صفحه اصلی > اخبار سینمای جهان : گفتگویی خواندنی با آرنولد شوارتزنگر / من يک ماشين سريع و پرقدرتم!

گفتگویی خواندنی با آرنولد شوارتزنگر / من يک ماشين سريع و پرقدرتم!

20150704221120 17

آرنولد شوارتزنگر پس از قريب به 8 سال فرمانداري ايالت شلوغ و چندين و چند مليتي کاليفرنياي آمريکا و بهتر بگوييم ايفاي رل مقام اول سياسي- اجرايي اين منظقه چند سالي است که به عالم فيلم و سينما برگشته و پشتوانه سياسي اش را کنار گذاشته است.

جديدترين حاصل حضور آرنولد در عالم سينما بازي در قسمت تازه اي از سريال فيلم هاي »اکشن و پر طرفدار «ترميناتور» با نام جنبي و کامل کننده «genisys» است که به زودي در سطح جهان اکران مي شود و فروش زيادي براي آن پيش بيني مي شود. «ترميناتور» اورژينال و اصلي، کاري از جيمز کامرون . محصول 1984 بود و اين کارگردان مشهور و کانادايي درسال 1991 قسمت دوم را نيز با بازي مجدد آرنولد در نقش اصلي ساخت که از فيلم اول هم پر فروش تر و بهتر بود ولي قسمت هاي سوم و چهارم رونقي نداشتند و اين در حالي بود که در قسمت سوم هم آرنولد بازي مي کرد ولي در قسمت چهارم کريستين بيل جاي او را گرفته بود. اينک سازندگان قسمت جديد و به واقع «ترميناتور5» اميدوارند فيلم تازه که به لطف وجود مصاديق متعدد و ارتباط هاي فکري محسوس و البته به لطف وجود آرنولد و بازگشت وي بعد از غيبت در فيلم چهارم فروش نجومي تازه اي داشته باشد و ادامه فيلمسازي پيرامون اين کاراکتر و وقايع زندگي او را ميسر مي سازد. آرنولد در 68 سالگي نيز نشانه اي از نزول و ضعف در کار و نوع نقش آفرينش اش بروز نمي دهد و همچنان سرسخت و مقاوم است و با اين که صورت و پيکرش در ايام فيلمبرداري زخم ها وآماس‌هايي کرده بود حالا خبري از آن جراحت ها نيست و بيشتر چهره آرام اما زمخت اوست که جلب نظر مي کند هر چه باشد او همان قهرمان سابق پرورش اندام جهان است که در اواسط دهه 1970 از کشور زادگاهش – اتريش- کوچ کرد و به آمريکا رفت و به تابعيت اين کشور در آمد تا با بازي در فيلم هاي اکشن و پر زد و خورد شغل تازه اي را جستجو کند و اهل نمايش و هنر و البته مشهور شود.

آيا همان رل سابق و هميشگي را بازي مي کنيد و يا تغييراتي را در آن داده ايد؟

البته او (کاراکتر خودش) همان آدم قبلي است اما تغييراتي اندک هم در او داده شده است. در هر حال فرو رفتن دوباره در اين نقش هيجان انگيز است و آخري که من در آن شرکت داشتم در سال 2002 (قسمت سوم) بود و فکر مي کنم گذشت 13سال از آن تاريخ شرايط را براي بازگشت مهياتر و جالب تر کرده باشد.

قطعا بازگشت به چارچوب اين نقش چالش او و سختي هاي ويژه خود را دارد.

بله، چالش هايي دارد اما نه آنقدر بزرگ که تصور مي کنيد. يادتان باشد که کاراکتر «تي هشتصد» به هر حال يک ماشين است و انسان نيست و بين اين دو تفاوت ها فراوان است. بنابر اين کافي است قدري تمرين کنيد و با همان اصول به پيش برويد. وقتي کاراکتر من اين همه سرسخت و يک موجود ماشيني است. بديهي است که ابتدا سرعت و قدرت بايد در آن حرف اول را بزند. بله، من اين بار هم يک ماشين سريع و پر قدرتم.

آيا به لحاظ فيزيکي برايتان دشواري يابي نداشت؟

خب، بايد به سمت گذشته بر مي‌گشتم و قدري از همان جلسات. بدن سازي را مي‌داشتم و با وزنه کار و تمرين مي کردم و بر حجم عضلاتم مي افزودم و همين کار را هم کردم اما چون اين اصولاً جزو کارهاي روتين و روزانه ام هست، برايم غير عادي و طاقت فرسا نبود و توان آن را يک سفر شيرين به گذشته ام ناميد.

خود شما در تدوين و تنظيم قصه چقدر سهم داشتيد؟

در اين زمينه سهم زيادي نداشتم و از همان ابتدا که سناريو و متن قصه را براي مطالعه گرفتم ديدم چيز جالب و کاملي است. شايد اينجا و آنجا تک چيزهايي به آن اضافه شده باشد اما تقريبا همگي چيزي بود که در متن قصه و سناريوي فيلم نيز هست.

وقتي اولين بار صحبت از حضورتان در اين فيلم و طي طريق مجرد در راه ترميناتور شد، چه احساسي داشتيد؟

جالب است بدانيد که درست در فرداي روز پايان فرمانداري ام در ايالت کاليفرنياي آمريکا که در ماه ژانويه 2011 بود اقدام به خواندن داستان اين فيلم کردم و از آن پس کار و تلاش عوامل مختلف روي اين فيلم ادامه داشته است. اين يک کار گروهي بوده و به من منحصر نمي شده است.

آلن تيلور (کارگردان فيلم) چطور بوده است؟

عالي، او کارش را کاملاً بلد است و همينطور ساير بازيگران و عوامل توليد فيلم کارکردن کنار آنها براي من لذت بخش بوده است.

در فيلم اول کاراکتر بد قصه بوديد و در دومي به قهرمان داستان تبديل شديد. در اين يکي چکاره ايد؟

او همان کاراکتري است که در تمامي 31 سال اخير در فيلم هاي ترميناتور ديده ايم. موجود تربيت يافته اي که هم بايد از برخي نظرات حمايت و مراقبت و هم عده اي را حذف و محو کند.

آيا زياد طول کشيد تا با ساير بازيگران فيلم هماهنگ شويد؟

خير، چون کارگردان مدتي قبل از شروع فيلمبرداري ما را گرد آورد و کاري کرد که بخشي عمده از تمرينات و روخواني ها در حضور تمامي بازيکران و کنار يکديگر صورت گيرد. ما هر يک از وعده هاي غذايي را نيز کنار يکديگر مي خورديم و اين مسئله هم کمک کرد تا بيشتر با يکديگر و خطوط فکري هم آشنا شويم.

اين موارد را با تجربه هايتان روي دو قسمت اول ترميناتورکه بهترين فيلم‌هاي اين مجموعه بوده اند قياس کنيد.

آن فيلم ها در دست جيمز کامرون بود و او هم از آن آدم هايي است که برنامه هاي گردهمايي و تمرين جمعي عوامل توليد را بسيار مهم مي شمرد و از همه مي خواهد در محل حضور يابند و هرکسي سهم خود را ادا و در تمرين گروهي مشارکت کند. البته اگر همه اين تدابير و مناسبات هم در کار نبود، براي من آشنا شدن با شخصيت ديگران کار سختي نيست و هميشه توانسته ام به سرعت با آدم هاي ديگر هماهنگ شوم.

اما بپذيريد که بازگشت به فرم بدني و شرايط استثنايي و بسسيار نيرومندانه تان در سال 1984 که زمان تهيه «ترميناتور يک» بود برايتان دشواري هاي زيادي داشته است.

اين طور ها هم نيست؛ زيرا دگرگوني و دگرديسي‌اي در اين کاراکتر و دنياي او و روند اتفاقات رخ نداده و قضيه هماني است که پيشتر بود. شايد موهاي او خاکستري شده و عضلاتش فرسوده شده باشند اما او اصولاً و براساس مگانيسم بدن و شرايط زندگي اش هماني است که پيشتر بود و من براي اين که آثار منفي گذشت زمان را بر طرف کنم در هر جلسه تمرين دو برابر زمان گذشته صرف مي کردم.

آيا همه صحنه هاي اکشن‌تان در اين فيلم را خودتان بازي کرده ايد يا بعضي جاهاي صحنه را بدل به جايتان کار کرده است؟

من در برخي صحنه ها از بدل ها و هنرمندان جانشين بهره گرفتم زيرا صحبت از خطر مرگ و آتش سوزي و انفجار و اين جور چيزها در ميان بوده و اينها از تخصص هاي اين گونه آدم ها است و نه ما. برخي بازيگران سينما روي اين که تمامي اين کارها را خودشان انجام بدهند اصرار بيهوده و شديدي دارند اما اين اشتباه است زيرا وقتي در مورد هر يک از قسمت هاي فيلمسازي متخصصاني داريم چرا از آن ها استفاده نکنيم؟ اين بدل ها هستند که صحنه هاي پر خشونت و ديوانه وار را شکل مي دهند و به يک واقعيت تبديل مي کنند.

شما معروف به نظم و استفاده از همان جملات کوتاه و جزئي و عبارات موسوم به oneliner هستيد. آيا در اين فيلم جدي نيز از اين قبيل عبارات در ديالوگ هايتان زياد داريم؟

بله، زياد داريم. البته وقتي اين عبارات کوتاه و جواب هاي يک خطي را در دريالوگ ها مي گذاريد. ابتدا مطمئن نيستيد که جواب مي دهد يا خير و بعداً در واکنش عوام نسبت به آن است که مي بينيد جمله محبوب و معروفي را براي هميشه به ثبت رسانده ايد و يا يک چيز عادي را که به سرعت از يادها مي رود. بعضي چيزها اصلا جالب به نظر نمي رسند اما تبديل به تکيه کلام مردم مي شوند. مثلا من در لحظه اي از فيلم «پليس کودکستان» گفتم: «اين يک غده نيست. اصلا هم يک غده نيست» و بعداً ديدم بچه ها در سالن سينما از شنيدن آن ريسه مي روند. چقدر مسخره!

از آن زمان از خودم دائماً مي‌پرسم کجاي اين خنده دار است و هنوز هم پاسخي را بر آن نمي يابم.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها