزیه « والرین و شهر هزار سیاره » در گیشه مجبور شده تا شرکت فیلمسازی اش را کوچک تر کند و تمرکزش رو هم بر روی تولید فیلمهای اکشن مانند « ربوده » شده قرار بده تا بتونه خسارات رو جبران کرده باشه.
ما اینجا از شکست فیلم آقای لوک بسون در سینما استقبال نمی کنیم اما به بهانه این سلسه اتفاقات، می خواهیم تمشکی را تقدیم اون دسته از موسسات فیلمسازی داخلی کنیم که اصلاً نمی دونیم فیلمی که تولید می کنن ریز هزینه تولیدش چقدر بوده، چقدر دقیق فروخته، چقدر هزینه تبلیغات شده ، چقدر سود بوده و… شرکت ها و فیلمسازهایی که همیشه دارن فیلم میسازن و فروختن و نفروختن فیلم هم اصلا براشون اهمیت نداره ظاهرا !
از این رو، به دلیل آنچه که « یه سوزن به خود و یکی به دیگری » می نامیم، تمشک زرینی را به موسسات فیلمسازی داخلی که آمار و ارقام فروش و ضرر و کلا جزئیات مالی ندارند تقدیم می کنیم و امیدواریم که یک روز مثل آقای بسون بشن که خیلی شفاف اومدن گفتن اینقدر ضرر داریم و مجبوریم این تعداد آدم رو بیرون کنیم و از این به بعد لقمه کوچک تری برداریم!
در هفته ای که گذشت فیلمنامه جدید آقای کلود للوش ( شرط می بندم سر تلفظ اسم فامیلش چند ثانیه مکث کردید! ) که فیلمساز مشهور فرانسوی هست و یک اسکار هم در کارنامه اش به چشم می خوره، در مقابل دفتر خودش یکدفعه ای توسط سارق جماعت دزدیده شد. البته هدف سارقین مشخصاً فیلمنامه استاد نبوده بلکه پول های نقدی بوده که همراهشون بوده که ظاهراً 18 هزار دلار بوده!
آقای للوش بعد از این اتفاق گفته که هیچ نسخه دیگری از فیلمنامه موجود نیست و یک آگهی هم منتشر کرده با این عنوان : « ای دزد محترم و باحال که فیلمنامه هم می دزدی، جون هرکی دوست داری بردار فیلمنامه رو بیار من همون نسخه رو داشتم و هیچ بکاپ مکاپی هم ازش توی هارد ندارم! »
از این رو، ما به دلیل آنچه که « دزدِ فیلمنامه با جاش » می نامیم، تمشک زرینی را به سارقان فیلمنامه تقدیم می کنیم که احتمالاً خبر نداشتن فیلمنامه استاد را کِش رفته اند و بازم احتملا بزودی بیان و باج خواهی کنن بابت بازگرداندن فیلمنامه! نتیجه اخلاقی اینکه آقا همیشه یه کپی از فایل ورد داشته باشید و سریع پاکش نکنید تا مثل استاد للوش همچین بلایی سرتون نیاد!
در هفته ای که گذشت، سعید آقای تهرانی که خیلی وقته ازشون در سینما و تلویزیون خبری نیست آمد و یک مصاحبه عجیب و غریبی انجام داد.
این بازیگر در این مصاحبه درباره زندگی مشترک سابقش با لادن طباطبایی که ایشان هم بازیگر سینما بوده، عنوان کرد که همسرش اعصاب و حوصله فرزندش را نداشته و او را کتک می زده! و اینکه هی او سعی می کرد برای او درباره اوتیسم توضیح دهد چراکه چهار واحد روانشانسی پاس کرده بود (!) اما همسر ایشان توجه نمی کرد و هی اعصاب نداشت و هی کتک می زد تا اینکه رفت خارج از کشور تازه فهمید که باید می فهمید!
ما که نفهمیدیم این چه نوع مصاحبه ای هست و اصلاً چرا یک فرد باید راجع به زندگی خصوصی اش و مسائل درون خانوادگی اش در رسانه ها گفتگو کنه. در اینکه در این مصاحبه به راحتی مشخص هست که یک دلخوری و ناراحتی و یا حتی دشمنی بین طرفین وجود داره شکی نیست، اما دیگه این چه جملاتی هست که رسانه ای کردید استاد بزرگوار! لازم به ذکر هست که پاسخ خانم طباطبایی هم اخیراً منتشر شده ( در اینجا ) که خب، خیلی هوشمندانه تر و آرامتر از همسر سابقش هست!
بهرحال، ما اینجا به دلیل آنچه که « فاش کردن مسائل خانوادگی در رسانه » می نامیم، تمشک زرینی را به آقای سعید تهرانی تقدیم می کنیم که آمده بودند درباره سینما با او گفتگو کنند اما نمی دانیم چه شد که بزرگوار نشست و تمام جزئیات زندگی اش و اختلافات حل نشده با همسرش را بیان کرد. ما به این مسئله کار نداریم که این اتفاقات افتاده یا نه، مهم اینه که مسائل خانوادگی در رسانه ها مطرح نشه و بصورت خصوصی یا در نهایت از طریق مراجع قانونی اگه مورد حادی هست، پیگیری بشه.
ذره بین
* شما می توانید گزینه های ” لوح زرین بگیر یا تمشک بگیر” سینمایی یا تلویزیونی تان را به ما معرفی کنید تا آنها را در همین بخش معرفی کرده و جوایزشان را تقدیمشان کنیم!
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
