داستان فیلم :
آنسلمی ( مارچلو ماسترویانی ) یک کارگردان سینماست که در هنگام ساختن فیلم جدیدش، بخشی از خاطرات گذشته برایش زنده می شود و…
کارگردان :
فدریکو فلینی ( Federico Fellini ): فدریکو فلینی در سال ۱۹۲۰ در خانوادهای متوسط در ریمینی زاده شد. پدرش اوربانو فلینی فروشندهٔ دورهگرد و کلیفروش بود و مادرش آیدا باربیانی زنی خانواده دوست و خانهدار بود. فدریکو از هنگام کودکی شیفتهٔ بازیگرانی بود که در نمایش بازیها vaudeville و سیرکها هنرنمایی میکردند. در آینده، یادهای این خاطرات بر فیلمهایش تأثیر بسیار گذاشت. همچنین آموزش او در دبستان دینی کاتولیک از دیگر عوامل مؤثر براو بود که به فیلمهایش هوایی خرده گیر از کلیسا و با این همه احساسی سرشار از معنویت میبخشید.
در بارهٔ ریمینی فلینی نوشته: «ریمینی آب وهوای عجیبی دارد باد و بوران و مه و بارانهای ناگهانی از ویژگیهای آب و هوای آنجاست. مردمش خرافاتی و متعصب هستند با آداب و رسومی عجیب، و تشریفات و سنن مذهبی با شکوه که فراوان در آنجا اجرا میشود… علاوه بر اینها شهر دارای حالتی بسیار اسرارآمیز است. همه جای شهر علایم تاریخ بیزانتن به چشم میخورد؛ و آنسوی آبها، سواحل ابری، دریای مرموز و خانههای سنگی واقع شدهاست؛ و آنها که بیوگرافی فلینی را مینویسند جوان کنجکاو جستجوگری را به ما میشناسانند که در امتداد ساحل قدم میزند – در میخانهها شراب مینوشد – و ساعتها در ایستگاه راهآهن مسافران را به نظاره مینشیند- گاهی برای مجلات کاریکاتور میکشد – زمانی دلقک سیرک میشود و هر از گاه داستانهای بی شرمانه را در مجلات به چاپ میرساند.»
وی پس از زمانی کوتاه که به گزارشگری تبه کاریهای شهر میپرداخت. در ششم فوریه ۱۹۳۸ نخستین کاریکاتور خویش را در روزنامهٔ دومینیکا دل کوریه به چاپ رساند. در همان سال از زادگاهش به سوی فلورانس و رم رهسپار میشود.
همکاری او با سینما با نوشتن طنزهایی برای هنرپیشه یی به نام آلدو فابریزی آغاز شد. در ۱۹۴۳ با جولیتا ماسینا ازدواج کرد. جولیتا در چندین فیلم او بازی کرد و فلینی او را والاترین الهام دهنده هنری خویش نامیدهاست.
در ۱۹۴۵ فابریزی فلینی را به کارگردان نامدار و ارجمند روبرتو روسلینی شناساند. روسیلینی او را در نوشتن فیلمنامهای از کارزار سربازان زیرزمینی ایتالیا در برابر نیروهای آلمان نازی، به نام رم شهر بی دفاع به یاری گرفت و همچنین او را به دستیار کارگردانی برگزید و این فیلمی بارز در سبک نئورئالیسم بود. در ۱۹۴۸ روبرتو روسلینی فیلم «شیدایی» را کارگردانی کرد که بخشی از آن بر پایه داستانی از فلینی به نام معجزه بود که موضوعش دربارهٔ زنی روستایی (به بازیگری آنا مانیانی)است که میپندارد ولگردی که او را آبستن نموده (به بازیگری فلینی) سنت جوزف است و او را سرنوشت آنست که عیسی را بزاید و به جهان آورد. اگرچه معجزه از دید سبکشناسی فیلمی نئورئالیستی و ساختهٔ روسیلینی است ولی در آن اثر سبک رازناک فلینی مشخص است.
در سال ۱۹۵۱ با راهنمایی آلبرتو لاچودا، فلینی نخستین کار سینمایی خود به نام روشناییهای واریته را کارگردانی کرد. این فیلم بررسی فشردهٔ درونی از زندگی بازیگران نمایش بود که آن را میتوان مقدمهای شگرف از شاهکارهای آینده او، با تأکید بر انگارههایی چون ماتم و تنهایی و افسردگی بهشمار آورد.
در سال ۱۹۵۲ شیخ سفید را کارگردانی میکند، که در آن جهان پوشالی و کم ژرفای ستارگان سینما را با تلخی به تصویر میکشد. گرچه این دو فیلم نخستین، تماشاگران چندانی نداشتند، ولی فیلم بعدی او ولگردها ستایش جهانیان را برانگیخت. فلینی در این فیلم دیدگاه خویش را به جهان دلزده و سرخورده و نابهنجار مردم طبقه متوسط شهرهای کوچک گسترش میدهد تا که رفتار آسیب زای جوانان آفت زده را ریشه کاوی کند.
اگرچه فیلمهای نخستین فلینی آشکارا در مایهٔ سبک نئورئالیستی کار شدهاند با این همه از همان آغاز دلبستگی و مهر او به شخصیتهای نابخرد و لولیوش مشخص است و میتوان مدعی شد که شیفتگی او به بیهودگی، کژهودگی و سبکسری نشان از سبک ویژهٔ او دارند.
پس از فیلم کوتاه «بنگاه زناشویی» در سال ۱۹۵۳، فلینی فیلم جاده را در ۱۹۵۴ کارگردانی نمود که ستایش جهانی را برای او به عنوان یکی از برترین کارگردانهای سالهای پس از جنگ دوم جهانی به ارمغان آورد و جایزهٔ اسکار را برای بهترین فیلم غیر آمریکایی دریافت نمود. این فیلم بیاد ماندنی و تکان دهنده داستان دختر جوان پاک و سادهای (جولیتا ماسینا) را روایت میکند که از سوی خانوادهاش به گروهی از مردان نیرومند درشتخوی بازیگر سیرک فروخته میشود. این فیلم با بهکارگیری صحنههای سوررئال از سبک نئورئالیسم دوری میگرفت. «جاده» در سبک نمادین فلینی پیامآور رهسپاری دو دلباختهٔ همراه و ناهموار به سوی رستاخیز شان بود. موسیقی متن فیلم را نینو روتا ساخته بود که احساس نگارههای فیلم را دوچندان مینمود. همکاری روتا با فلینی تا هنگام مرگ روتا در ۱۹۷۹ ادامه داشت.
در ۱۹۵۵ فلینی «کلاهبردار» را ساخت که اگرچه ژرفای اندیشار «جاده» را نداشت ولی از پرداختی استادانه بهره میبردو داستان گروهی از خرده کلاهبرداران را به خوشوایی و هشیاری میپرداخت. «شبهای کابیریا» داستان افسونکنندهٔ زندگی یک روسپی (با بازی جولیتا ماسینا) بود، که فلینی را به عنوان کارگردانی واقعگرای احساساتی معرفی کرد.
در آغاز دههٔ ۱۹۶۰ فلینی دو شاهکار سینمایی خویش “زندگی شیرین”، و “هشت و نیم” ۸۱/۲ را به همراه کار کوتاه خویش در “بوکاچیو ۷۰”، Boccaccio 70 آفرید. “زندگی شیرین”، ساخته شده در ۱۹۶۰ یک فیلم سه ساعته، چشمانداز گسترده یی از زندگی جامعهٔ ایتالیایی را از دید یک روزنامهنویس هم هنگام (با بازی مارچلو ماسترویانی) نشان میداد. در این فیلم فلینی با بهکارگیری نمادهای دینی از دیدگاه ژزویتها، گندایه و آزردگیهای جنسی، بی شرمانگی و آدمکهای دیوگون دلبستگی خویش را به اینگونه داستانسرایی آشکار ساخت. او در بخش کوتاهش در “بوکاچیو ۷۰”، ساخته شده در ۱۹۶۲، گرههای روانی و پنداشتهای تنگرای مردی میانسال را به تصویر کشید و این پیشدرآمد شاهکار ارزندهاش “هشت و نیم”، ساخته شده در ۱۹۶۳ بود که در آن فلینی زیرکانه، مشکل خود را در گزینش موضوعی برای فیلم تازهاش به فیلم برمیگرداند و بنابراین دستمایه “هشت و نیم” پژوهش در مشکل کارگردانی مشهور است که نمیداند برای فیلم آیندهٔ خود چه موضوعی را برگزیند. مارچلو ماسترویانی در نقش کارگردان، بازیگر نخست این فیلم بود. نام “هشت و نیم” گواه آن بود که تا آن هنگام فلینی هفت و نیم فیلم ساخته بود و این تازهترین فیلم شمارهٔ هشت و نیم بود– پیداست که او فیلمهای کوتاهش را نیمه فیلم در میشمرد. هشت و نیم برای فلینی اسکار دیگری را به ارمغان آورد.
نخستین فیلم رنگی فلینی “جولیتای ارواح” در سال ۱۹۶۵ تلاشی بود پیشرفته در هنگام، و از این روی ارج ناگرفته. این فیلم به پژوهش در زندگی همسرش جولیتا ماسینا میپردازد که در این هنگام از اوج هنری به پایین افتاده و با سختیهایی در زندگی گریبانگیر ست. جولیتا ماسینا خود بازی نخست فیلم را به گمار میگیرد. فلینی در این فیلم برداشتی فمینیستی دارد ولی منتقدان فیلم بر درونگرایی او خرده گرفتند، و از این فیلم استقبال چندانی نکردند.
«ساتیریکون فلینی» ساخته شده در ۱۹۶۹ را بسیاری، از بازکاوان آژدهٔ اوج کارهای او میدانند. «ساتیریکون فلینی اقتباسی از داستانی به همین نام از تیتوس پترونیوس آربیتر است. واژهٔ ساتیریکون لغت لاتینیزه Satyr به معنای دیر شهوتران میباشد و اگر همین Satyr را به صورت Satiric بنویسیم معنایش اثر هجوآلود و انتقادی خواهد بود و ساتیریکون فلینی واجد این هر دو معناست.». در «ساتیریکون» و «جولیتای اشباح» فلینی از داستانگویی درمسیری مستقیم سر باز زد. به ویژه ساتیریکون آمیزهای است در هم از انگارههای مالیخولیایی. سرشار از انگارهای زشت و اندامهای برهنه در دشوارگی با زیبایی. او این شیوهٔ نا به آهنگ را که تهی از مردمی و به دور از آشاوانی و زیبایی چشماندازهای فیلمهای پیشیناش بود در دو فیلم دیگر خود «دلقکها»، ۱۹۷۰ و رم فلینی در ۱۹۷۲ دنبالهگیری کرد.
بیاد میآرم Amarcord فرجام فیلمهای ارزندهٔ او بود که نشان از بازگشت او به طبیعت مردمی و دوستی بود. او در این فیلم با مهربانی ری مینی روزگاران خردسالی را یاد میکند و همهٔ فیلم از نوشخندی سازگار و آسوده پر بارست. ابن فیلم جایزه اسکاری دیگر را به عنوان بهترین فیلم بیگانه دریافت میکند.
پس از «بیاد میآرم» فیلمهای فلینی آن تازگی و طراوت پیشین را نداشت. بازکاوان فیلمهای او را بهخودشیفته و سرد مییافتند و چنین مینمود که او دیگر چیزی برای گفتن نداشت. «کازانوای فلینی»، ساخته شده در ۱۹۷۶ نمونهٔ بارزی از این رده بود. اگرچه فیلم بعدی او «و کشتی به راهش ادامه میدهد»، ساخته شده در ۱۹۸۴ نیز همین کمبود را نشان میداد با این همه هنوز یادمان شیفتگی او برای آفرینش هم آغوشیهایی پرچاشنی و رنگآمیز برجای مانده بود. جینجر و فرد در ۱۹۸۶ با بازی ماسترویانی و مسینا در انگارهٔ دو رقاص پیر به همین گونه با خردهگیری رویاروی شد.
او در ۱۹۸۷ فیلم مصاحبه را چون کارنامهٔ هنری خویش به فیلم آورد. «مصاحبه» فیلمی در درون فیلم بود که در چارچوبی فرا شدا یادآور کارهای گذشته او بود. در همان هنگام که بر پایهٔ داستان فیلم، فلینی برآنست که آمریکای کافکا را به پرده آورد یک گروه فیلمساز ژاپنی از هر جنبش او فیلم میگیرند این ساختار به او پروا میدهد تا با هوایی اندوهناک گذشتهها را به یاد آورد و به داوری کارهایش بنشیند. «آوای ماه» در ۱۹۹۰ آخرین فیلم او بود که بر پایهها ی داوری منتقدان سوررئالترین فیلم او است که سرشار از یادمانهای غریب و پر اندوه و اندیشارهایی در انتهای زندگی است. فلینی در ۱۹۹۳ جایزه اسکار را برای دستاوردهای زندگی سینمایی اش دریافت نمود. ِدر پایان همانسال بر اثر ایست قلبی درگذشت.
منبع:ویکیپدیا
بازیگران:
مارچلو ماسترویانی ( Marcello Mastroianni ): ماسترویانی در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۴ در فونتانا لیری روستای کوچکی در استان فروزینونه زاده شد. پدرش نجار بود.
او از اواخر ۱۹۴۰ شروع به بازی در سینما کرد. در اوایل ۱۹۴۸ بود که به عضویت شرکت بازیگری لوچینو ویسکونتی کارگردان vive le foot ایتالیایی درآمد.
در دهه ۱۹۵۰ در فیلمهای مهمی چون شبهای سفید و معامله بزرگ در خیابان مدونا ایفای نقش کرد.
و در ۱۹۶۰ در فیلم «زندگی شیرین» ساخته فدریکو فلینی ظاهر شد. در این فیلم او در نقش یک روزنامهنگار رومی تصویر نویی از یک قهرمان عصر جدید ارائه میکند.
در فیلم شب با میکل آنجلو آنتونیونی همکاری میکند. اما ارتباط نزدیکش با فدریکو فلینی باعث میشود که در نقش بدلی از او در فیلم هشت ونیم بازی کند. استعداد ماستریانی در کمدی باعث میشود که اولین جایزه بازیگری اش را جهت بازی در فیلم طلاق به سبک ایتالیایی در ۱۹۶۲ کسب کند.
در زمانهای که ماسترویانی شروع به بازیگری کرد و پس از بازی در چند فیلم مهم از کارگردانان معروف اروپا به شهرت و محبوبیت رسید به راحتی میتوانست مانند آلن دلون سیمون سینیوره، ژان لویی ترنتینیان، ژانپل بلموندو یا سوفیا لورن جذب سینمای هالیوود شود و در با ایفای نقشی ثابت شبیه به آن نقشهایی که وی را ستاره کرده بود و ادامه دادن همان سبک بازیگری تبدیل به سوپراستاری هالیوودی شده و آینده خود را از نظر مالی و شهرت بیمه کند اما ماسترویانی تا انتهای عمر دلبسته سینمای اروپا و فیلمهای روشنفکرانه از کارگردانان بزرگ باقی مانند و لذت کار در اروپا را با درگیر شدن در فضای هنر صنعت هالیوود تاخت نزد و در واقع یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این بازیگر اروپایی این بود که هیچگاه تحت تأثیر جریان اقتصادی و پر زرق و برق سینمای هالیوود ذوق زده عمل نکرد و اگر تشخیص میداد که فیلمی از نظر هنری ظرفیت آن را دارد که در آن نقش آفرینی داشته باشد، در آن شرکت میکرد و در غیر این صورت هرگز تصمیمی نگرفت که اعتبارش را زیر سؤال ببرد.
ماسترویانی در انواع مختلفی از فیلمها از جمله فیلمهای رمانتیکی چون دیروز، امروز، فردا و ازدواج به سبک ایتالیایی در مقابل سوفیا لورن و همِچنین فیلمهای انگلیسی زبانی چون مکانی برای عاشقان و مردم از کار افتاده نقش آفرینی کردهاست. وی در سال ۱۹۹۶میلادی بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت
منبع: ویکیپدیا
کلودیا کاردیناله ( Claudia Cardinale ) : وی هنرپیشهٔ زن ایتالیایی است که در شماری از برجستهترین فیلمهای سینمای اروپا در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ ظاهر شد. هنر نماییهای شاخصی همچون روکو و برادرانش (۱۹۶۰) و یوزپلنگ (۱۹۶۳) هر دو اثر لوچینو ویسکونتی، فشنگ (۱۹۶۳) فیلمی از فیلیپه د بروکا، هشت و نیم (۱۹۶۳) کاری از فدریکو فلینی و حماسه سرجیو لئونه به نام روزی روزگاری در غرب در کارنامه سینمایی او به چشم میخورد. اکثر فیلمهای کاردینال ایتالیایی یا فرانسوی هستند.
سخنان بی پرده در مورد حقوق زنان و حقوق همجنسگرایان در طول سالیان متمادی موجب شده که وی به عنوان سفیر حسن نیت یونسکو در دفاع از حقوق زنان از مارس سال ۲۰۰۰ انتخاب شود.
در فوریه ۲۰۱۱ مجله لس آنجلس تایمز کاردینال را در میان ۵۰ زیباترین زنان تاریخ سینما قرار داد.
وی زادهٔ شهر تونس در کشور تونس میباشد. نام کامل او کلود ژوزفین رُز کاردیناله. بود. پدرش یک ایتالیایی سیسیلی و مادرش فرانسوی بود. او در سال ۱۹۵۷ در مسابقهای برای «انتخاب زیباترین دختر ایتالیایی ساکن تونس» برنده شد و جایزهٔ کاردیناله شرکت در «جشنواره فیلم ونیز» بود؛ در جشنواره آن همه زیبایی نمیتوانست نظر دهها تهیهکننده و فیلمساز را جلب نکند، و او به همین سادگی وارد سینما شد.
کاردیناله در طول چند دهه فعالیت پربار هنری خود جوایز متعددی کسب کردهاست، از جمله خرس افتخاری جشنواره بینالمللی فیلم برلین در سال ۲۰۰۲ به خاطر یک عمر فعالیت هنری. او در سال ۲۰۰۵ زندگینامه خود را تحت عنوان «ستارگان من» به انتشار رساند.
نکاتی که احتمالا درباره هشت و نیم (8½) نمی دانید :
عنوان فیلم براساس آثاری که فدریکو فلینی تا آن زمان ساخته بود نامگذاری شد. شش فیلم به همراه دو فیلم کوتاه و یک فیلم سینمایی که به همراه آلبرتو لاتوادا کارگردانی کرد که روی هم به عدد هشت و نیم می رسد!
« هشت و نیم » مانند بسیاری دیگر از آثار ایتالیایی در آن زمان، بدون صدا ضبط شد و پس از آن بازیگران به دوبله شخصیت خودشان پرداختند.
فدریکو فلینی در اقدامی عجیب، بسیاری از دیالوگ های اصلی فیلم را در هنگام دوبله تغییر داد و به همین جهت است که برخی دیالوگ ها با لب بازیگران همخوانی ندارد!
فلینی هنگام ساخت فیلم یادداشتی بر روی دوربین چسبانده بود با این جمله: « یادت باشه! این یک فیلم کمدیه! »
فلینی به شدت به « هشت و نیم » علاقه مند بود و از آن به عنوان فیلم محبوبش حتی در مقایسه با آثار دیگران یاد می کرد!
فلینی به این ویژگی معروف بود که آثارش را بدون فیلمنامه های تکمیل شده آغاز می کرد. در این خصوص، یک بار ایده ساخت فیلم « هشت و نیم » بصورت کامل از ذهنش بیرون رفت و بعدها بصورت اتفاقی در یک جشن تولد به خاطر آورد که قرار بوده فیلمش درباره کارگردانی باشد که قرار است یک فیلم بسازد!
« هشت و نیم » فیلم مورد علاقه دیوید لینچ است.
عنوان فیلم در هنگام فیلمبرداری « گیجی زیبا » بود.
« هشت و نیم » در نظرسنجی « Sight & Sound » در سال 2012 به عنوان دهمین فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شد.
گفته شده که در یک مقطع، فلینی قصد داشته تا از لارنس اولیویر در نقش اصلی استفاده نماید!
« هشت و نیم » در لیست بهترین فیلمهای سینمایی راجر ایبرت قرار دارد.
نمایش موزیکال مشهور « 9 » براساس فیلم « هشت و نیم » ساخته شده است.
در نظرسنجی بی بی سی از منتقدان در سال 2018، « هشت و نیم » در رده هفتم بهترین فیمهای غیرانگلیسی زبان تاریخ سینما قرار گرفت.
علی رغم اینکه نام کلودیا کاردیناله با فونت بزرگ بر روی پوستر درج شده بود، اما او تنها حدود هشت دقیقه در فیلم حضور دارد!
نازنین آفاق
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
هشت و نیم : 8½
کارگردان : فدریکو فلینی
نویسنده : فدریکو فلینی، انیو فلیانو
بازیگران :
مارسلو ماستوریانی / گیدو آنسلمی
کلادیا کاردیناله / کلادیا
آنوک ایمی / لوئیزا
زمان : 138 دقیقه
محصول : 1968
مهمترین افتخارات : برنده اسکار بهترین فیلم خارجی، برنده اسکار بهترین طراحی لباس در یک اثر سیاه و سفید. نامزد اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی هنری.