از زمانی که انسان ها داستان هایشان را از نسلی به نسل دیگر منتقل کردند، این داستان ها حاوی ظرفیت انسان ها در سرپیچی کردن و تجاوز به حقوق دیگران یا قانون بوده اند و این سنت از زمان پیدایش انسان تاکنون ادامه داشته است. فراتر از مستندسازی چگونگی شکسته شدن قوانین توسط افراد، قوانینی که مفهوم یک جامعه در حال تکامل را شکل می دهند، ما همواره شیفته کسانی بوده ایم که می خواهند این اشتباهات را تصحیح کنند. چه این داستان مربوط به روند رسیدگی یک کارآگاه به یک جنایت باشد، کسانی که در سیستم قضایی بوده و در مورد تنبیه متخلفان تصمیم گیری می کنند یا دوستان و اعضای خانواده ای که قربانی این اعمال های مجرمانه بوده اند، این فرآیند به سنگ بنای بسیاری از مسائل مهم فرهنگی تبدیل شده است. در مورد تلویزیون نیز، در دو دهه اخیر نیز این ترند بیش از پیش حاکم بوده است.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، سریال های جنایی شخصیت های خود را در شرایطی قرار می دهند که آن ها یا یکی از اطرافیانشان مرتکب قانون شکنی شده اند. در ادامه این مطلب ۱۵ سریال جنایی را گرد هم آورده ایم که به بهترین شکل ممکن سیکل شکل گیری، سقوط و عواقب یک عمل خلاف قانون را به تصویر کشیده اند. گاهی اوقات قانون شکنان و جنایتکاران قهرمان داستان ما هستند و گاهی اوقات نیز سخت است که بگوییم سریال برای چه کسی می جنگد.
۱۵- Sons of Anarchy
در هنگام شروع انتشار سریال Sons of Anarchy در سال ۲۰۰۸، خالق آن، کرت ساتر، کار بسیار سختی برای مطرح کردن یک سریال جنایی باکیفیت داشت. داستان این سریال در مورد فعالیت های مجرمانه گروهی خلافکار در قالب یک باشگاه موتورسواری در کالیفرنیا و درگیری های داخلی معاون این باشگاه با نام جکسون «جکس» تلر با بازی چارلی هونام است. همزمان، دستکم فصل اول، برداشتی از داستان مشهور شکسپیر از پدران فوت شده و تلاش فرزندان گمراهشان برای انتقام است: هملت. اما در متن این داستان، ساتر روایتی جنایی را وارد کرده که به یک اندازه جذاب، راضی کننده و پیچیده است. فراتر از آن، روایت سازنده طوری است که باعث می شود مخاطب با دار و دسته خلافکاران موتورسوار سریال رابطه برقرار کرده و حتی شیفته آن ها شود. وقتی شخصیت های داستان می میرند، Sons of Anarchy یکی از بیرحمانه ترین روندهای قتل در تاریخ تلویزیون را دارد و فراموش کردن و کنار آمدن با آن دشوار است. اگر چه این سریال گاهی اوقات دچار نقص هایی می شد- کمتر کسی را می توان یافت که از خط داستانی ایرلند در فصل سوم خوشش آمده باشد- اما این سریال مملو از داستان های مربوط به انسان های شرور و رذل بود.
۱۴- Luther
کارآگاهان بریتانیایی با ادریس البا در نقش کارآگاه ارشد جان لوتر، یک روزآمدسازی جذاب که سخت به آن نیاز داشتند را بدست آوردند. همانند شرلوک هولمز، سطح تعهد و تلاش لوتر برای حل پرونده های جنایی او را به ورطه وسواس فکری و خشونت می کشاند. همچنین این موضوع فشار و تاثیر منفی بیش از پیشی روی رابطه ترک خورده او با همسرش، زوئی با بازی ایندرا ورما می گذارد. انگار که بازی جذاب البا در نقش شخصیت اصلی این سریال جنایی کافی نبوده باشد، سریال Luther یکی از ترسناک ترین شخصیت های بد تاریخ تلویزیون را نیز به این ملغمه اضافه می کند: آلیس مورگان با بازی روث ویلسون. با جذابیتی در حد و اندازه های لورن باکال و خشونتی که با خشونت های هانیبال لکتر برابری می کند، ویلسون باعث می شود همزمان او را دوست داشته و از او بترسیم. جای تعجب ندارد که رابطه او با لوتر مهم ترین نقش را در انسجام داستان سریال دارد.
۱۳- Mindhunter
سریال جنایی Mindhunter سریالی است وقتی به تماشای آن نشستید دیگر سخت است که آن را از سرتان بیرون کنید. این سریال ساخته شده توسط دیوید فینچر، داستان دو مامور اف بی آی به نام های هولدن فورد و بیل تنچ را روایت می کند که به بررسی روانشناسانه قاتلین سریالی می پردازند، در دوره ای که برای اولین بار چنین تحقیقاتی در اف بی آی شکل گرفته و آغاز شد. در فصل اول سریال شاهد علاقمندی وسواس گونه و دوستانه هولدن با یک قاتل سریال مخوف و مشهور به نام ادموند کمپر هستیم در حالی که در فصل دوم به دنیای قتل های حل نشده کودکان آتلانتایی وارد می شویم. در تمام طول سریال، فینچر ترکیب معروف خود از تنش، کمدی و عشق ژانر جنایی واقعی را برای ساخت چیزی بسیار خاص به مخاطب عرضه می کند. شوربختانه، بعد از دو سال صبر برای فصل دوم، در سال ۲۰۲۰ اعلام شد که این سریال ادامه پیدا نخواهد کرد.
۱۲- Dexter
داستان سریال Dexter در مورد یک کارشناس خون اهل میامی به نام دکستر مورگان با بازی زیبای مایکل سی هال است که تمایلات آدمکشی خود را به سمت اجرای عدالت در حق دیگر قاتلین سریالی سوق می دهد، داستانی بسیار خونین و جذاب که باعث می شود مخاطبان شیفته مردی چاقو به دست شوند. در حالی که او تلاش می کند در کنار یک زن و پسرش یک زندگی معمولی و عادی داشت باشد، تمایلات آدمکشی او هر بار بازگشته و با سنگدلی او را به عرصه درمانده ترین و محروم ترین افراد از خواسته و امیالشان می کشانند. از پرونده ای به پرونده دیگر و از قاتلی به قاتل دیگر، سریال Dexter به خوبی علاقه ما به یک داستان پر از خونریزی را تغذیه کرده، در حالی که دکستر بر اساس ضرورت، دوستان و همکارانش را فریب می دهد. اما رابطه او با خواهر کارآگاهش است که بخش عاطفی و نرم داستان را شکل داده و موضوع اصلی ماجراست. اگر چه در فصول پایانی شاهد افت سریال بودیم، هیچ کسی نمی تواند در نبوغ و جذابیت چند فصل اول شکی داشته باشد به ویژه فصلی که جان لیثگو در یک فصل طولانی بسیار ترسناک در متن داستان قرار داشت.
۱۱- Justified
رایلان گیونز یکی از محبوب ترین شخصیت های اصلی در سریال های جنایی است و همراه او نیز بهترین شخصیت های رمان المور لئونارد قرار دارند تا هر بیننده ای را مسحور خود سازند. خونسردی و جذابیت تیموتی اولیفنت در نقش اول داستان این سریال جنایی، باعث شد که سریال Justified در فازهای متفاوت و متنوع این شخصیت در تمام طول سریال باور پذیر و جذابی خود را حفظ کند، چه در فاز اولیه داستان به عنوان یک تازه وارد تا درام خانوادگی جنایی که سال های بعد درگیر آن یم شود. با توسعه شبکه کنتاکی، حرکت الاکلنگی بوید کرودر بین شخصیت منفور و یک همکار غیرمحتمل، باعث شد که سریال در بهترین شرایط خود از لحاظ تنش و بی ثباتی آرامش در داستان باشد. نتیجه این ترکیبات یک فضای همواره در حال تغییر است که به بازیگران اجازه می دهد در نقش های متفاوت خود در یک فضای حاشیه ای و روستایی بدرخشند.
۱۰- True Detective
شاید بگویید این سریال باید در رتبه ای بهتر قرار می گرفت و البته حق با شماست اما وقتی کلیت سریال را در نظر می گیریم همه به فصل دوم اشاره می کنند. فصل دوم سریال True Detective یک افتضاح واقعی بود و فصلی که خیلی زود فراموش شد اما فصل اول را باید شاهکار واقعی دنیای تلویزیون در قالب یک سریال جنایی دانست، سریالی هم آشنا و هم تازه، سنتی و مدرن، یک سریال پلیسی-جنایی کلاسیک در مورد یک قتل رازآلود و یک اثر ساختارشکن در دنیای سریال های آنتالوژی. شاید بدون True Detective هیچ یک از مینی سریال های جذاب امروزی وجود نمی داشتند. مینی سریال ها در سال ۲۰۱۱ مرده بودند اما HBO سریال آنتالوژی خود را در قالب یک درام عرضه کردند و جوایز امی، صنعت تلویزیون و طرفداران دائماً در حال درگیری سریال Breaking Bad را در سراسر جهان شوکه کردند. سریال True Detective و فصل اول آن یکی از بهترین سریال های جنایی است که تاکنون ساخته شده هر چند مشخص نیست باز هم شاهد ادامه ساخت این سریال باشیم یا خیر.
۹- Rectify
سریال شاهکار ری مک کینان یک داستان جنایی است که می توان آن را در واقع یک داستان ضدجنایت دانست. سرگذشت دانیل هولدن با زیبایی بسیار متمایز و بی سابقه ای توسط ایدن یانگ به تصویر کشیده می شود، و از جایی آغاز می شود که او به تجاوز و قتل یکی از همکلاسی های دبیرستانش محکوم می شود اما داستان واقعی سریال زمانی آغاز می شود که او با یک مدرک دی ان ای بحث برانگیز از زندان آزاد می شود. این مدرک برای آزاد کردن او از زندان کافی است اما نه آنقدر کافی که بتواند نام او را از این جنایت پاک کند. این شرایط را با خاطره مبهم دانیل از آن شب ترکیب کنید و نتیجه سریالی به نام Rectify است که داستان آن حول محور یک راز حل نشده می چرخد. مک کینان در سریال خود روی مردی تمرکز دارد که پس از رفتن دانیل به زندان شکل گرفته و همزمان به بررسی این موضوع می پردازد که مدت حضور او در زندان چه تاثیر منفی بر خانواده اش گذاشته است. این سریال جنایی چیزهای زیادی برای گفتن در مورد سیستم قضایی و مردی که توسط این سیستم محاکمه می شود دارد. جنایت صورت گرفته برای دانیل بسیار اهمیت دارد اما در نهایت این سرنوشت او به یک تغییر درونی منجر می شود که به او یاد می دهد با ناشناخته و نادانسته زندگی کند و به عنوان نوجوانی که به یک مرد تبدیل شده، از این اتفاقات تلخ عبور کند.
۸- Fargo
می گفتند که امکان ساختش وجود ندارد و ما نیز به این موضوع شک داشتم اما نواه هاولی ثابت کرد که وسواس و علاقه و احترام او نسبت به درام جنایی مشهور برادران کوئن می تواند خود به یک ژانر تبدیل شود. به نحوی، دیالوگ های محلی و تعهد و شرافت شخصیت های مثبت سریال Fargo قابل تحسین است و نمی توان آن را کلیشه ای و آبکی دانست و عنصر جنایتکار در آن نیز دائماً در حال تکرار سیکل بی استعدادی، بامزگی و ترسناک بودن است. این سریال آنتالوژی نیز ارزش خود را دائماً ثابت می کند: فصل اول بیشترین و بهترین پیچش های داستان و اتفاقات غیرمنتظره را در مورد شخصیت قاتل بی احساس لورن مالوو با بازی بیلی باب تورنتون به تصویر کشید. مرد غمگین لستر نیگارد با بازی مارتین فریمن نیز به نحوی به شکست های خود در زندگی ادامه داد و تصمیمات اشتباه او هر کسی که در مسیرش قرار می گرفت را تحت تاثیر قرار می داد. شاید در فصل دوم بود که هاولی در به اوج توانمندی خود رسید، قدرت ستارگی بیشتری جذب کرده و بهترین نقش های دوران حرفه ایشان را در مقابل به آن ها داد (کیرستن دانست، بوکیم وودباین و جفری داناوان تنها سه بازیگر شناخته شده در میان یک سری بازیگران بااستعداد سریال هستند). در فصل سوم نیز هیچ نشانی از کاهش سرعت دیده نمی شد و طنز گزنده و شخصیت های موجود در Fargo را می توان نقطه قوت آن دانست در حالی که مخاطب نظاره گر بررسی ظرفیت شخصیت افراد برای نشان دادن قدرت و ضعف است.
۷- The Shield
وقتی پای اولین ها به میان می آید، سریال جنایی The Shield پیشرو عصر طلایی درام های جنایی تاریک و بی نقص بود. تا به امروز، FX همچنان به شاون رایان و درام پلیسی هفت فصلی اش برای رساندن شبکه مذکور به جایی که امروز در آن است افتخار می کند. منتقدان و طرفداران سریال های جنایی همراه با هم از این سریال استقبال کردند و ستارگانی مانند مایکل چیکلیس، والتون گوگینز و بنیتو مارتینز نیز از شهرتی که پس از بازی در این سریال بدست آوردند بهترین استفاده را بردند. اما سریال The Shield یک سریال جنایی بی نقص است زیرا به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه کسانی که قرار است ما را در مقابل خلافکاران و جانیان محافظت کنند خود جنایت و خلاف را توجیه می کنند. افسران فاسد پلیس در «مزرعه» این ایده را دارند که هدف و نتیجه نهایی، وسیله را توجیه می کند و تماشای کلنجار رفتن آن ها با این باور، به یک اندازه تناقض اخلاقی و تعلیق ایجاد می کند.
۶- Top of the Lake
اولین فصل از سریال جین کامپیون و جرارد لی سطحی باورنکردنی از هنرمندی و استادی را به یک داستان رازآلود در مورد شخصی گمشده آورد. الیزابت شبیه بازی های دیگر خود در دو سریال مشهور دیگر، در این سریال در نقش کارآگاه رابین گریفین، مرکز ثقل تلاش برای یافتن دختر باردار، یکی از بهترین بازی های خود را ارائه می دهد که آسیب پذیری خودشناسانه را با تعهد و عزم راسخ ترکیب می کند. داستان سریال یک شهر کوچک و آرام در نیوزیلند رخ می دهد، و کامپیون و گرت دیویس، دیگر کارگردان سریال، از زیبایی طبیعی این منطقه نهایت استفاده را برده و رویه معمول تحقیقات پلیسی در یک فضای شلوغ شهری را رها کرده و هم چیز را به یک فضای جنگلی سرسبز می برد. بریدن از زندگی شهری در سبک رفتاری شخصیت جی جَی (هالی هانتر) و دنباله روهایش نیز دیده می شود، گروهی از زنان که به دنبال پاسخ سوال های خاص خود هستند. از ترکیب ناشناخته های فلسفی و متافیزیکی با یک تصویر ناخوشایند از قدرت، سوء استفاده و ابهام، سریال Top of the Lake زیبایی را در چیز ناخوشایند و متفاوتی یافت.
۵- Veronica Mars
شاید سریال Veronica Mars کار خود را از همان نقطه ای آغاز کرد که بسیاری از داستان های جنایی آغاز می کنند- مرگ یک زن جوان- اما خیلی زود صدای خاص خودش را پیدا می ند و این درام کارآگاهی نوجوانانه جذاب بسیار بالغ تر و بی نقص تر از آن چیزی بود که در ظاهر به نظر می رسید. فصل اول داستان ورونیکای شجاع با بازی کریستن بل را روایت می کند در حالی که تلاش دارد قاتل نزدیک ترین دوستش را پیدا کرده و همزمان به دیگر دانش آموزان در حل مشکلاتشان کمک کند و نتیجه یکی از معدود نمونه های یک فصل کامل و بی نقص در تاریخ تلویزیون است. فصل دوم و سوم که روی جنایت های متفاوتی تمرکز دارند هیچگاه به حد و اندازه های فصل اول نرسیدند اما کلیت سریال توانست به خوبی یک تعادل جذاب بین خشونت جذاب و یک روایت نوآر بامزه ایجاد کند.
۴- Hannibal
باله خونین برایان فولر نه تنها مرزهای شبکه سازنده را در نوردید بلکه این کار به شکلی انجام داد که کلیشه های سریال های تلویزیونی در زمینه به تصویر کشیدن موضوعات خشن و ناخوشایند را نیز به چالش کشید. مدس میکلسن در این سریال نقش شخصیت مشهور هانیبال را دارد و یک فضای پیچیده را حول این قاتل سریالی افسانه ای ایجاد می کند در حالی که هیو دنسی به نحوی، راهی برای نمایش آشوب روانشناختی خود پیدا کند، هر بار که می گوید: «این طرح خاص منه». به همان اندازه که سریال Hannibal به «چرایی» اتفاقات می پردازد، «چگونگی» اتفاقات نیز به جای خود و به شیوه ترسناک خود جذابیت می یابد. برای درک سکانس های کابوس آور این سریال تنها اپیزود «فرشتگان» کافی است. سریال Hannibal یک وعده غذایی خوشمزه برای احساس هاست حتی اگر بدانید غذایی که در برابر شما قرار داده شده مسموم شده است.
۳- The Sopranos
اگر این واقعیت را کنار بگذارید که The Sopranos اغلب به عنوان سریالی تغییر دهنده ماهیت تلویزیون برای همیشه شناخته می شود، غیرقابل انکار است که این سریال نگاهی جذاب و خیره کننده به ژانری بود که در آن برهه از تاریخ فرهنگ عامه کمی خسته و فراموش شده به نظر می رسید. دیوید چیس، خالق این سریال، به شکلی هوشمندانه تصمیم گرفت با این واقعیت درگیر شده و یک سری عناصر پست مدرن را در داستان خود وارد کند در حالی که هیچگاه از تم های گسترده تر هویتی سریال دور نشود. سریال The Sopranos جذابیت و ترحم را به دنیای گنگسترها آورد و از آن زمان بود که نگاه ما به مافیا و دارودسته های خانوادگی برای همیشه تغییر کرد.
۲- Breaking Bad
درام نمادین و ماندگار وینس گیلیگان داستان یافتن عمق شرارت در درون یک مرد توسط خود و دادن یک کیفیت اپرایی به آن است که هیچگاه از نشان دادن هزینه های انسانی که بعد از سقوط والتر وایت به دنیای جرم و جنایت رخ می دهند ابایی ندارد. سریال Breaking Bad بخش های زیادی از دنیا و امپراطوری تولید و قاچاق مواد مخدر را به تصویر می کشد، از سربازان خیابانی و ساده که این مواد را به دست مشتریان می رسانند تا غول های چندملیتی که از اعتیاد مردم سود می برند اما هرگز والتر وایت، سرگذشت او و تاثیر ویرانگری که بر زندگی اطرافیانش داشت را از دید خود دور نمی گذارد. Breaking Bad به ما نشان داد که دنیای جرم و جنایت پایان خوشی ندارد و این درس را به بهترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن به ما آموخت.
۱- The Wire
اثر تلویزیونی دیوید سیمون در مورد دنیای پلیس ها و قاچاقچیان مواد مخدر در بالتیمور، دنیای جرم و جنایت را از همه زوایا مورد بررسی قرار می دهد. چه تجارت مواد مخدر در داخل یک مجموعه مسکونی عمومی باشد، یا تلاش نیروهای پلیس برای محدود کردن این تجارت، یا کارگران یک بندر که کالاهای غیرقانونی وارد می کنند، یا مدرسه ای که تلاش می کند به جامعه آموزش دهد، یا روزنامه ای که به ماجراهای بودار سیاسی می پردازد، سریال The Wire دائماً و به شکلی هوشمندانه به جزییات دنیای جرم و جنایت می پردازد. دیگر خبری از تضاد ساده بین خوب و بد و درست و نادرست نیست. ماهیت سیستماتیک جنایت در جامعه آمریکا از تمامی زوایا مورد بررسی قرار می گیرد و با هر دیدگاه با درک و همدردی کامل رفتار می شود. سیمون و تیم نویسندگانش چنان دقیق و کامل وارد فضای زیرزمینی دیده نشده بالتیمور می شوند که عبارت هایی مانند burner phones به معنای «گوشی های پیش پرداختی» و juking به معنای «کم اهمیت جلوه دادن آمارهای جرم و جنایت» راه خود را به فرهنگ عامه مردم آمریکا باز کردند. سریال جنایی The Wire هر زاویه تاریکی که می توانست در دنیای جرم و جنایت پیدا کند را فاش کرده و هنگام انجام این کار یک روایت جذاب و بی نقص تلویزیونی را به مخاطبان خود ارائه کرد.
برخی دیگر از بهترین سریال های جنایی قرن بیستم و یکم عبارتند از :
Terriers
The People vs. O.J. Simpson: American Crime Story
The Night Of
Pushing Daisies
The Fall
Broadchurch
The Honorable Woman
Brooklyn Nine-Nine
Law and Order: Special Victims Unit
مطالب پیشنهادی:
9 مینی سریال جنایی جذاب انگلیسی که باید ببینید! + تصاویر
10 فیلم شاهکار در ژانر جنایی و گنگستری که احتمالا ندیده اید! + تصاویر