سالها پیش فیلمی به نام « باجه تلفن » با بازی « کالین فارل » را دیده بودم که کل مدت زمان فیلم در یک باجه تلفن سپری می شد. این فیلم از بازی خوب « کالین فارل » و کارگردانی قابل قبول « جوئل شوماخر » بهره می برد و به راحتی هم توانست تماشاگران را تا انتهای فیلم با خود همراه کند. اما « مردی بر روی لبه » واجد چنین ویژگی نیست. این فیلم از مشکلات عدیده فیلمنامه برخوردار است بطوریکه خودش هم تکلیفش را با تماشاگر نمی داند!
نیک کاسیدی ( سام ورتیگنتون ) یک افسر سابق پلیس هست که به جرم سرقت یک الماس گرانبها به مبلغ تقریبی 40 میلیون دلار از سرمایه داری به نام انگلاندر ( اِد هریس ) در زندان بسر می برد. نیک باور دارد که بی گناه است و به همین از زندان می گریزد و سپس به هتل رزولت نیویورک رفته و سپس به لبه دیوار این هتل که در طبقه 21 واقع است می رود و از آنجا تکان هم نمی خورد تا زمانی که همه باور کنند او بی گناه است! مدتی طول نمی کشد که پلیس ها هم سر می رسند و مطابق معمول یک مذاکره کننده به نام لیدیا ( با بازی الیزابت بنکس ) هم به صحنه وارد می شود و سعی می کند تا نیک را با زبان خوش از آن بالا به پائین بیاورد تا بی گناهی اش را اثبات کند اما نیک حاضر به انجام اینکار نمی شود. در همین حال که نیک مشغول جلب توجه است، برادر او به نام جوئی ( جیمی بیل ) و دوست دخترش به نام اَنجی ( جنسیس رودریگوئز ) به صورت کاملاً مخفیانه به مقر انگلاندر که به انواع و اقسام تجهیزات امنیتی مجهز است رفته اند تا بتوانند مدارکی که بی گناهی نیک را اثبات می کند بیابند و…
« مردی بر روی لبه » به مانند « باجه تلفن » تنها در زمان حال روایت نمی شود و گذری هم به گذشته می زند. فیلم ما را به چند سال قبل می برد و به ما می گوید که نیک چگونه به زندان افتاد و چه شد که فرار کرد ، اما بسیار بهتر می شد که فیلم در زمان حال روایت می شد چراکه در این صورت می توانستیم فیلمی پر از هیجان را ببینیم که تماشاگر کنجکاو را تا به انتها تشنه نگه می دارد، اما روایت های موازی و فلاشبک های مکرر و البته حفره های غیرقابل چشم پوشی فیلم تمام این امیدها را از بین برده است. اولین مشکل بزرگ و اساسی « مردی بر روی لبه » رفتار غیرمنطقی شخصیت های داستانش می باشد. نیک به عنوان کسی که به دنبال اثبات بی گناهی اش هست، طیف وسیعی از رفتارهای عجیب و غریب را به نمایش می گذارد. او زمانی که وارد اتاقش در هتل می شود تمام اثرات انگشتش را پاک می کند ( من هرچقدر که فکر کردم نتوانستم دلیل قانع کننده ایی برای اینکار پیدا کنم! شاید به این وسیله پلیسها فکر خواهند کرد که نیک از بالای ساختمان به لبه آن پریده است! )، یا به درستی مشخص نیست که به چه دلیل او زمانی که یک مذاکره کننده وارد صحنه می شود، او را پس می زند و درخواست می کند تا پلیس، لیدیا را برای مذاکره با او بفرستد! تنها نتیجه ایی که می توان از این رفتار نیک گرفت این هست که لیدیا بهرحال هم یک زن هست و هم جذابیت به مراتب بیشتری حتی از غیر پلیسها دارد! متاسفانه دیالوگ های احساسی بین نیک و لیدیا به قدری عجیب از آب درآمده اند که فکر می کنید لیدیا در آینده می تواند دوست دختر خوبی برای نیک باشد! البته اینطور که فیلم پایان می پذیرد شاید داشتن چنین انتظاری چندان هم بیجا نباشد!
صحنه های کمدی بین جوئی و اَنجی هم اگرچه حال و هوای فیلم را برای مدتی عوض می کنند اما ناپخته و ضعیف هستند. صحنه های دو نفره این دو حال و هوایی کمدی دارد اما « اسگر لث » فراموش کرده که علاوه بر کمدی می بایستی دلیلی منطقی برای کارهای این دو ارائه کند! جوئی و اَنجی به ناشیانه ترین شکل ممکن سعی می کنند تا وارد مقر کاملاً حفاظت شده جناب اسگلاندر شوند تا مدارک بی گناهی نیک را بدست بیاورند! شاید اگر سرتاسر این فیلم یک کمدی بود می توانستیم این بخش احمقانه از داستان را حداقل قبول کنیم و به خودمان القا کنیم که ” خب این یک فیلم کمدی هست! ” اما زمانی که از سکانس جوئی و اَنجی ، به نیک کاسیدی و داستان پر التهابش می رویم و متوجه می شویم که قرار هست نیک با مدرک های آن دو شخصیت فانتزی از منجلاب خارج شود، کل تلاشمان برای برقراری ارتباط سالم با موقعیت خاص نیک بی نتیجه می ماند. به نظرم خودِ « اَسگر لث » هم به درستی نمی دانسته که قصد دارد فیلمش را به چه شکلی به پایان برساند. داستانهای موازی او به بدترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفته اند و نشانه ایی هم برای ربط آنها به یکدیگر مشاهده نمی شود.
« لث » برای انتخاب بازیگران فیلمش سراغ گزینه های مناسبی رفته که حداقل روی کاغذ می توانند فروش فیلم را تضمین کنند. « سام ورتینگتون » که اینروزها به شدت سرش شلوغ هست و فیلمهای بسیاری هم از او چه بر روی پرده سینما و چه بصورت دی وی دی منتشر شده، در این فیلم مرد بی گناه داستان ما هست. « ورتینگتون » بازیگر خوبی هست و این را در مدت زمان کوتاه حضورش در سینما اثبات کرده اما شخصیت نیک به اندازه ایی غیرواقعی است که حتی او هم از پس آن برنیامده. « ورتینگتون » در این فیلم زحمت زیادی متقبل شده و مدت زمان بسیاری را هم در ارتفاعات گذرانده ( البته فکر می کنم در بیشتر صحنه ها از بدل بجای او استفاده شده است.( این را از جانب اندازه سر او گفتم که در بعضی از سکانسها بزرگتر هست! ) با اینحال در مجموع مظلوم نمایی او قابل قبول نیست و تماشاگر نمی تواند به او دل ببندد. « الیزابت بنکس » که در فیلم « سه روز آینده » نقشی مشابه شخصیت نیک را برعهده داشت، در این فیلم مذاکره کننده خوش چهره داستان است. مطمئنم که خانمی با شکل و شمایل « الیزابت بنکس » هرگز نمی تواند یک پلیس باشد اما بهرحال فیلم او را به عنوان مذاکره کننده به ما معرفی می کند و ما هم قبول می کنیم. « بنکس » در فیلم درخشان نیست و به جز اینکه مشتی دیالوگ های تکراری درباره لزوم مذاکره و از خر شیطان پائین آمدن را تحویل نیک بدهد، کار دیگری صورت نداده. در این بین تنها چهره ایی که به نظرم تمام و کمال در این فیلم تلف شده « اِد هریس » هست. « هریس » که بازیگرِ مورد علاقه اینجانب هم هست، در این فیلم در نقش منفی ظاهر شده اما شخصیت منفی او پرداخت کافی ندارد و در حد همان تیپ باقی می ماند. او در فیلم به این نکته اعتقاد دارد که انسانها دو دسته هستند : اولی کسانی که برای آنچه که می خواهند همه کار می کنند و گروه دیگر بقیه مردم هستند! اما در عمل او رفتارهای متناقضی از خود نشان می دهد که هیچ شباهتی به این نظریه جالب توجه اش ندارد، مدت زمان حضور « هریس » بسیار کمتر از آن است که بخواهم بیشتر از این به او خرده بگیرم.
باید بگم که « مردی بر روی لبه » فیلم پرکششی هست اما مناسب مخاطبین باهوش سینما نیست. فیلم تدوینی شتاب زده و روندی غیرمعول را پیش می گیرد که درک کردن آن کار چندان راحتی نیست. شاید از تماشای « مردی بر روی لبه » لذت ببرید اما مطمئن هستم که پایان بندی فیلم چنان سیلی محکمی به شما خواهد زد که از لذت بردنتان پشیمان خواهید شد!
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
مردی بر روی لبه : Man on a Ledge
کارگردان : Asger Leth
نویسنده : Pablo F. Fenjves
بازیگران :
Sam Worthington …Nick Cassidy
Jamie Bell…Joey Cassidy
Elizabeth Banks…Lydia Mercer
Ed Harris…David Englander
و……………
ژانر : جنایی
درجه سنی : PG-13( مناسب برای افراد بالای 13سال )
زمان : 102 دقیقه