آدمکش (The Killer) شباهتهای فراوانی به شاهکار ژان پیر ملویل یعنی «سامورایی» با بازی آلن دلون دارد. فیلمی برخاسته از دوران موج نوی فرانسه که عناصر ژانر نوآر را هم با آن ترکیب کرده بود و با ساخت یک شخصیت مرموز و ساکت به نام جف کاستلو، الهامبخش بسیاری از شخصیتهای سینمایی در سالهای بعد شد (مانند رایان گاسلینگ در فیلم «Drive»)
بااینحال، شباهت این دو تنها در ظاهر و رویکردشان در داستان است و زمانی که نوبت به جزئیات و عمق میرسد، فیلم فینجر تبدیل به اثری ضعیف میشود که نمیتواند بهدرستی شخصیت خود را پرورش دهد. قاتل در فیلم «آدمکش» عنوانی ندارد و بهندرت گفتگو میکند. این شخصیت بهصورت مداوم در ذهنش در حال صحبت با خودش است و تماشاگر نیز این صداها را میشنود. بااینحال، این صداها که قرار بوده در راستای بسط و گسترش شخصیتپردازی به کار برده شود، علناً تأثیری در 2 ساعت مدتزمان فیلمنامه ندارند و موقعیت مهمی خلق نمیکنند.
متأسفانه، فیلمنامه «The Killer» فاقد پیچشهای دراماتیک یا نقطه عطف است که باعث میشود تعلیقهای فیلم نیز ارزش چندانی پیدا نکند. عجیب است که فینچر در اثر جدید خود تا این حد اثری سرراست و فاقد پیچیدگیهای سینمایی خلق کرده. کارگردانی که اغلب با تریلرهای جذاب و پیچشهای جذاب سینمایی شناخته میشود که حتی زمانی هم که قرار بوده یک رابطه عاشقانه را به تصویر بکشد، آن را در فیلم «Gone Girl» به شکل ویرانگری ترسیم کرده است. اما فیلم جدید این کارگردان، حتی یک سکانس قابلتوجه هم ندارد که پس از پایان فیلم در ذهن تماشاگر باقی بماند.
«The Killer» حتی در خلق شخصیت اصلیاش که برگرفته از جف کاستلوی فیلم «سامورایی» است نیز عقبتر از فیلم مذکور است. چهره سنگی و بیروح آلن دلون یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم «سامورایی» را تشکیل میداد و حتی میتوان گفت باعث شده بود ضعفهای فیلم تا حد زیادی جبران شود. اما مایکل فاسبندر در این جا نه آن صورت سنگی را دارد و نه مرموز و جدی بودنش قابلباور است. او همواره تأکید دارد که احساسات باعث ضعف در روند کار میشود؛ اما تمام آنچه که در فیلم رقم میزند از سر احساسات است و فیلم در این زمینه توضیح مشخصی ارائه نمیدهد. اگر قرار برقرار گرفتن شخصیت در موقعیت انتخاب بر سر احساس باشد، تاوانش برای شخصیت اصلی داستان چیست؟ اگر غیر از این است، باز هم عواقبش برای شخصیت اصلی داستان چیست؟ متأسفانه فیلمنامه هرگز عمقی پیدا نمیکند که به پرسشها پاسخ دهد.
نقد ویدئویی فیلم آدمکش (The Killer) به کارگردانی دیوید فینچر
انتظار میرفت که آدمکش (The Killer) اثری جذاب با تعلیقهای کشنده به سبک فینچر باشد؛ اما متأسفانه باید گفت که فیلم مذکور، تبدیل به یکی از معمولیترین فیلمهای این کارگردان بزرگ شده است. فیلمی که اگرچه کیفیت تصویربرداری و دستاوردهای فنی آن در بخش صدا قابلتوجه است، اما هرگز نمیتواند به کیفیت آثار موفق دیگر این کارگردان بدل شود. «The Killer» از تریلرهای رایج سرویسهای استریم اثری بهمراتب جذابتر است؛ اما در مقایسه با خودِ فینچر، ابداً انتظارات را برآورده نمیکند.
نمره: 5/10
منتقد: میثم کریمی
نمیدونم این نقد سراسر عقده ای و غرض ورزانه از سر چیه…مگه فینچر چه هیزم تری بهتون فروخته؟فیلمش که خوب بود…همین کارگردانی فینچر هم بازی قابل قبول مایکل فاسبندر و تیلدا سوئینتن هم تدوین خوب کرک بکستر همه قابل تعریف و تمجید بودن…شماها لازم نکرده غصه فینچر رو بخورین و بهش بگین فیلمساز تمام شده!!!!!!!خجالت هم خوب چیزیه خداییش
فینچر، یک فیلمساز تمام شده است.
دو فیلم اخیرش ناموفق بوده مثل نولان
یک ژانر هم هست مدام داره زباله می ده بیرون به طرفداراش بگی بهشون برمی خوره
جوک خوبی نبود، اوپنهایمر بهترین فیلم قرن ۲۱ هست. من نمیگم، نویسنده فیلم تاکسی درایور میگه!
منظورم تنت و دانکرک بودن)))))))
تنت بله، در گیشه ناموفق بود و طرفداران نولان رو دو دسته کرد و درکل نتونست در حد هایپ عمل کنه.
دانکرک نقدهای مثبت و فروش خیلی خوبی کسب کرد، فقط بعضی طرفداران سنتی نولان خوششون نیومد و پسرفت دونستنش در مقایسه با فیلم های قبلی.
نویسنده تاکسی درایور از تیلور سوئیفت هم به عنوان نور زمانه ما یاد کرده.منم موافقم که اوپنهایمر یک فیلم اوورریت کشدار با ایده ها و مضامین تکراری یه
حالا حسادت شما به تیلور سوئیفت چه ربطی به بهترین فیلم قرن ۲۱ داشت؟!
نویسنده تاکسی درایور یه سرم اومد جشنواره فجر
به نظرم اشاره درستی کردید که مثلا قرار بوده این صحبتای تو ذهنش با خودش از اول تا اخر فیلم به گسترش شخصیت پرداری منجرشه که اصلا نشده مخصوصا ۲۰ دقیقه ابتدایی و حتی به نظر من ریتم فیلمو کند میکنه و حوصله سربر میشه فیلمنامه هم که کلیشه ایه و چیز خاصی نداشت که حداقل بیاد مثل فیلمای قبلیش تم معمایی اضافه کنه از فینچر بعید بود
از فینچر واقعا انتظار بیشتری داشتم
اشفتگی های فیلنامه ای که به بازیگر اصلی هم سرایت کرده بود بدجور توی ذوق میزد