مدتی است نامه جنجالی حامد بهداد به فریبرز عرب نیا که حاوی الفاظ بسیاری تندی است، منتشر شده. کماکان بحث بر سر ادبیات و نوع کلمات بکار رفته در این نامه داغ است. عده ایی معتقدند که بهداد به خوبی توانسته جواب عرب نیا را بدهد و عده ایی دیگر برعکس فکر می کنند. به همین دلیل در همهمه ی روشنفکری بازیگران سینمای ایران و ادبیات فاخرشان، تصمیم گرفتیم تا 5 برتر این هفته را اختصاص بدهیم به 5 توهین برتر اهالی سینمای ایران به یکدیگر!. در صورتی که توهینی از قلم جا افتاده، لطفا آن را در بخش نظرات اعلام کنید!.
5- توهین میلانی به مردم : ماجرا از آنجایی شروع شد که خانم میلانی به برنامه هفت آمد و به دفاع از فیلمش ( یکی از ما دو نفر ) پرداخت اما به جای اینکه بحث سینمایی جریان بیفتد ، صحبت به سمت جامعه و روابط دختر و پسر و… کشیده شد! مسعود فراستی که حسابی میلانی را عصبانی کرده بود، در یک لحظه به او گفت که ” دیالوگ های فیلمهاش اغلب شعاری و غیرقابل باور هستند و به عبارتی شخصیت های فیلمش عقده ایی هستند!” و میلانی هم در جواب گفت : شما نمی توانید کسی را در ایران پیدا کنید که عقده ایی نباشد، همه ایرانیها عقده ایی هستند!!. البته خانم میلانی چند ثانیه بعد سعی کرد تا قضیه را جمع و جور کند اما اوضاع را بدتر کرد. او در ادامه گفت : در ایران میزان عقده ایی بودن افراد متفاوت است اما کافی است تا در ایران به دنیا بیایید تا عقده ایی باشید!. حرف های خانم میلانی من را به فکر واداشت که آیا واقعاً عقده ایی هستم یا نه؟! بنابراین هنگام دیدن یکی از ما دو نفر سعی کردم تا تمرکزم را معطوف به شخصیت های فیلم کنم تا با الگو برداری از آنها با خودم کاری کنم که دیگر یک عقده ایی نباشم!. وقتی مشاهده کردم که شخصیت های یکی از ما دو نفر به موسیقی کلاسیک گوش می کنند و راجب زندگی در خارج و این چیزها صحبت می کنند گفتم شاید باید اینجوری باشم که عقده ایی نباشم اما یک نکته را خوب متوجه نشدم و آن اینکه پریدن یک دختر به هوا و لگد زدن به همکار مردش در محیط کار ( آن هم یک محیط کاری به شدت باکلاس! ) را چگونه می توان توجیه کرد؟ خانم میلانی! هیچ کجای دنیا در محیط کار یک دختر جوان به یک مرد جوان لگد نمی زند و اینقدر راحت به خانه رئیسش ( آن هم رئیسی که از اول فیلم مشخص است که یک هوس باز است) نمی رود تا با هم نوشیدنی مصرف کنند. هیچ زنی تا بدین حد در محل کار خود بی خیال نیست که بگوید در وقت ناهارم کتاب می خوانم و… من ترجیح می دهم عقده ایی باشم تا یک فرد کامل در دنیای میلانی .
4- توهین جیرانی به فریماه فرجامی : فریماه فرجامی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران در دهه ی 60 بود که بازیهای به یاد ماندنی اش در فیلمهای سرب ، مادر ، اجاره نشین ها ، پرده آخر و… هرگز از خاطرها پاک نخواهد شد. اما فریماه فرجامی چند سالی است که به دلیل بیماری نتوانسته در فیلمی نقش آفرینی کند و تماشاگران هم کم کم او را به خاطره ها سپرده بودند. اما در 7 بهمن 1389 در برنامه هفت ، مصاحبه ایی با فرجامی پخش شد که همه را مات و مبهوت کرد. اولین نکته درباره این گزارش این بود که از فریماه فرجامی دهه ی 60 تقریباً چیزی باقی نمانده بود و آثار بیماری و تسلط نداشتن بر اعصاب و تکلم در وی به راحتی احساس می شد. در این وضعیت آشفته، گزارشگری از طرف برنامه هفت ( که متعلق به فریدون جیرانی است ) برای مصاحبه با فرجامی به منزل ایشان فرستاده شد تا با او مصاحبه ایی در ارتباط با بازیگران ایران انجام دهد. همانطور که انتظار می رفت فرجامی جوابهای کاملاً بی اختیاری به سوالات گزارشگر می داد ( فکر کنم اصلاً نمی دانست چه می گوید! ) و جناب گزارشگر هم که دیده بود فرجامی حال و روز خوشی ندارد، سوالاتش را با حالتی کودکانه از فرجامی می پرسید!. صرف نظر از اینکه فرجامی گفت که از فاطمه معتمد آریا خوشش نمی آید و… باید گفت که حرکت آقای جیرانی در سوء استفاده کردن از موقعیت خانم فرجامی توهین بسیار بدی بود که در حق ایشان انجام گرفت. البته اگرچه جیرانی در هفته ی بعد، از پخش این گزارش عذرخواهی کرد اما کماکان معتقد بود که ظرفیت سینمای ایران برای درک این مصاحبه پایین بود!.
3- توهین سلحشور به کیمیایی : این یکی از نمونه های کاملا وطنی توهین به کارگردان است که فقط در کشور ما پیدا خواهید کرد. شخصا هیچ کشوری را سراغ ندارم که یک کارگردان به کارگردان دیگرش بگوید ” آبگوشت ساز “!. برای درک کامل این موضوع شما را به خواندن گوشه ایی از اظهارات فرج الله سلحشور در خصوص مسعود کیمیایی دعوت می کنم :
” بعضيها ميگويند كه مسعود كيميايي پدر سينماي بومي ايران است كه اين الحاقها اشتباه است، چرا كه مسعود كيميايي فيلم آبگوشتي ساخته و بيش از 90 درصد از كارهاي سينمايي او در همين سطح هستند”
” اگر فرهنگ و تاريخ مردم ايران چاقو كشي، قمه زني و لات بازي باشد بله درست است آقاي كيميايي پدر همين سينما هستند ولي كشور ايران سابقه تاريخي و فرهنگي فراواني دارد و نميتواند مسعود كميايي پدر سينماي بومي ايران باشد”
“كيميايي جنازه قيصر را 40 سال است كه به دوش گرفته و آيا درست است كه در جشنواره فيلم فجر از او تقدير و برايش بزرگداشت برگزار كنند”
“اگر بياييم آثار كيميايي را بررسي كنيم هيچ خبري از اخلاق، تفكر و فرهنگ اسلامي و ايراني را در كارهاي كيميايي نمييابيم و بيشتر آثارش ترويجگر لات و لاتبازي و چاقو كشي است”
به فرج الله سلحشور حق می دهم هر نظری که درباره کیمیایی داشته باشد را بیان کند اما بنظرم می توان انتقاد حرفه ایی تری هم از کیمیایی کرد!. ادبیات به کار برده شده توسط سلحشور با توجه به اینکه خودش هم کارگردان است و باید متولی فرهنگ باشد، کمی خارج از انصاف است. اینکه سینمای کیمیایی آبگوشت است یا قورمه سبزی! ادبیاتی نیست که از یک فرد فرهنگی انتظار داریم.
2- توهین فراستی به کیمیایی : با خیال راحت نشسته بودیم و در حال تماشای نقد عزیزان منتقد درباره فیلمهای جشنواره فجر بودیم که مسعود فراستی در برنامه هفت اعلام کرد که درباره فیلمهای مسعود کیمیایی نظر مهمی دارد که در انتهای برنامه خواهد گفت. بالاخره انتهای برنامه رسید و فراستی گفت که ” الان زمانش است که صحبتی را که وعده اش را داده بودم خدمتتان عرض کنم و آن این است که فیلمهای کیمیایی به نوعی استمنای شخصی وی به حساب می آید!! “. مدتی طول کشید تا با گوش خودم کلنجار بروم که آیا کلمه ایی را که شنیده ام درست بوده یا خیر؛ اما بعد از اینکه با دوستانم صحبت کردم متوجه شدم که کاملاً درست شنیده ام. اصطلاحی که مسعود فراستی بکار برد از لحاظ خودش نوعی استعاره(!) بود اما حقیقت امر این است که این جمله دیگر فیلمِ بلوار مالهالندِ دیوید لینچ نیست که بتوان 1001 برداشت از آن داشت!. کلمه ایی که فراستی در وصف فیلمهای کیمیایی بکار برد یکی از زشت ترین و شنیع ترین توصیفاتی بود که تابحال شنیده بودم و هیچگونه برداشت دیگری نمی توان از آن داشت. شاید بهتر است مسئولین صدا و سیما برای تماشای برنامه هفت، محدودیت سنی جدیدی را تعریف کنند ( من با یک درجه تخفیف، موافق PG-13 هستم ! ) تا حداقل تماشاگران کم سن و سال از گزند زبان تند منتقد این برنامه در امان باشند.
1- توهین حامد بهداد به عرب نیا : گل سرسبد توهین یک بازیگر به بازیگر دیگر. قضیه از آنجا شروع شد که عرب نیا بعد از مدتها به برنامه هفت آمد و ما توانستیم او را جایی به غیر از فیلمهایش ببینیم. اما ورود او به این برنامه مصادف شد با اظهارات نسبتاً تند و موضع گیری هایش در ارتباط با عوامل سینمای ایران. او در این برنامه به بازیگری اشاره کرد که در عالم مارلون براندو سِیر می کند و فکر می کند واقعا براندو است!. این اظهارات بعلاوه صحبتهای عرب نیا در خصوص بازیگری و پشت پرده روابط و دستمزدها و… همگی سوژه های جنجالی ایی بودند که مشخص بود نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. اظهارات عرب نیا به شکلی بود که انتظار می رفت اهالی سینما در قبال آن از خود واکنش نشان بدهند و این امر بالاخره اتفاق افتاد. حامد بهداد که از اظهارات عرب نیا درباره خودش به شدت خشمگین شده بود، نامه ایی بلند بالا نوشت و آن را در اختیار خبرگزاری ها قرار داد تا منتشر کنند. الفاظ و ادبیات بکار گرفته شده درباره عرب نیا در این نامه به قدری تند است که اگر ندانید نویسنده آن یک بازیگر است، شاید اصلاً آن را تا به انتها نخوانید.
متن نامه حامد بهداد خطاب به فریبرز عرب نیا
بهرحال این هم گوشه ایی از فرهنگ بازیگران این کشور است که بجای آموزش بهتر صحبت کردن ، بهتر شنیدن ، بهتر دیدن و… ، به نسل جوان یاد می دهند که به همدیگر توهین کنند و خود را تافته ی جدا بافته فرض کنند. من قصد تائید کردن اظهارات آقای عرب نیا را ندارم اما فکر می کنم اگر حامد بهداد بجای مقابله به مثل با الفاظ رکیک، تنها با زبانی ادبی و ساده به جانبداری از حق خویش اقدام می کرد ( کاری که حق طبیعی اوست ) می توانست به فریبرز عرب نیا این موضوع را تفهیم کند که جایگاه بازیگری اش آن چیزی نیست که او فکر می کند. اما با انتشار پاسخ تندش ، کاری کرد که هم او را شکست خورده فرهنگ و ادب بدانیم، هم اینکه رده نخست 5 توهین برتر سینمایی این هفته را نصیبش کنیم. البته در حال حاضر که مشغول نوشتن این مقاله هستم، تکذیبیه ایی از حامد بهداد منتشر شده که در آن متن ارسالی اش را انکار کرده است ولی شما باور نکنید!.
میثم کریمی