روزگاری فیلمهای وسترن بر هالیوود، سینمای اروپا و بسیاری از جنبههای فیلم سازی در سراسر جهان حکمرانی میکردند. با این وجود برخی از بهترین نمونههای فیلم وسترن به دلیل تعداد فراوان فیلمهای ساخته این ژانر، در سایه قرار گرفته و کمتر مورد توجه قرار گرفتند. اگر چه علاقمندان ژانر وسترن بهترین و مشهورترین فیلمهای این ژانر را میشناسند، اما در فهرستی که در ادامه مطلب ارائه میدهیم با فیلمهای دیگری در این ژانر آشنا خواهید شد که علیرغم زیبایی و جذابیت شان کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
به گزارش مووی مگ به نقل از برترین ها، در این فهرست نامی از فیلمهای جان فورد، هاوارد هاکس و سرجیو لئونه نخواهید دید و به جای آن به فیلمهایی برخواهید خورد که به خاطر ارزش سینمایی شان انتخاب شده اند.
۱. مسیر بزرگ (۱۹۳۰)
حدود یک دهه قبل از آن که جان وین با فیلم «دلیجان» (Stagecoach) به شهرت برسد، در فیلمی با عنوان «مسیر بزرگ» (The Big Trail) به کارگردانی یک فیلمساز ناشناخته به نام رائول والش بازی کرد. در این فیلم، جان وین رهبری گروهی از مهاجران برای اقامت در مناطق وحشی ایالات متحده به منظور تجربه یک زندگی بهتر را بر عهده داشت. اگر چه این فیلم کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اما وسعت داستان و بزرگی فیلم به خصوص برای دهه ۱۹۳۰ بسیار غیرمعمول و فراتر از حد انتظار بود. خود فیلم بسیار بزرگ بود و در لوکیشنهای وسیعی در سراسر ایالات متحده ساخته شده بود، هزاران سیاهی لشکر در آن حضور داشته و با استفاده از دوربینهای ۷۰ میلیمتری Grandeur فیلم برداری شده بود که بهترین و مدرنترین دروبینهای زمان خود به شمار میآمدند. در کنار ارزش بالای هنری فیلم، چندین عامل دیگر نیز در برجسته بودن این اثر دخیل بودند.
در این فیلم جان وین جایگاه خود را به عنوان یک شخصیت رهبر تثبیت میکند، مردی که در برابر طبیعت قرار میگیرد و فیلم را به یک وسترن ماجراجویانه بی نقص تبدیل میسازد. در این فیلم از آن دراماتیک سازی و شخصیت سرسختی که بعدها به کلیشه جان وین تبدیل شد خبری نیست. در یکی از سکانسهای فیلم شاهد یک تعقیب و گریز در جنگلی بزرگ هستیم که میتوان آن را با بهترین موارد تعقیب و گریز در فیلمهای مدرن مقایسه کرد. در آن دوران بازیگران تقریباً تمام کارهای نقش را خودشان انجام میدادند و همه صحنهها در محیط واقعی ضبط میشد که بر واقعیت گرایی داستان میافزود. والش موفق شد یک وسترن ماجراجویانه دیدنی بسازد که شوربختانه زیر سایه فیلمهای بعدی این ژانر مانند «شیمارون» (Cimarron) قرار گرفت.
۲. چهل اسلحه (۱۹۵۷)
از تیتراژ اولیه تا زمانی که بارابارا استنویک را با لباسهای مشکی سوار بر اسبی سفید میبینیم که گروهی از مردان را در دشتی وسیع در غرب وحشی به پیش میراند، میدانید که با یک فیلم خاص مواجهید. اگر چه بسیاری فیلم «چهل اسلحه» (Forty Guns) را یک وسترن فمینیستی یا وسترن درجه ۲ میدانند، اما باید ادعا کرد که این فیلم یکی از بهترین ساختههای ساموئل فولر است. در تمام طول ۸۰ دقیقه داستان، مخاطب جذب تلاشهای شخصیت جسیکا دروموند برای جلوگیری از اعدام شدن یکی از افرادش به دست کلانتر و مارشال ایالتی هستیم.
بعد از آن نوبت به سبک فیلم سازی فولر، دیالوگها سنگین و عمیق و حرکات پویای دوربین در سکانسهای اکشن میرسد که جذابیت تمامی سکانسها را تضمین مینماید. در این فضای مردانه داستانی، استنویک از نشان دادن احساسات خود باکی ندارد که در نهایت به یک پایان بندی پرتنش منتهی میشود که در آن شاهد درگیریها و رویاروییهای هیجان انگیزی هستیم که شاید از یک فیلم ساخته شده در سال ۱۹۵۷ انتظارش را نداریم. فیلمهای وسترن فولر همیشه فیلمهای خوبی بوده اند، از «من جسی جیمز را زدم» (I Shot Jesse James) تا «بارون آریزونا» (The Baron of Arizona)، اما در فیلم «چهل اسلحه» او تمامی عناصر وسترن را در قالب یک فیلم میریزد و به همین دلیل از این فیلم به عنوان بهترین فیلم او در ژانر وسترن یاد میشود.
۳. هفت تیر کش (۱۹۵۰)
فیلمهای وسترن رستگار مآبانه بسیاری در مورد هفت تیر کشهای خشن ساخته شده است، از «جدال در اوکی کُرال» (Gunfight of OK Corral) تا «نابخشوده» (Unforgiven)، اما اینجا در فیلم «هفت تیر کش» یا «تفنگدار» (The Gunfighter) ما شخصیت جانی رینگو با بازی گریگوری پک را داریم که نمیخواهد دست به خشونت بزند. او به شهر کوچک شاین باز میگردد تا همراه با همسر و فرزندی که سال هاست از آنها دور بوده زندگی آرام و بدور از درگیری داشته باشد. فیلم هنری کینگ هر آنچه که از یک وسترن قوی بخواهید را در خود دارد، داستانی که کل ماجراهای آن در عرض چند ساعت رخ میدهد، فیلم برداری بی نقص سیاه و سفید از آرتور میلر و البته بازیهای قوی و خیره کننده از تمامی بازیگران، از کارل مالدن در نقش یک میخانه دار بی تجربه، اما مهربان گرفته تا مارشال میلارد میچل نگران.
پک که در فیلم هایش همواره نقش قهرمان آمریکاییها را بازی کرده در این فیلم نقش شخصیت شروری را بازی میکند که از گذشته خود به خوبی آگاه است. سکانسی که در آن رینگو به آرامی با زنان شهر در مورد رفتاری که باید با او میشد سخن میگوید را به یاد بیاورید. او تلاشی مضاعف برای جبران گذشته خود دارد و در تمام طول فیلم میخواهد دردسری ایجاد نکند. فیلم میلر در زمانی ساخته شده که فیلمهای وسترن محبوبیت بسیاری داشتند و به همین دلیل بود که «هفت تیر کش» در مقایسه با دیگر فیلمهای این ژانر در اوایل دهه ۱۹۵۰ کمتر مورد توجه قرار گرفت. با این وجود بعد از تماشای داستان ۸۵ دقیقهای این فیلم نظرتان درباره آن عوض خواهد شد.
۴. ستاره حلبی (۱۹۵۷)
آنتونی مان با ژانر وسترن غریبه نیست و ۵ همکاری اش با جیمز استوارت و فیلم «فیوری ها» (The Furies) موید این مطلب است، اما شاهکار او در سال ۱۹۵۷ با عنوان «ستاره حلبی» (The Tin Star) را باید شجاعانهترین فیلم او در ژانر وسترن نامید. در این فیلم هنری فوندا را میبینیم که قبلاً کلانتر بوده و اکنون به یک جایزه بگیر تبدیل شده که با یک کلانتر تازه کار با بازی آنتونی پرکینز همراه میشود. آنتونی مان نیز مانند هر سینمادوست دیگری جلوههای عاشق محیط غرب وحشی بود و بسیاری از مناطق مشهور عصر غرب وحشی را جستجو کرد.
اما علیرغم تجربیات زیادش در زمینه فیلمسازی تا سال ۱۹۵۷، مان در ساخت این فیلم از دوربین سیاه و سفید استفاده کرد که میتوان آن را یکی از بهترین فیلم برداریهای فیلمهای او دانست. هر برداشت از این فیلم دارای عناصر مختلفی از طراحی صحنه، چندین سیاهی لشکر که به خوبی جایگزینی شده اند و در پیش زمینه در حال حرکت هستند و کلیت یک شهر مربوط به غرب وحشی هستیم. هیچ فریمی هدر نمیرود و هیچکدام را نمیتوان بی ارتباط به افکار فوندا و پرکینز در طول داستان دانست. مان به کمک این قالب تصویری خود بهترین و شفافترین تصویر ممکن را از اخلاق مداری، خاکستری بودن شخصیت ها، مردم شهر و قانون ارائه میدهد.
۵. تی بلنده (۱۹۵۷)
سومین فیلم برتر ژانر وسترن در سال ۱۹۵۷ را میتوان فیلم «تی بلنده» یا «تی درازه» (The Tall T) ساخته باد بتیکر دانست که علیرغم بودجه اندک و انتشار محدودش میتوان آن را یکی از بهترین فیلمهای وسترن دهه ۱۹۶۰ دانست. این فیلم داستان پت برنان ت را روایت میکند که در تعقیب ۳ قانون شکن است که یک مزرعه دار و همسرش را ربوده اند، اما او دلیل دیگری برای ین تعقیب و گریز دارد که به انتقام مربوط میشود. این فیلم با استفاده از دوربین رنگی تکنیکالر فیلم برداری شده و در تمام سکانسها از ترکیب صخره و شن و درخت دوران غرب وحشی استفاده شده است. پس از بالا رفتن تیتراژ پایانی است که جهنم خشک و سوزان غرب وحشی و انتخابهای سختی که شخصیتهای آن دوران داشتند برایمان مسجل شده و به اوج کار باد بتیکر پی میبریم.
۶. تیراندازی (۱۹۶۶)
وسترن «تیراندازی» (The Shooting) ساخته مونته هلمن با بازی وارن اوتس و جک نیکلسون جوان، یک ترکیب رویایی است که باید تماشای آن را تجربه کرد. این فیلم عناصری از وسترنهای با بودجه اندک و فیلمهای هنری این ژانر را متفاوت از وسترنهای قبل از خود و تقلیدهای کم ارزش پس از خود با یکدیگر ترکیب میکند. فیلم داستان دو جایزه بگیر را روایت میکند که زنی را به مقصدی نامعلوم همراهی میکنند در حالی که در فکر انتقام هستند. بعد از ورود شخصیت نیکلسون به ماجراست که بخشهایی از این ابهام ماجرایی فاش میشود. فضای فیلم به مقدار زیادی با دیگر فیلمهای این ژانر متفاوت است که میتوان آن را در خستگی، درماندگی و خساست شخصیتهای داستان دید.
۷. مرگ سوار بر اسب میتازد (۱۹۶۷)
کوئنتین تارانتینو در ساخت فیلمهای «بیل را بکش» (Kill Bill) به مقدار زیادی از این فیلم الهام گرفته است. در وسترن اسپاگتی «مرگ سوار بر اسب میتازد» (Death Rides a Horse) ساخته جولیو پترونی شاهد حضور لی ون کلیف دوست داشتنی هستیم که به مردی به نام جان فیلیپ لا برای پیدا کردن قاتلین خانواده اش کمک میکند.
به دلیل اشارات و الهامات تارانتینو از/به این فیلم در قالب تصاویر، آهنگ متن و دیالوگ ها، «مرگ سوار بر اسب میتازد» در سالهای اخیر بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است. اگر هر دو فیلم را دیده باشید سکانسهای قرمز رنگ فلش بک، حلقه جمجمه، آهنگ متن اصلی انیو موریکونه و عبارت «یک نفر زمانی گفته بود که انتقام غذایی است که باید آن را سرد میل کرد» [بدین معنی که نباید در انتقام عجله کرد]برایتان جالب خواهند بود. این فیلم اگر چه یکی از بهترین فیلمهای وسترن اسپاگتی است، اما به دلیل اشتباهاتی هنگام انتشار کمتر مورد توجه قرار گرفت. بازی لی ون کلیف در نقش یک گاوچران سرسخت و باتجربه که تجربیات خود را در اختیار یک مرد خشمگین و جوان قرار میدهد نیز در این فیلم بسیار قابل توجه است.
۸. کئوما (۱۹۷۶)
فیلم «کئوما» (Keoma) یکی از آخرین فیلمهای وسترن اسپاگتی دیدنی است که در آستانه پایان دوران اعتبار و محبوبیت فیلمهای وسترن ساخته شد. در این فیلم شاهد ترکیب عناصری از «ناواهو جو» (Navajo Joe) اثر سرجیو کورباچی و «هومبره» (Hombre) ساخته مارتین ریت هستیم، جایی که یک مرد سفید پوست به نحوی با سنتهای بومیان آمریکایی تلفیق میشود. فرانک نرو، بازیگر شناخته شده ایتالیایی ژانر وسترن نقش اول فیلم را بازی میکند و هر آنچه که طرفداران وسترنهای اسپاگتی بخواهند را میتوان در فیلم یافت؛ تیراندازی با مسلسل، خشونت بیرحمانه و دار و دستههای دیوانهای که شهر را کنترل میکنند.
علیرغم استفاده فیلم از سکانسهای اسلوموشن و موسیقی متنهای شاعرانه، فیلم «کئوما» علیرغم زیباییها و نوآوری هایش فراموش شد.
۹. مرد خانه (۲۰۱۴)
تامی لی جونز بازیگری است که با دنیای وسترن، مدرن و تاریخی بیگانه نیست، اما این بار در نقش کارگردان-بازیگر و در فیلم «مرد خانه» (The Homesman) بر روی تلاشهای اولین ساکنان مهاجر غرب وحشی و دیدگاه زنانه نسبت به این دوره تاریخی متمرکز میشود. او در این فیلم نقش پیرمردی را بازی میکند که برای ادای دین خود به یک زن باید سه زن دیوانه شده که در تلاش برای اقامت در غرب وحشی درمانده شده اند را از این منطقه خطرناک عبور دهد.
این فیلم و شیوه روایی آن همانند ساختارش اپیزودیک بوده و جونز به شخصیتهای زن اجازه میدهد که دیدگاههای خود را در قالب داستان بیان کنند. بدین ترتیب میتوان «مرد خانه» را یکی از معدود فیلمهای ژانر وسترن دانست که در آن به دیدگاههای زنان پرداخته شده است. موسیقی متن فیلم نیز بر احساس غریب داستان میافزاید و برخلاف بسیاری از دیگر فیلمهای وسترن به جای فاحشه خانه ها، قماربازی و کافههای پر از عیاشی، یک هتل بسیار آرام را به نمایش میگذارد.
۱۰. غرب آهسته (۲۰۱۵)
جان مک لین در الهام از «مرد مرده» (Dead Man) جیم جارموش و در شباهتی زیاد به فیلم اخیر «دامسل» (Damsel) ساخته دیوید و ناتان زلر، در فیلم وسترن خود با عنوان «غرب آهسته» (Slow West) رویکردی متفاوت و منحصربفرد به ژانر وسترن در پیش میگیرد. در تنها ۷۹ دقیقه، مک لین هیچ فریمی یا زمانی را برای روایت داستان خود در مورد یک جایزه بگیر با بازی مایکل فاسبندر از دست نمیدهد، مردی که یک اسکاتلندی جوان و بی تجربه را در مسیر پیدا کردن همسرش راهنمایی میکند.
فیلم یک پس زمینه رنگ روشن بسیار منحصربفرد دارد که با نسبت ۱:۶۶ فیلم برداری شده و شیوه فیلمبرداری طوری است که بازیگران بسیار نزدیک به دوربین و دور از محیط نشان داده میشوند. در فیلم مک لین از شخصیتهای بومی سرخپوست، جایزه بگیرهای آدمکش، تیراندازیهای گسترده، آتش روشن کردنهای متعدد و بسیاری از عناصر سنتی ژانر وسترن استفاده میشود، اما به سبک و روشی کاملاً جدید و خلاقانه.