شاید برای هرکدام از شما این سوال مطرح شده باشد که چرا فیلمی با وجود آنکه فروشی بیش از بودجه اش داشته یک شکست تجاری برای کمپانی سازنده محسوب شده است. روند تولید یک فیلم و پخش آن در سینماهای امریکا پروسه ای پیچیده و بسیار دقیق است. در این گزارش سعی شده تا شما دوستان عزیز تا حدودی با مسیر یک فیلم از ایده ای در ذهن یک شخص تا حضورش بر پرده سینما ؛ آشنا شوید.
1- یک شخص ایده ای برای یک فیلم دارد
2- یک استودیو یا سرمایه گذار مستقل تصمیم می گیرد حقوق فیلم را خریداری کند
3- افرادی دور هم جمع می شوند تا فیلم ساخته شود (فیلمنامه نویس؛ تهیه کننده؛ کارگردان؛ بازیگران و عوامل دیگر….)
4- فیلم تکمیل می شود و به استودیو فرستاده می شود
5- استودیو یک اجازه نامه توافقی با یک شرکت پخش کننده می بندد
6- شرکت پخش کننده تصمیم می گیرد چه تعداد کپی از فیلم باید ساخته شود
7- شرکت پخش کننده یک پخش آزمایشی برای خریداران فیلم ( نماینده سینما داران) می گذارد
8- خریداران فیلم برای اکران فیلم مورد علاقه و شرایط پخش فیلم با شرکت پخش کننده مذاکره می کنند
9- کپی فیلم ها چند روز قبل از اکران برای سالن های سینما فرستاده می شود
10- سالن های سینما فیلم را برای چند هفته مشخص نمایش می دهند
11- شما یک بلیط خریداری کرده و فیلم را تماشا می کنید
12- پس از اتمام اکران فیلم؛ سینما ها کپی فیلم را به شرکت پخش کننده باز می گردانند و مبلغ پرداختی را طبق قرارداد پخش پرداخت می کنند.
هرکدام از مراحل گفته شده ممکن است ادغام شوند. این امر مخصوصا در مورد فیلم های مستقل صورت می گیرد. در بعضی موارد مراحل اضافی ممکن است به وجود آید. همانطور که میبینید تا یک فیلم به پرده سینما راه پیدا کند مراحل زیادی وجود دارد.
گفته شده به علت هزینه های سنگین و زمان زیادی که برای پخش یک فیلم نیاز است؛ پخش یک فیلم از ساخت آن مشکل تر است. شرکت پخش کننده باید از بازگشت سرمایه اش و البته سود مناسب از سرمایه گذاری اش مطمئن باشد. وجود یک کمپانی بزرگ فیلمسازی به عنوان پشتیبان یا یک ستاره معروف و یا یک کارگردان نام آشنا می تواند شانس یک معامله خوب را به شدت افزایش دهد. فیلمسازان مستقل معمولا از فستیوال های فیلم به عنوان یک فرصت برای جلب توجه شرکت های پخش کننده استفاده می کنند. زمانی که پخش کننده ای به یک فیلم علاقمند شود دو نوع بحث بر سر توافق برای پخش فیلم به وجود می آید:
1- اجاره
2- سهیم در سود
در نوع “اجاره ای” پخش کننده موافقت می کند تا مبلغ مشخصی را برای حق پخش فیلم پرداخت کند. در نوع دیگر اگر استودیو و پخش کننده یک رابطه “سهیم در سود” داشته باشند؛ پخش کننده درصدی (بین 10 تا 15 درصد) از سود واقعی فیلم نصیبش می شود. هردو نوع می تواند خوب یا بد باشد و این امر بستگی به عملکرد فیلم در اکران دارد. هدف اصلی استودیو و شرکت پخش کننده این است تا پیش بینی کنند کدوم نوع سود بیشتری نصیبشان خواهد کرد. اکثر کمپانی های بزرگ؛ پخش کننده های خودشان را دارند. به عنوان مثال کمپانی دیزنی مالک شرکت پخش کننده بزرگ بوئنا ویستا می باشد. در نتیجه این امر قرارداد بین کمپانی پخش و سازنده فیلم بسیار ساده خواهد بود و مزیت آن این است که کمپانی سازنده دیگر لازم نیست سهم سودش را با کمپانی دیگری تقسیم کند. البته مشکل بزرگ زمانی است که وقتی یک فیلم پر هزینه شکست می خورد؛ کمپانی دیگری برای سهیم شدن در ضرر وجود ندارد. به این دلیل در سال های اخیر برای ساخت فیلم های پر هزینه چندین شرکت فیلمسازی با یکدیگر همکاری می کنند. به عنوان مثال در سال های دور “جنگ های ستاره ای: قسمت اول” به طور کامل توسط لوکاس فیلم تولید شد اما توسط فاکس قرن بیستم پخش شد.
بعد از اینکه شرکت پخش کننده حقوق فیلم را خرید؛ نوبت به حرکت بعد می رسد. بیشتر شرکت های پخش کننده فیلم ها را فقط برای سینماها تهیه نمی کنند بلکه حقوق فرعی فیلم را نیز در اختیار می گیرند. این حقوق فرعی شامل پخش فیلم بر روی DVD , bluray , VHS , شبکه های کابلی و شبکه های تلویزیونی رایگان می باشد. بقیه این حقوق شامل CD sound track (موسیقی فیلم) ؛ پوستر ها ؛ بازی های ویدیویی ؛ اسباب بازی ها و محصولات تجاری دیگر می شود.
زمانی که یک پخش کننده یک فیلم را کرایه کردسعی خواهد کرد تا برای اکران فیلم بهترین استراتژی را پیاده کند.
اکران اولیه یک فیلم (opening weekend) به هدف اولیه ساخت آن فیلم بر می گردد که برای این امر چندین فاکتور باید مد نظر قرار گیرد:
1- استودیو
2- تماشاگر مورد نظر
3- قدرت ستاره ای
4- صحبت درباره فیلم یا buzz ( اطلاعات غیر رسمی درباره فیلم)
5- فصل اکران
مشخصا فیلمی که تمام این فاکتور ها را داشته باشد با پشتیبانی یک کمپانی بزرگ و ستاره های بزرگ و داستانی عالی؛ احتمالا اکران اولیه (فروش افتتاحیه) بزرگی خواهد داشت و در ادامه نیز به فروش خوبی دست پیدا خواهد کرد. اگر فیلم ستاره های بزرگی داشته باشد ولی پای رفتن نداشته باشد (منظور این است که فیلم برای مدت زمان زیادی محبوب نباشد) شرکت پخش کننده تصمیم می گیرد اکران اولیه فیلم را در تعداد سینماهای بیشتری انجام دهد تا قبل از آنکه از محبوبیت آن کاسته شود به فروش مورد نظر پخش کننده برسد. بیشتر سینماها به فیلم هایی با بازیگران ناشناخته و buzz ضعیف علاقمند نیستند. بعضی اوقات یک فیلم buzz خوبی دارد ولی جذبه زیادی ندارد چون سازندگان فیلم سعی کرده اند فیلم فقط عامه پسند باشد. همچنین ممکن است اکران فیلم در زمان بدی در سال باشد. به عنوان مثال یک فیلم خانوادگی و احساسی کریسمسی در اکران آخر هفته memorial day (نام یکی از تعطیلات فدرال در ایالات متحده امریکا است. این روز آخرین دوشنبه ما می است. معمولا در این آخرین هفته فیلم های بلاک باستر و پر خرج اکران می شوند) فروش خوبی نخواهد کرد.
همه این عوامل به پخش کننده کمک می کند تا تعداد کپی های مورد نیاز برای یک فیلم را پیش بینی کند. هر کپی فیلم که در یک سینما اکران می شود؛ هزینه ای در حدود 1500 تا 2000 دلار را در بر می گیرد. با این حساب یک پخش کننده باید تعداد سینماهایی که می توانند فیلم را با موفقیت اکران کنند؛ پیش بینی کند. بیشتر 37000 سالن سینمایی که در ایالات متحده وجود دارند در مناطق شهرنشین متمرکز شده اند. یک فیلم محبوب در یک شهر ممکن است صندلی ها را در چندین سالن سینما پر کند در حالی که فیلمی دیگر توانایی پر کردن حتی یک سالن سینما را نداشته باشد. از آنجایی که پخش یک فیلم در 3000 سالن سینما فقط به تنهایی 6 میلیون دلار هزینه دربر دارد؛ پخش کننده باید از استقبال تماشاگران از فیلم مطمئن باشد تا ارزش هزینه ای که برای آن شده است را داشته باشد. بیشتر سالن های سینما از خریدارانی استفاده می کنند تا در مذاکره با کمپانی ها پخش؛ نماینده آنها باشند. سالن های سینمایی زنجیره ای بزرگ مانند AMC و یونایتد آرتیست خریداران زیادی را به کار می گیرند در حالی که سینماهای کوچک و سینماهای مستقل با یک خریدار قرار داد دارند. پروسه مذاکره بسیار پیچیده است و سیاست های خاص خودش را دارد. تهیه کننده گان تلاش می کنند تا بالانس و تعادلی در فیلم هایی که در یک منطقه اکران می کنند؛ برقرار کنند تا همه سینماها را مشتاق به همکاری با خود کنند. گاهی اوقات یک سینما قرارداد اختصاصی را برای پخش انحصاری یک فیلم در منطقه ای می بندد. زمانی که یک خریدار (سینما) به فیلمی علاقمند می شود؛ شرایط کرایه مورد بحث قرار می گیرد.
برای سینما دو راه برای کرایه یک فیلم وجود دارد:
1- مناقصه ای
2- درصدی
در روش “مناقصه ای” سالن سینما برای حق پخش فیلم؛ مبلغ مشخصی را با پخش کننده توافق می کند. به عنوان مثال یک سینما ممکن است یک حق پخش 100/000 دلاری 4 هفته ای برای یک فیلم جدید پرداخت کند. در این مدت زمان 4 هفته ای ممکن است سینما 125/000 دلار درآمد داشته باشد که سودی 25/000 دلاری عاید سینما می شود. همچنین ممکن است درآمدی 75/000 دلاری داشته باشد که بدین معنی است که ضرری 25/000 دلاری داشته است. بعضی از کمپانی های پخش کننده از روش “مناقصه ای” استفاده نمی کنند.
در روش “درصدی” بیشتر قراردادها بر اساس درصد فروش باکس آفیس هستند( فروش فیلم)
در این شکل معامله ؛ سینما و پخش کننده در چندین مورد با یکدیگر توافق می کنند:
1- در مورد هزینه های هفتگی سینما که به آن NUT می گویند مذاکره می کنند. این مورد هزینه های اساسی سینما را در هر هفته پوشش می دهد.
2- وقتی هزینه های سالن سینما از فروش کل کم شد از باقی مانده آن درصدی برای پخش کننده و سینما مشخص می شود.
3- درصدی که از فروش باکس آفیس باید بین طرفین تقسیم گردد مشخص می گردد.
4- زمان قرارداد یا پخش فیلم مشخص می گردد. (معمولا 4 هفته)
پخش کننده مبلغ زیادی پول به جیب خواهد زد. قرارداد به پخش کننده اجازه می دهد درصدی از نت باکس آفیس و درصدی از فروش کل را بردارد. به عنوان مثال سینمای A با پخش کننده B برای یک فیلم جدید وارد مذاکره می شود. سینما برآورد می کند که مخارج سالن سینما هر هفته حدود 4500 دلار می باشد.این مبلغ از فروش کل فیلم کسر می شود. مبلغ باقی مانده فروش واقعی فیلم می باشد. درصد NET که به پخش کننده می رسد در دو هفته اول 95% از فروش واقعی؛ در هفته سوم 90% و در هفته آخر 85% است. درصدی که از فروش کل نصیب پخش کننده می شود در دو هفته اول 70% ؛ 60% درصد برای 3 هفته آینده و 50 % برای هفته آخر می باشد.
شما می توانید ببینید درصدی که از فروش کل نصیب تهیه کننده می شود در طول سه هفته اول بالاتر است. درصدی که از فروش واقعی نصیب تهیه کننده می شود (NET) در هفته جهارم بالاتر است. مثلا در هفته اول که فروش کلی فیلم 15000 دلار است؛ 4500 دلار که هزینه هفتگی سینما می باشد از آن کم می شود. مبلغ باقی مانده که فروش واقعی فیلم می باشد در هفته اول در 95٪ ضرب می شود و رقم بدست آمده یعنی 9975 دلار سهم پخش کننده از فروش واقعی فیلم در هفته اول می باشد. در اصل سینما در هفته اول پولی نصیبش نمی شود. در هفته دوم پول هم از دست می دهد و ضرر می کند. در هفته سوم و چهارم سود می کند. می توان گفت برنده این معامله پیچیده کمپانی های پخش هستند و سینماها به نسبت سرمایه گذاری که انجام داده اند از فیلم سود زیادی نصیبشان نمی شود. برای مالکان سینما خود فیلم ها به تنهایی به عنوام منبع درآمد محسوب نمی شوند. فیلم ها در واقع برای این است که مردم را به سالن های سینما بکشانند تا سینما از طریق فروش محصولات جانبی به تماشاگرها پولی در آورد. بیشتر سالن های سینما بدون فروش محصولاتی مانند پاپ کورن و نوشابه؛ توانایی ماندن در این بیزینس را ندارند.
در انتهای قرارداد؛ سینما سهم پخش کننده از فروش فیلم را طبق قرارداد پرداخت می کند و کپی فیلم ها را به پخش کننده باز می گرداند. اگر فیلمی خیلی محبوب باشد و همچنان تماشاگران زیادی را به سالن های سینما بکشاند؛ سینما ممکن است برای تمدید کرایه فیلم (اکران فیلم) مذاکره ای با پخش کننده داشته باشد. هر زمانی که شما کلمه “نگه داشته شده” (held over) را بر سر در سینمایی دیدید بدانید که سینما کرایه فیلم یعنی مدت زمان پخش آنرا تمدید کرده است.
وقتی هزینه فیلمی 100 میلیون دلار شده باشد با توجه به اینکه معمولا و به طور تقریبی 50-60 درصد از فروش کلی فیلم نصیب پخش کننده و سینما می شود ؛ فیلم باید حداقل 200 میلیون دلار فروش داشته باشد تا به سود دهی برسد. البته این ارقام با توجه به نوع قرارداد بین طرفین متفاوت است. نیمی از فیلم های هالیوودی به این میزان فروش دست پیدا نمی کنند اما کمپانی از فروش محصولات جانبی و کرایه و فروش دیسک های فیلم به سود مورد نظر می رسند.
ترجمه، تهیه و تنظیم: نیما بخت همت
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.