خلاصه داستان:
بهرام ( رضا کیانیان ) نویسنده ای است که مدتهاست نتوانسته داستان جدیدی بنویسد. او که از مشاهده عصبانیت های مردم شهر به ستوه آمده، به یکباره آهنگی را در گوش خود می شود که او را به رقص وا می دارد؛ آهنگی که مانند ویروس به دیگران نیز منتقل می شود و…
کارگردان :
بهمن فرمان آرا : سینماگر برجسته سینمای ایران که در سالهای پیش از انقلاب در تشکیل « سینمای موج نو » در ایران تاثیر بسیاری داشت. او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در آمریکا در تولید آثار برجسته ای از جمله « آخرین وسوسه مسیح » و « باغ وحش شیشه ای » مشارکت نمود اما بعدها به ایران بازگشت و چندین اثر را کارگردانی نمود که مهمترین آنها « بوس کافور، عطر یاس » و « خانه ای روی آب » بودند.
درباره فیلم « دلم می خواد » :
« دلم می خواد » یکی دیگر از ساخته های پرحاشیه بهمن فرمان آرا محسوب می شود. کارگردانی که اغلب ساخته هایش با مشکلاتی در زمان اکران مواجه می شود. اثر تازه اکران شده او نیز بی حاشیه نبود و اختلاف وی با تهیه کننده بر سر تدوین که مدتها در رسانه ها از آن صحبت می شد، اکران فیلم را با مشکل مواجه کرده بود. اما بهرحال پس از کش و قوس های فراوان، « دلم می خواد » که سابقاً با نام « دلم می خواد برقصم » شناخته می شد، تمام مشکلات را پشت سر گذاشت و به اکران عمومی رسیده است.
در فیلم « دلم می خواد » می توان عناصر بسیاری را یافت که اشاره به ساخته های پیشین کارگردان دارد. از پدری که پسری با مشکلات خاص خود دارد و فضای « خانه ای روی آب » را تداعی می کند تا تا حضور پرنده ای در قفس در خانه مرد که نمونه آن را در « یک بوس کوچولو » شاهد بوده ایم. ارجاعاتی از این دست را می توان بطور فراوان در فیلم جستجو نمود و برای درک آن شاید تماشای آثار گذشته کارگردان نیاز باشد. اما این ارجاعات جالب توجه باعث نشده تا « دلم می خواد » اثر مطبوعی باشد.
بزرگترین مشکل « دلم می خواد » فیلمنامه آشفته و عجیب آن است که در آن تقریباً هیچ چیز در سر جای خودش قرار ندارد! از شخصیت نویسنده داستان گرفته که از لحاظ بهره هوشی در حداقل ممکن به سر می برد و به تصویر کشیدن تنهایی او ابداً کمکی به درک وضعیتش نمی کند تا شخصیت هایی که به داستان وارد می شوند و حضور یا عدم حضورشان کوچکترین تاثیری در جریان فیلمنامه نمی گذارد. فیلم زمانی که با ساز و کاری عجیب، موسیقی تکرار شونده ای را در گوش بهرام قرار می دهد، او را تبدیل به شخصیتی می کند که سرخوش است و حتی این ویژگی او سبب می شود تا بتواند پس از مدتها داستانش را بنویسد و مانعی بر سر راه خود نبیند. اما فیلم هرگز مشخص نمی کند که چرا پخش یک آهنگ می بایست زندگی فرد را دگرگون کرده و شرایط متفاوتی برای آن ایجاد نماید!
در واقع پیام فیلم بر طبق آنچه که احتمالا بر روی کاغذ در نظر گرفته شده آن است که افسردگی و عصبانیت مردم به واسطه شنیدن این موسیقی از بین رفته و آنان برای رهایی از مشکلاتشان نیاز به قر کمر دارند! ایده ای که در آثار فانتزی می توان به آن پرداخت و از موقعیت های جالبی برای به تصویر کشیدن آن بهره جست، اما در اینجا فیلم ابداً تکلیف خود را نمی داند و در مسیر درام – کمدی گیج و بی رمق است و نمی داند که می خواهد به چه نقطه ای برسد.
در « دلم می خواد » شخصیت زن خیابانی ( با بازی مهناز افشار ) به زندگی مرد وارد می شود که فارغ از منطق روایی حداقلی در نحوه آشنایی و اعتماد سازی این دو ، از کمترین میزان پرداخت نیز رنج می برد. وی در دقایقی از فیلم در کنار بهرام حضور دارد و به نظر می رسد که فیلم قرار است به واسطه حضور او اتفاقی را در مسیر داستان رقم بزند اما پس از دقایقی او را از فیلمنامه حذف کرده و سپس پسرِ بهرام را به داستان وارد می کند! تصمیم عجیب و غریبی که ضعف آشکار فیلمنامه را سبب شده و دقایقی که چنانچه حذف شوند نیز تاثیر مشخصی بر روی فیلم نمی گذارند.
داستان ورود پسر بهرام ( با بازی محمدرضا گلزار ) به خانه بهرام نیز از مشکلات ریز و درشت رنج می برد. پسری که با همسر خود اختلاف عمیق پیدا کرده و نزد پدر آمده اما هرگز نمی دانیم که اختلاف آنها چیست و حتی پس از حضور بهرام در نزد دختر، موقعیتی شکل می گیرد که اگرچه از معدود لحظات کمدی جالب فیلم به شمار می رود اما هیچ تاثیری در جریان داستان ندارد. ناامیدی بزرگ زمانی است که در دقایق پایانی فیلم این زوج را خوشحال و خندان در کنار یکدیگر می بینیم در حالی که باز هم مشخص نیست آنها چگونه مشکلاتشان برطرف شده و دیگر خبری از بحران در زندگی شان نیست! تقریباً می توان گفت تمام منطق روایی « دلم می خواد » در چنین حال و هوایی به سر می برند!
فیلم در دقایق پایانی نیز دخترک خیابانی را بار دیگر به داستان وارد می کند و اینبار سعی می کند پیام های اخلاقی گل درشت را از طریق او به مخاطب انتقال دهد. پیام اخلاقی که با اقدام غیرمنطقی دخترک انجام می شود و این اقدام در اجرا چنان ضعیف و بی روح است که حتی ناتوان از انتقال همان پیام ساده و کلیشه ای است. شخصیتی که به یکباره متحول می شود و صفر تا صد اعتقادات درونی اش تغییر می کند! فرمان آرا در ساخت « دلم می خواد » قصد داشته به هر روش ممکن اشاره ای به معضلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه خویش داشته باشد که در تمام این موارد نیز ناموفق بوده است.
متاسفانه « دلم می خواد » در بخش کمدی نیز اثر ضعیف به شمار می رود. فیلم برای خنداندن مخاطب به ایجاد تیپ های مختلف در داستان از افراد مذهبی گرفته تا قشرهای گوناگون جامعه مبادرت ورزیده که نتیجه کار بطور کامل ناامید کننده است. یکی از عجیب ترین صحنه های فیلم که شاید می توانست یکی از مهمترین و بهترین سکانس های فیلم به شمار برود، رقص گروهی اهالی شهر در کنار یکدیگر است که به شدت ضعیف و ناامید کننده است و یک نقطه تاریک برای کارگردانی بهمن فرمان آرا به شمار می رود. سکانسی که در آن دوربین در جایی کاشته شده و به نظر می رسد از افرادی که در آن حوالی حضور داشته خواسته شده تا از مقابل دوربین رد شده و قر کمر دهند و سپس مجموعه آن تصاویر در فیلم گنجانده شده است!
« دلم می خواد » ضعیف و سطحی است بطوریکه نمی تواند یک اثر انتقادی ساده در سینما باشد. زمانی که فیلمنامه و قصه در یک اثر ضعیف و ناکارآمد باشند، هیچ پیام و مفهومی توان خروج از درون فیلمنامه را ندارد و « دلم می خواد » اثری است که دقیقاً به چنین وضعیتی دچار شده است. اینکه فیلمساز دغدغه اجتماعی دارد بر همگان آشکار است و شکی در آن نیست، اما اینکه برای بیان دغدغه های اجتماعی ، پیام های گل درشت در قالب یک داستان سطحی به فیلم سینمایی تبدیل شود و از مخاطب انتظار تاثیرپذیری داشت، نکته ای است که ظاهراً هنوز سینمای ایران به آن باور دارد و « دلم می خواد » در همین راستا به اکران درآمده، اثری که می رقصد و قر کمر می دهد، و از مخاطب می خواهد بدون هیچ دلیلی خوشبین باشد و آینده را روشن تصور کند!
منتقد : میثم کریمی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
نام فیلم : دلم می خواد
کارگردان : بهمن فرمانآرا
فیلمنامه : امید سهرابی
تهیه کننده : علی تقی پور
مدیر فیلمبرداری: داوود امیری
بازیگران :
رضا کیانیان
مهناز افشار
محمدرضا گلزار
رضا بهبودی
و…