در سینمای امروزی فیلم های سه گانه یا همان تریلوژی ها بسیار مهم هستند. از سه گانه «پدر خوانده» تا سه گانه «بازگشت به آینده»، تریلوژی های موفق نشان داده اند که لیاقت دوست داشته شدن توسط دوستداران سینما را دارند.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، گاهی اوقات تمام کردن یک داستان در غالب تنها یک فیلم کار سختی است. در این گونه موارد است که کارگردان داستان خود را در قالب یک سه گانه روایت می کند؛ سه داستان خارق العاده که هر یک دیگری را تکمیل می کند تا جایی که پس از اتمام سه فیلم به اوج زیبایی و کمال تصویری و ادبی می رسیم.
البته گاهی اوقات نیز سه گانه ها با شکست مواجه می شوند. در این گونه موارد قسمت اول این سه گانه فیلمی موفق می شود اما دو قسمت بعدی چنگی به دل نمی زنند مانند پیش درآمدهای مربوط به «جنگ ستارگان». لازم نیست که هر قسمت از این سه گانه ها داستانی یکسان را دنبال کنند و برخی از موفق ترین سه گانه های تاریخ سینما فیلم هایی مجزا در یک فرانچایز مشخص هستند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین و جذاب ترین فیلم های سه گانه تاریخ سینما آشنا کنیم.
۱۰- سه گانه بستنی سه طعم
شان می میرد، پلیس خفن، پایان دنیا
ادگار رایت یکی از کارگردانان شناخته شده ای است که اکنون طرفداران زیادی در میان سینما دوستان دارد. او عاشق سینماست و درک عمیقی از موسیقی دارد. در میان آثار او اما سه گانه «بستنی سه طعم» (The Three Flavours Cornetto) بیش از همه جلب توجه می کند. این فیلم ها جذاب، پرمعنی و بسیار خوش ساخت هستند. اگر چه این سه گانه شباهت زیادی به سه گانه های معمول ندارد اما بیش از دیگر سه گانه ها سبک داستان پردازی مرتبط و پیوسته ای در آن دیده می شود. در حالی که فیلم های این سه گانه به هیچ عنوان هجو آمیز نیستند اما همگی در ارجاع به سینمای کلاسیک ساخته شده و با بازسازی لوکیشن در بریتانیا زیبایی و جذابیت دوچندانی پیدا کرده اند.
فیلم «شان می میرد» (Shaun of the Dead) تصویری مدرن از فیلم های کلاسیک و زامبی محور جورج رومرو در یکی از محله های لندن است. فیلم «پلیس خفن» (Hot Fuzz)، بن مایه های اکشن سریال کلاسیک بریتانیایی OTT را گرفته و آن ها را در روستایی کوچک در سامرست در قالب یک فیلم جدید به تصویر می کشد. «پایان دنیا» (The World’s End) نیز حمله موجودات بیگانه و پایان جهان را در یک شهر افسرده بریتانیایی بیان می کند. هر سه فیلم جلوه زیبا و جدیت موجود در فیلم هایی که از آن ها الهام می گیرند را در خود دارند و تم های مشترک مانند عقب ماندگی ذهنی و نشان دادن پتانسیل درونی چیزی است که هر سه فیلم را به هم مرتبط می سازد. در ضمن این سه گانه بود که توانست سایمون پگ را به عنوان یک ستاره سینما به دنیا بشناساند.
۹- سه گانه هزاره
دختری با خالکوبی اژدها، دختری که با آتش بازی کرد، دختری که به لانه زنبور لگد زد
وقتی که داستانی پرفروش می شود از آن اقتباس های سینمایی جذابی ساخته خواهد شد. سه گانه «هزاره» (Millenium) یکی از بهترین سه گانه های تاریخ سینماست که بر اساس رمان هایی پرفروش از یک نویسنده سوئدی به نام استیگ لارسون ساخته شده است. سوئدی ها خیلی زود کار را شروع کرده و در شرایطی که دنیای انگلیسی زبان هنوز انتظار ترجمه کتاب سوم را می کشید، آن ها سه گانه سینمایی خود را ساخته بودند. صادقانه بگوییم، فیلم دیوید فینچر نیز نتوانست چیزی به نمونه های سوئدی اضافه کند. فیلم اول که «دختری با خالکوبی اژدها» (The Girl With The Dragon Tattoo) نام دارد بهترین فیلم در میان این سه گانه است اما همگی پشت سر هم ساخته شده و سبک واحد بسیار منحصر بفردی در هر کدام از آن ها وجود دارد به نحوی که شرایط برای اقتباس های بیشتر در آینده برای این سه گانه فراهم شده است.
جواهر این سه گانه کسی جز نومی راپاس بازیگر اصلی فرانچایز در نقش لیسبث سالاندر و قهرمان مونث قرن ۲۱ نیست و جای تعجب ندارد که وی از یک بازیگر کم نام و نشان سوئدی به یک ستاره بین المللی تبدیل شده است. فیلم اول توسط نیلز آردن کارگردانی شد و فیلم های دوم و سوم این سه گانه به ترتیب با نام های «دختری که با آتش بازی کرد» (The Girl Who Played With Fire) و «دختری که به لانه زنبور لگد زد» (The Girl Who Kicked The Hornet’s Nest) به کارگردانی دانیل آلفردسون ساخته شدند. اما وقتی که این سه فیلم را به دنبال هم تماشا کنید هیچگاه متوجه تفاوت های سبک کارگردانی در فیلم اول و دو فیلم بعدی نمی شوید و هر سه فیلم کاملاً مرتبط و هماهنگ ساخته شده اند. اروپایی ها نشان داده اند که می دانند چطور سه گانه بسازند.
۸- سه گانه بازگشت به آینده
بازگشت به آینده، بازگشت به آینده بخش دوم، بازگشت به آینده بخش سوم
«بازگشت به آینده» (Back to the Future) از لحاظ سبک داستان پردازی یک فیلم بی نقص است. هر خط از دیالوگ ها و بخش های داستان مهم بوده و ابهامات به شیوه ای واضح و مرتب رفع می شوند. این فیلم قوانین سفر در زمان را بازگو می کند در حالی که این قوانین بسیار منطقی به نظر رسیده و فیلم هیچگاه این قوانین را نقض نمی کند. در این فیلم جهان های بزرگی ساخته می شوند بدون این که نیازی به قربانی کردن تمام دنیا وجود داشته باشد. این فیلم داستانی دارد که تماماً حول محور زندگی یک خانواده می چرخد. کیست که از ماجرای مارتی مک فلای خوشش نیاید؟ نوجوانی عاشق موسیقی راک که ۳۰ سال در زمان عقب می رود، والدینش را نجات می دهد و خانواده ورشکسته و غمگینش را به یک خاندان شاد و موفق تبدیل می کند.
او دختر مورد علاقه اش را بدست می آورد و ماموریت خود را با موفقیت به پایان می رساند. حتی این فیلم به نحوی دنیای راک اند رول را خلق کرد، بدین ترتیب بود که «بازگشت به آینده» به یک موفقیت تجاری بزرگ تبدیل شد. بدین ترتیب انتظارات بسیاری از قسمت دوم این فیلم وجود داشت که البته دستکم در بخش خلاقیت با آنچه که انتظار می رفت فاصله بسیاری دیده شد. با این وجود بخش دوم باعث شده که ایده سفر در زمان برای همیشه در ذهن سینما دوستان منعقد شود. در این فیلم شاهد معرفی تلویزیون های فلت، خانه های هوشمند، تبلت ها و بسیاری تکنولوژی های مدرن دیگری بودیم که امروزه واقعیت پیدا کرده اند. بخش سوم نیز بیش از پیش اورجینال بودن را در این فرانچایز سه قسمتی تزریق کرد و قهرمان های داستان را به گذشته و دوران غرب وحشی برد تا داستانی کلیشه ای و تکراری را روایت نکند.
۷- سه گانه ارباب حلقه ها
ارباب حلقه ها: یاران حلقه، ارباب حلقه ها: دو برج، ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه
سخت است باور کنیم که «ارباب حلقه ها: یاران حلقه» (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring) حدود ۱۸ سال پیش ساخته شده و سفر پرماجرای درون زمینی ما همراه با شخصیت های داستان تا به این حد قدیمی شده باشد. بسیاری بر این باور بودند که نمی توان مجموعه رمان های جی آر آر تولیکن را به فیلم تبدیل کرد اما پیتر جکسون ثابت کرد که اشتباه می کنند. در سه سال بعد از آن، پیتر جکسون سه فیلم ساخت که فیلم هایی خارج از دنیای کنونی بودند، فیلم هایی که تجربه ای بسیار متفاوت و جدید برای دوستداران سینما بود. سه گانه «ارباب حلقه ها» به یکی از سه گانه های دیدنی تاریخ سینما تبدیل شد که دیگر مانند آن را نخواهیم دید.
«یاوران حلقه» قسمت اول این فرانچایز است که شخصیت ها را در خالص ترین شکل آن ها می بینیم، پیش از آن که توسط حلقه فاسد شوند یا در طول مسیر ماجراجویی خود فرسوده شوند. این همان قسمتی است که روابط هسته ای بین شخصیت های اصلی پیش از این که تاریکی بر آن ها غالب شود شکل می گیرد. اما در قسمت دوم با عنوان «دو برج» (The Two Towers) بود که جلوه های ویژه سینما وارد مرحله تازه ای شد. تاریکی از همین قسمت وارد فیلم می شود و نبرد هلم است که اوج فراموش نشدنی داستان را شکل می دهد.
در سال ۲۰۰۳، آخرین قسمت این سه گانه اکران شد و این قسمتی است که می بینیم شخصیت های دوست داشتنی داستان مجبور به گرفتن تصمیم هایی سخت می شوند، با شیطان مواجه شده و برای چیزی که به آن ایمان دارند جانفشانی می کنند. سه گانه «ارباب حلقه ها» یکی از بهترین و موفق ترین سه گانه های تاریخ سینماست که در کل نزدیک به ۲٫۹ میلیارد دلار فروش داشت. قسمت سوم با عنوان «بازگشت پادشاه» (The Return of the King) در هر ۱۱ بخشی که نامزد دریافت جایزه اسکار شد، تندیس طلایی را به خانه برد که از آن میان می توان به جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی اشاره کرد.
۶- سه گانه اورجینال جنگ ستارگان
جنگ ستارگان: اپیزود چهارم، جنگ ستارگان: اپیزود پنجم- امپراطوری ضربه می زند، جنگ ستارگان: اپیزود ششم-بازگشت جدای
شاید هر کسی سه گانه ای مجزا از «جنگ ستارگان» (Star Wars) را دوست داشته باشد اما سه گانه اورجینال «جنگ ستارگان» الگویی را بنا نهاد که باقی سه گانه ها مدیون آن هستند. اگر چه این سه گانه به زیبایی و بی نقصی تعدادی از دیگر فرانچایزهای این لیست نیست اما «جنگ ستارگان» به مفهوم امروزی سه گانه های سینمایی حیات بخشید. این سه گانه همچنین پدر اسطوره شناسی اورجینال در سینما لقب گرفته است. در این سه گانه به جای الهام گرفته شدن از رمان ها، از تمامی سبک های داستان پردازی و فرهنگ ها برای ساخت یک دنیای خاص و شخصیت های آن استفاده می شود که امروزه بسیار شناخته شده هستند.
این فرانچایز به طور گسترده ای تحت تاثیر آثار ژوزف کمپبل قرار دارد. «جنگ ستارگان» یک داستان بسیار مهیج و فوق العاده را روایت می کند و با استفاده از شخصیت هایی قابل درک و همزادپنداری به روایت این داستان می پردازد، آن هم در دنیایی بسیار عمیق و پیچیده که تنها در آثار تولکین دیده می شود. اگر چه دنباله های زیادی بر این سه گانه ساخته شده اما «جنگ ستارگان» هیچگاه از روح زمان سینما جدا نبوده و با توجه به اینکه دنباله هایی دیگر نیز در سال های آینده بر آن ساخته می شود بعید خواهد بود که به این زودی ها شاهد فراموش شدن آن باشیم. سه گانه اورجینال «جنگ ستارگان» از هر طریق ممکنی باعث تغییر سینما شد و اگر چه در مورد بهترین داستان در این سه گانه تفاوت نظرهایی وجود دارد اما روی هم رفته این سه گانه را باید یک شاهکار هنری بی نظیر دانست.