یکی از قدیمی ترین و رایج ترین داستانهایی که معمولاً خانواده ها برای کودکانشان تعریف می کنند، داستان ” سفید برفی و هفت کوتوله ” است. این داستان کلاسیک و بسیار آموزنده به حدی در جامعه غرب شناخته شده است که امکان ندارد کسی تا به امروز نامی از آن نشنیده باشد. احتمالاً بهتر از من می دانید که انیمیشن « سفید برفی و هفت کوتوله » محصول کمپانی والت دیزنی که در سال 1937 به نمایش درآمد، باشکوه ترین روایتی است که تا به امروز از این داستان در عالم سینما شکل گرفته است. اما اینکه اقتباس سینمایی سفید برفی و هفت کوتوله در عصر حاضر با نام « آیینه آیینه » بتواند موفقیتی در خور نام این داستان داشته باشد، مسئله ای است که می بایستی با تردید به آن نگریست.
خلاصه داستان همانطور که می دانید درباره ملکه و دختر خوانده اش می باشد. در یکی از روزهای خوش این خانواده ناگهان اعلام می شود که پادشاه مفقود شده است و به این ترتیب اداره کشور به دست ملکه ( جولیا رابرتز ) می افتد. ملکه زن شیطان صفتی است که قصد دارد با شاهزاده ای بسیار ثروتمند ازدواج کند تا از این طریق بر قدرت حکمرانی اش بیفزاید اما در این راه مشکل بزرگی بر سر راهش قرار دارد و آن دختر خوانده اش به نام سفید برفی ( لیلی کالینز ) است. سفید برفی دختر جوان و بسیار زیبایی است که هرکس وی را ببیند یک دل نه بلکه صد دل عاشقش می شود! ملکه از این بیم دارد که اگر شاهزاده علاقه داشته باشد تا با سفید برفی ازدواج کند، خطر بزرگی برای سلطنتش به حساب می آید به همین جهت…
روایت داستان در « آیینه آیینه » تفاوت هایی از جمله پایان بندی متفاوت با داستان اصلی دارد که احتمالاً به دلیل ارتباط برقرار کردن کودکان امروز با این داستان پریانی است. اما تعدد این تغییرات باعث مشکلات زیادی شده، به عنوان مثال فیلم در روایت داستان به ویژه در پرداخت شخصیت سفید پردازی تغییراتی را ایجاد کرده که سبب شده این شخصیت برای تماشاگر آشنا نباشد. از جمله این تغییرات دیالوگ های به اصطلاح بامزه ای است که سفید برفی هر لحظه بر زبان می آورد، این دیالوگ ها اغلب کارایی ندارند و مشخص نیست که نویسندگان فیلم چی در ذهنشان گذشته که حاضر شدند چنین دیالوگ هایی را برای شخصیت سفید برفی به نگارش در بیاورند!. این دیالوگ ها چنان ضعیف و ناپخته هستند که گویی در حال تماشای یک فیلم تین ایجری آمریکایی هستیم! به عنوان مثال در یکی سکانس ها، سفید برفی به شاهزاده می گوید که ” لباس زیر نپوشیده است! ” شاید این قبیل دیالوگ ها و صحنه های کمدی در داستانهای تین ایجری طرفداران زیادی داشته باشد اما وقتی شما با یک داستان کلاسیک و فوق العاده محترم روبرو هستید، تغییر دیالوگ های کلاسیک به دیالوگ های اینچنینی می تواند فاجعه برانگیز باشد.
عدم تمرکز تارسم سینگ هندی تبار ( کارگردان ) بر روایت داستان نیز تا حدود زیادی باعث برهم خوردن تعادل بین بخش های فیلم شده است. سینگ با به تصویر کشیدن ابعاد مختلف زندگی ملکه و خوی شیطان صفتی اش ، به خوبی موفق شده تا این شخصیت کلاسیک را برای تماشاگران امروز سینما مجسم کند. اما سینگ بعد تعریف شخصیت ملکه، ناگهان تغییر مسیر می دهد و ملکه را رها می کند تا تمرکزش را بر روی سفید برفی و همراهانش بگذارد که متاسفانه اینبار خیلی موفق نبوده. ظاهراً سینگ با توجه به اینکه می دانسته تمام نگاه ها با توجه به حضور جولیا رابرتز در نقش ملکه معطوف به او خواهد شد، تمام توانش را بر سکانس های مربوط به ملکه قرار داده و از دیگر بخش های فیلم تا حدود زیادی قافل شده که این دو دستگی صدمات زیادی را به این داستان کلاسیک وارد آورده و از یکدست بودن فیلم جلوگیری کرده است.
اما « آیینه آیینه » ویژگی های مثبتی هم دارد که بهترین آن ، طراحی لباس و صحنه فوق العاده فیلم است که چشم ها را به خود خیره می کند. طراح لباس این فیلم ایکو اشیوکا مشهور است که در سال 1992 موفق شده برای طراحی لباس فیلم « دراکولا » ( فرانسیس فورد کاپولا ) اسکار را تصاحب کند. اشیوکا فقید که متاسفانه در همین ماه ژانویه دار فانی را وداع گفت، در « آیینه آیینه » با استادی موفق شده تا لباس هایی با جلوه های متنوع رنگی طراحی کند که به خوبی با چشم ها بازی می کند! بهترین طراحی، مختص به لباس ملکه است که البته اگر از سایز نسبتاً بزرگش صرف نظر کنیم ( به راحتی مشخص است که جولیا رابرتز در این لباس راحت نبوده و در حال زجر کشیدن است! ) ، باید بگویم که این لباس جذاب ترین لباسی هست که تابحال بر تن یک ملکه دیده ام!
به این لباس زیبا باید بازی خوب جولیا رابرتز را هم اضافه کرد که بیاد ندارم قبلاً در یک نقش منفی او را دیده باشم. رابرتز در این فیلم به خوبی از عهده اجرای شخصیت خبیث ملکه برآمد و خبری هم از آن لبخند های کشیده و مشهورش که طرفداران پروپا قرصی هم در هالیوود دارد نیست! رابرتز در « آیینه آیینه » نشان داده که می تواند از پس نقشهای منفی هم به خوبی نقشهای مثبت برآید و نیازی نیست که حتماً نقشهای کمدی به او دهند تا با آن لبخندش، فیلم را از منجلاب نجات دهد! دیگر بازیگر موفق فیلم لیلی کالینز است که در نقش سفید برفی به اندازه کافی دوست داشتنی و قابل قبول هست. لیلی کالینز بازیگر نسبتاً تازه کاری در هالیوود به حساب می آید و به نظرم می تواند در آینده به موفقیت های بیشتری دست پیدا کند (این را هم درباره لیلی اضافه کنم که او دخترِ خواننده محبوب من ” فیل کالینز ” هست ). آرمی همر اما در این میان به دلیل اینکه کارگردان علاقه ای به اختصاص دادن زمان مناسب به شخصیت شاهزاده آلکوت نداشته، کار چندانی صورت نداده است.
در مجموع باید بگویم که روایت تارسم سینگ از داستان سفید برفی و هفت کوتوله آنطور که اعلام شده بود، بامزه و تماشایی نیست. فیلم چند تایی شوخی – بخصوص با شاهزاده آلکوت نگون بخت و گیج – می کند که یکی در میان می گیرد! مشکلی که تهیه کنندگان فیلم « آیینه آیینه » با آن روبرو خواهند بود این است که با وجود انواع داستانهای خون آشامی که از سر و کول کودکان و نوجوانان امروزی در حال بالا رفتن است، آیا هیچکدام از آنها حاضر می شوند که به تماشای سفید برفی و هفت کوتوله بنشیند یا خیر؟ باید منتظر ماند و دید. این را هم در آخر اضافه کنم که فیلمی دگیر براساس داستان سفید برفی و هفت کوتوله با بازی کریستین استیوارت و چارلیز ترون ساخته شده است که احتمالاً سرنوشت « آیینه آیینه » تاثیر بسیار زیادی بر شرایط اکران آن فیلم خواهد داشت.
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب مووی مگ تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
آیینه آیینه : Mirror Mirror
کارگردان : Tarsem Singh
نویسنده : Wilhelm Grimm، Jacob Grimm
بازیگران :
Julia Roberts…The Queen
Lily Collins…Snow White
Armie Hammer…Prince Alcott
Nathan Lane …Brighton
و……………
ژانر : ماجراجویی – کمدی
درجه سنی : PG ( مناسب برای افراد بالای 7 سال )
زمان : 106 دقیقه