خلاصه داستان :
امیر ( پیمان معادی ) و سارا ( نگار جواهریان ) زوج جوانی هستند که قصد مهاجرت به استرالیا را دارند اما تنها چند ساعت مانده به پروازشان متوجه می شوند نوزاد همسایه شان که به امانت نزد آنها قرار داده شده ، جان خود را از دست داده و...
کارگردان :
نیما جاویدی : متولد سال 1358 در شهر بجنورد می باشد و فیلمسازی را از سال 1378 با ساخت فیلم « قهرمان فلج ماراتن » آغاز نمود و در سالهای بعد « تلفنی برای o » و « بیچاره زمین » را کارگردانی کرد. جاویدی چهره ای جوان در سینماست که « ملبورن » مهمترین ساخته سینمایی اش تا به امروز می باشد که موفق به دریافت جوایز ارزشمند بین المللی نیز شده است.
درباره فیلم « ملبورن » :
اولین مشخصه اصلی « ملبورن » شباهت زیادش به آثار اصغر فرهادی می باشد و به نظر می رسد که کارگردان اثر تحت تاثیر فیلمهای وی بوده است، اما با اینحال « ملبورن » اثری شخصی تر ، با ضعف های گوناگون است که در بهره گیری از استاندارهای ژانر درام چندان به توفیق نمی رسد.
تمامی اتفاقات فیلم « ملبورن » در یک خانه رخ می دهد و تماشاگر در طول مدت زمان فیلم قرار نیست هرگز از این آپارتمان خارج گردد. همین موضوع سبب می شود تا توجه به جزئیات محیط و رفتار شخصیت های داستان بیشتر گردد چراکه ذهن مخاطب هیچ گزینه ثانویه ای برای متمرکز شدن ندارد. اما « ملبورن » درست در این نقطه به مشکل بر می خورد.
یکی از این موارد استفاده افراطی از زنگ موبایل و سیگار کشیدن های مداوم در فیلم می باشند که نه تنها در خدمت داستان نیستند بلکه تبدیل به ابزاری جهت سوهان کشیدن بر روی اعصاب مخاطب شده اند. این بی نظمی ها و تاکیدات بیجا بر استفاده از موارد ذکر شده باعث گردیده تا « ملبورن » از بابت فضاسازی تا حد زیادی ناامید کننده باشد.
متاسفانه فیلمنامه نیما جاویدی هم چفت و بست مناسبی ندارد و متزلزل است. در « ملبورن » پس از اینکه مخاطب اطلاع پیدا می کند کودک درگذشته، نیاز به تعلیق و استفاده از خرده داستانهایی است که بتواند توجه تماشاگر را معطوف به اتفاق رخ داده تا انتهای داستان کند اما متاسفانه هیچ اتفاق ویژه ای پس از مرگ کودک رخ نمی دهد که برای تماشاگر اهمیت داشته باشد. می شد با توجه بیشتر به دیالوگ ها و موقعیت ها، لحظات ارزشمندی را در فضای محدود داستان بوجود آورد اما دیالوگ ها هم چنگی به دل نمی زنند و بیشتر شبیه به کل کل های بی نتیجه ای است که نقشی در پیشبرد داستان ندارند.
فیلمنامه نیما جاویدی در حد یک ایده کوتاه باقی مانده است و برای تبدیل شدن به یک فیلم بلند سینمایی نیازمند پرداخت بیشتر و توجه به جزئیات می بود؛ یعنی دقیقاً همان نقطه ای که فیلمهای اصغر فرهادی از آن سربلند بیرون می آیند و به شکلی با ذهن تماشاگرش بازی می کند که او را درباره قضاوتش به اشتباه می اندازد. « ملبورن » اگرچه سعی کرده با ایراد اتهام دو زوج جوان فیلم به یکدیگر، تزلزل رفتاری آنان را در مواجه با بحران پیش روی آمده به تصویر بکشد اما متاسفانه دیالوگ ها آنقدر پُر مغز نیست که بتوانند بر قضاوت تماشاگر تاثیری ایجاد نمایند.
با اینحال بازی خوب پیمان معادی موفق شده تا فیلم را تا حد زیادی نجات دهد. معادی که حالا به واسطه بازی در « کمپ اشعه ایکس » یکی از چهره های موفق بین المللی سینمای ایران نیز شده، بهترین بازیگر « ملبورن » می باشد. اما متاسفانه فرم تکراری بازی نگار جواهریان که رفته رفته در حال تبدیل به کلیشه است، هماهنگ با بازی معادی نیست. جواهریان در « ملبورن » عصبی و ناراحت است اما مشکل اینجاست که ناراحت بودن وی را پیش از این در فیلمهای دیگرش با کیفیت بهتری شاهد بوده ایم. یکی از شخصیت های کاملا زائد داستان هم مانی حقیقی است که مشخص نیست برای چه در فیلم هست و اصلا چه نیازی به حضور او در این مدت زمان کوتاه در فیلم بوده است!
« ملبورن » در مجموع درامی نه چندان دلچسب درباره دردی است که این روزها تب آن در جامعه به وضوح قابل رویت است؛ زوجی که قصد دارند به کشوری دیگر مهاجرت کنند چراکه معتقد هستند دیگر مملکتشان جای زندگی نیست. این ذهنیت در « ملبورن » به خوبی القا می شود که تنها راه چاره خارج شدن از این وضعیت بغرنج، مهاجرت است اما خودِ فیلم هرگز به بلوغ لازمه نمی رسد که بتواند پیامش را با قدرت به مخاطبش منتقل کند.
منتقد : میثم کریمی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.
به جامعه مجازی سایت مووی مگ بپیوندید و دوستان سینمایی جدید پیدا کنید!
نام فیلم : ملبورن
کارگردان : نیما جاویدی
فیلمنامه : نیما جاویدی
تهیه کنندگان : جواد نوروزبیگی
بازیگران : پیمان معادی،نگار جواهریان، مانی حقیقی و الهام کردا
دیدگاهها
سینا
مشخصا تحت تاثیر سینمای فرهادی بود ولی شاید بهتر میشد جمعش کرد.
سرخپوست رو از نیما جاویدی قبلتر از این فیلم دیده بودم و الان میشه تشخیص داد که جاویدی فیلمساز آینده داری هست و در مسیر پیشرفت حرکت میکنه.
مسعود
بهزاد
خدا لعنت کنه اصغر فرهادی که تخم لق همچین فیلمای اعصاب خورد کنی رو اینجاد کرد که نتیجه اش شد کارگردان های مث روستایی و جاوید
آرامش
لیدا
علی
احمدرضا
نورا
مرتضی
محسن
علی
علیمحمدی
مهشید
مسعود دیتا
مریم
محمد
ناشناس
مرجان
ترانه
نورا
چگونه بی خیال باشیم؟
سیگار و موبایل
کپی اصغر فرهادی
رویا
بچه حالش بد نبود. بچه مرده بود. مرگش هم واقعا تقصیر اینا بود. چون بد خوابونده بودنش.
مهتاب
محسن
خداروشکر فیلم با جدایی نادر از سمین مقایسه نشد
نگار
یاسین
هشدار ....خطر لو رفتن داستان :
.
.
.
چرا سامان جان؟! پایان که داشت، بچه که فوت کرده بود ... دلیلشم این بود که دَمَر (روی شکم) خوابونده بودنش و نتونسته بود نفس بکشه و دچار مرگ (مرگ خاموش) شده بود دیگه ...! آخرشم که بچه ی فوت شده رو به اسم بچه ی خوابیده میدن دست پیرزن همسایه و خودشون میرن ملبورن که یه پایان رقت انگیز و تأسف بار رقم میخوره ...!
به هرحال من از فیلم نه به خاطر پایانش بلکه به خاطر بی محتواییش اصلاً خوشم نیومد و مدام دنبال این بودم که یه اتفاقی در ادامه بیوفته که سیر اصلی فیلم باشه و منو سرحال بیاره و تا آخر هیچ اتفاق ویژه ای نیفتاد و من اصلاً فکر نمی کردم همچین موضوعی بخواد دستمایه ی کار فیلمساز قرار بگیره، چون این موضوع رو میشد به عنوان یه موضوع فرعی در یه داستان اصلی گنجوند نه اینکه بیای به خاطر این فیلم بسازی ...
سامان
ولی اشتباه کردن که این موضوعو پنهان کردن. آدم بیگناه نباید از چیزی بترسه؟
پریسا راد
فرنوش
صدای اژیر دزدگیر و سیگار پیاپی که دیگه سوهان مخ بود
اصلا فیلم حرفه ای نبود
مهری
وحید
حسین رضاکاوه
مزدک
اصلن واسه چی باید میترسید ازینکه حرفشو باور نکنن.؟!!!ی بجه خاب بوده و الان حالش خوب نیس...خب که چی؟این اداهای امیرعلی و زنش چی بود؟وقتی پدر بچه رو دعوت کرد خونه میخاست چیکارکنه مثلن؟
چرند بود.چرند..مثلن میخاستن چ تصمیمی بگیرن امیر علی و خانمش؟
شبنم
ایرانی
نیلوفر قاسمی
پويا پاشا
سحر
محسن
کاپیتان مسعود
MahsaShirazi_
این نقد مزخرف که انگار خصومت شخصی با کارگردان داشته رو هم ول کنین. ارزش خوندن نداره
Alika
نادی
09152540038
آرمن
احمد
پريسان
نیما
بازی خانم جواهریان هم خیلی تکراری شده.
سارا
میخوای که فرار کنی از حقیقت ...
فک کن تموم این اتفاقات از صبح نیفتاده
بچه و میذاره پیش همسایشون اما عذاب وجدان داره که یکی دیگه و درگیر این ماجرا میکنه ... شما چه میدونید ته داستان که تموم نشد خودت براش پایان بساز
نمیرن فرودگاه برمیگردن
بچهه خوب میشه ...
میگیرنشون ...
بعضیا چقد راخت نظر میدن راجب فیلم ... تنها نکته آموزندش فقط این بود که بچه و دمر نخوابونین !!! خو این که یه تبلیغ کافیشه !!! دبگه نیازی به فیلم نبود ... اونم همچین فیلمی ...
صدای زنگ تلفن یا در هم کاملا مناسب جو فیلم بود ...
حسی که میخواست و کاملا القا میکرد... خیلی خوب میتونستی خودتو جاشون بذاری
شهروند
تایماز