بازی Kingdom Come: Deliverance 2 ممکن است خاصترین نقشآفرینی باشد که تا به حال بازی کردهام. از مکانش گرفته تا دورانش، از مبارزاتش تا لباسها، همه چیز به طور دقیق و حسابشده تنظیم شده تا سلیقههای خاص و خاصپسندانه را برآورده کند.
دنبال یک بازی فانتزی وسیع میگردید؟ اینجا پیدا نخواهید کرد. مانند نسخه قبلی، این بازی داستانی دارد که به طور اجتنابناپذیری از سیاستهای زمان و مکان خودش میآید: پادشاهی بوهمیا در سال ۱۴۰۳. میخواهید دشمنانتان را به راحتی از پا درآورید؟ موفق باشید. مبارزات یک رقص عجیب است که در آن باید دستها و پاهایتان را نسبت به دشمنانتان به درستی موقعیتدهی کنید و حتی در اواخر بازی، حمله بدون دقت میتواند منجر به شکست شما شود.
همانطور که گفتم، سلیقههای خاص، اتفاقاً دقیقاً با سلیقه من همخوانی دارد، و تنها افسوس من بعد از حدود ۷۵ ساعت بازی با Kingdom Come: Deliverance 2 این است که نیاز به بررسی بازی باعث شد به سرعت به پایان آن برسم. با کمال میل ۷۵ ساعت دیگر را صرف بودن در سرزمینهای تاجداری بوهمیا و رفتار شوالیهای میکردم. این یک کلاسیک جدید در سبک نقشآفرینی است، یک بازی مورد علاقه آنی برای من، و دنبالهای از نظر لحن و احساس به بازیهای بزرگ گذشته—بازیهایی مانند The Witcher 1 و 2—با تمام زوایای تیز و نافذشان.
Kingdom Come: Deliverance 2 مستقیماً پس از قسمت اول آغاز می شود.پسر آهنگر، فرزند نامشروع اشرافی، یتیم شده بعد از حمله مزدوران به شهرتان، و همراه لرد هانس کاپون از پیرکستاین. بوهمیا در دست جنگ است، در کشمکش میان حامیان پادشاه ربودهشده ونسلاس و حامیان رباینده و برادرش، زیگموند.
نگهبانان اشرافی کاپون از حامیان ونسلاس هستند و او را، هنری و همراهانش به مأموریتی فرستادهاند تا نامهای را به اتو فون برگو، یکی از بزرگترین حامیان زیگموند، تحویل دهند؛ هدف این است که به این درگیری داخلی پایان داده شود. همه چیز خیلی خوب پیش میرود و همه قرار است به خانههایشان بازگردند.
خیلی زود هنری و هانس در حال فرار از خدمت در یک مأموریت دیده می شوند که آنها را به دنیای پیچیده و پر از راههای تاریک و پیچیدگیهای سیاسی قرن پانزدهم اروپای مرکزی میبرد. آنها از یک جناح به جناح دیگر میپرند در داستانی که به شدت هیجانانگیز و پیچیده میشود، به ویژه اگر شما از آن دسته افرادی باشید که با دیدن شخصیتهای تاریخی مثل یان زیسکا و زیگموند هیجانزده میشوید.
به طور کلی، این یک دوره تاریخی است که برای کسانی که دوست دارند دندانهایشان را در سیاستهای پیچیده فرو کنند، خوراک خوبی فراهم میآورد، و فرصتهای زیادی برای مواجهه با تصمیمات دشوار و مصالحههای اخلاقی برای شما فراهم میکند، که بازی به طور نیمهمنظم این کار را انجام میدهد. اما جایی که بازیهای یورویی قدیمی (و در واقع، منظور من از اینجا CDPR است) با خوشحالی شما را با پیامدهای تصمیماتتان روبرو میکردند، گاهی احساس میشود که Kingdom Come: Deliverance 2 در این زمینه کمی عقبنشینی میکند.
آنچه که واقعاً بازی را برجسته میکند، جاهطلبیهای سیستماتیک آن است. گاهی اوقات شبیهسازی دنیای قرون وسطی توسط Warhorse به شدت دقیق و تا حدی به شدت متعهد به جزئیات است، به گونهای که به سطح Stalker نزدیک میشود. چیزی از خانه کسی دزدیدهاید بدون اینکه دیده شوید؟ همه چیز خوب است، اما اگر کسی شما را در آنجا دید، هنوز هم ممکن است دو دو تا را با هم جمع کند و شما را به نگهبانها گزارش دهند. یک بار به دلیل اینکه بیدقت یک انگشتر دزدی به دست کرده بودم و از جلوی کسی که آن را دزدیده بودم رد شدم، از یک قلعه فرار کردم.
دقیقا همینطور است: دنیایی از قوانین، دنیایی که به خود برای خود علاقهمند است، و به شکلی تا حدی احساس میشود که مستقل از شما، بازیکن، در حال وقوع است.
تا پایان بازی، زمانی که پر از تجهیزات شیک میشوید، تبدیل به یک ماشین جنگی بوهمیایی خواهید شد که تمام دشمنانتان را پودر میکند، اما حتی این احساس میشود که فرآیندی سیستماتیکتر و بیشتر به دست آمده است تا چیزی که در RPGهای معمولی الهامگرفته از Skyrim میبینید. شما فقط به طور اجتنابناپذیر در حال صعود در یک منحنی قدرت سطحی نیستید، بلکه مرزهای بازی را احساس میکنید—چه چیزی ممکن است، چه چیزی غیرممکن است، چه انتظاری از شما میرود.
زمانی که تبدیل به یک گردباد مرگبار میشوید، بخشی از آن به خاطر تمام امتیازهای مهارتی است که به دست آوردهاید، درست است، اما همچنین نتیجه درک شما از سیستم مبارزه مبتنی بر زاویه بازی، کمبوها، دانستن نحوه مانور دادن و نزدیک شدن به دشمنان، و آگاهی از نقاط ضعف هوش مصنوعی است که به شما این امکان را میدهد که قبل از شروع مبارزه درست، چندین کشتار مخفی یا از راه دور انجام دهید.
اما حتی بهتر از آن، این دنیایی است که با کمال میل به شما اجازه میدهد تا با تقلب به قلهها برسید. این بازی به قوانین خودش احترام میگذارد و هم به ضرر و هم به نفع شما عمل میکند. آیا یک دست لباس زرهای غیرممکن گران قیمت در یک فروشگاه دیدهاید؟ KCD2 به شما این امکان را میدهد که شب هنگام وارد فروشگاه شوید و آن را از انبار فروشنده بردارید (فقط یادتان باشد که آن را جلوی چشم او نپوشید). میخواهید از هر مربی مهارت در نقشه برای تقویت مهارتهایتان قبل از رسیدن به مراحل پایانی بازی استفاده کنید؟ پولی که برای آموزش آنها پرداخت میکنید، مستقیماً وارد موجودی دزدیشدنی آنها میشود.
البته که لازم نیست شما تبدیل به یک جنایتکار شوید. به همان اندازه که ممکن است در جاده با یک درگیری یا نتایج آن روبهرو شوید، احتمال اینکه یک زرگر جذاب برای دزدی پیدا کنید هم وجود دارد. هیچکس به شما اعتراضی نخواهد کرد اگر چکمههای یک مرد مرده را بکشید و به راحتی به تجهیزاتی دست پیدا کنید که در یک بازی ویدیویی دیگر ممکن است جزو تجهیزات سطح بالا به حساب بیایند، و این همه به این دلیل است که شما به طور اتفاقی در مکان و زمان درست قرار داشتید.
اینها همه ادامهای از فلسفه بازی اول است، البته، اما جایی که من یادم میآید در زمان انتشار KCD1 داستانهای وحشتناکی از باگها و مشکلات فنی شنیده بودم، بازی دوم در تجربه من تقریباً بدون باگ بوده است. عملکرد من خوب بوده، با مشکلات کرش کردن مواجه نشدهام و تمام سیستمهای جاهطلبانهاش به نظر میرسد که واقعاً کار میکنند، به جز چند مورد عجیب و، خب، تعداد زیادی اشتباه تایپی در زیرنویسها و منوهای بازی که امیدوارم به زودی پچ شوند.
بوهمیا، به نظر میرسد، بزرگ است. Kingdom Come: Deliverance 2 دو نقشه شگفتانگیز وسیع دارد که پر از کارهایی برای انجام دادن هستند. این نوعی طراحی است که میتواند به راحتی خستهکننده شود، مثل پاکسازی همه علامتهای سوال The Witcher 3، اما به شرطی که بدون اشتیاق افراطی برای تکمیل همه چیز به آنها نزدیک شوید، فقط یک کیف بزرگ از کارهایی برای انجام دادن وجود دارد: فعالیتها و حواسپرتیهایی که شما را در دنیای بازی ریشهدار میکنند و به عنوان راهی دیگر برای دادن برتری به خودتان عمل میکنند.
شکار، اردوگاههای دزدان، گورهایی که باید از آنها چیزی بیرون بیاورید، ماموریتهای فرعی که باید فعال کنید، همه چیزهایی که انتظار دارید، همراه با آهنگری، شیمی، تاس (همه بازیهای خوب باید تاس داشته باشند)، نقشههای گنج و خدا میداند چه چیزهای دیگری. تا جایی که من متوجه شدم، چک اسلاواکی قرون وسطی یک نمایشگاه تازهواردها است که پر از سرگرمیهای جدید و هیجانانگیز برای امتحان کردن است، و خوب شدن در هرکدام از اینها به شما امتیازهای مهارت و مزیت جدید میدهد (به علاوه سلاحها و معجونهای جدید از آهنگری و شیمی) که میتوانید در تلاش روزانهتان برای نابودی دشمنانتان استفاده کنید.
خبری از بازی ریتمی آهنگری مثل Fable 2 نیست؛ شما فلزتان را گرم میکنید، آن را با چکش شکل میدهید، وقتی کار تمام شد، آن را آب میزنید و باید از آن لذت ببرید. شیمی حتی پیچیدهتر و غیرمعمولتر است، چیزی که از نظر مفهومی تحسین میکنم اما در عمل چندان خوب عمل نمیکند. من هیچ وقت واقعاً نتواستم آن را درست یاد بگیرم، و هر جلسه ساخت معجون با غر زدن هنری به این نتیجه میرسید که کار را خراب کردهام، هرچند هنوز هم یک معجون ضعیفتر برای زحمتم میگرفتم.
اما نکته این است که، حتی در طول زمان طولانی بازی، Kingdom Come: Deliverance 2 توانسته احساس حرکت و پیشرفت را حفظ کند بین تمام کارهایی که باید انجام دهید و پیچوتابهای داستانش. شما یک سرباز هستید، حالا یک جاسوس، حالا یک قمارباز، حالا یک آهنگر. قوس شبیهساز زندگی قرون وسطیاش طولانی و متنوع است. حدود ۵۰ ساعت بازی که گذشت، بازی ناگهان یک خط داستانی کامل از Guild دزدان برای من به نمایش گذاشت تا بالاخره از مهارتهای پنهانی که در بقیه بازی کمتر استفاده کرده بودم بهرهبرداری کنم.
Kingdom Come: Deliverance 2 احساس میشود که کمی معجزهآساست: چیزی با جاهطلبی و ویژگیهای عجیبوغریب که به طرز شگفتانگیزی توانسته به همان جاهطلبی و ویژگیها وفادار بماند و موفق شود تا به اوجهایی که Warhorse در بازی اول به دنبال آن بود دست پیدا کند، جایی که شاید کمی کم آوردند.
این بازی به طور خاص برای نوعی از افراد که عاشق سیستمهای پیچیده و دقیق هستند طراحی شده—از آن دسته کسانی که هنوز هم چشمشان برق میزند وقتی از Stalker و Morrowind یاد میکنند—و توانسته است در واقع به آرزوی نوستالژیک آنها (یا حداقل نوستالژی من) برای بازیهای درخشان قدیمی پاسخ دهد.
نمره: 90/100
منبع: پی سی گیمر