نیکلاس اسپارکس را می توان در زمره موفق ترین نویسندگان داستانهای عاشقانه در آمریکا معرفی کرد. بیشتر رمان های این آقا تا با امروز دستمایه ساخت فیلمهای رمانتیک بسیاری شده که معروف ترین و محبوب ترین آنها هم « دفترچه/ Notebook » با بازی ریچل مک آدامز و ریان گسلینگ بوده است. از اصلی ترین دلائل موفقیت داستان های عاشقانه اسپارکس این است که در هیچکدام از آنها به شغل یا فرد خاصی توهین نمی کند و به راحتی هم قشرهای مختلف جامعه را وارد رابطه های پیچیده احساسی می کند و در نهایت هم آنها را به وصال یکدیگر می رساند تا همه مردم با لبخند داستانهایش را به پایان برسانند. اما به جز فیلم « دفترچه » که موفق ترین اقتباس سینمایی از داستانهای اسپارکس بوده، دیگر اقتباس های سینمایی از داستانهای اسپارکس چندان توفیقی در سینما بدست نیاورده اند. آخرین این اقتباس هم که خود اسپارکس فیلمنامه آن را به نگارش درآورده بود، فیلم ضعیف « آخرین ترانه / The Last Song » با بازی مایلی سایروس بود که از یک داستان بی سر و ته تین اجیری برخوردار بود! حالا بعد از دو سال فیلم دیگری براساس یکی از داستانهای اسپارکس با نام « خوش شانس/ The Lucky One » روانه سینماها شده که این یکی هم از داستانی خوشبینانه و کمتر واقع بینانه رنج می برد اما در مقایسه با « آخرین ترانه » وضعیت به مراتب بهتری دارد.
لوگان ( زاک افرون ) یک عضو نیروی دریایی ارتش آمریکا می باشد که برای انجام ماموریت به عراق اعزام شده است. او در یکی از ماموریت ها به عکس دختری زیبا برخورد می کند و تصمیم می گیرد این عکس را نزد خود نگه دارد. لوگان با اینکه پرس و جوی فراوانی را به جهت یافتن صاحب عکس انجام می دهد اما هیچکدام از افراد قادر به شناسایی عکس مورد نظر نیستند. لوگان که احساس می کند این عکس به نوعی حافظ او در ماموریت های نظامی هست، تصمیم می گیرد به هنگام برگشت به کشورش صاحب تصویر را یافته تا از او بابت امداد غیبی به وی تشکر کند!
بعد از چند ماه ماموریت طاقت فرسا، بالاخره لوگان سالم به کشورش باز می گردد تا عهدی را که با خود بسته به جای بیاورد. او با توسل به انواع و اقسام روش ها سعی می کند تا محل زندگی دختری که در عکس حضور دارد را بیابد و سرانجام به نحوی متوجه می شود که او در ایالت لوزیانا زندگی می کند، لوگان هم متعاقباً به سرعت وسایلش را جمع می کند تا به محل مورد نظر برود و از صاحب عکس تشکر کند. وی زمانی که به مقصد می رسد متوجه می شود که صاحب عکس مادری به نام بث ( تیلور شیلینگ ) است که به شغل معلمی اشتغال دارد و به همراه پسر خود و مادربزرگش زندگی می کند. بث در برخورد با لوگان روی خوشی نشان نمی دهد اما…
« خوش شانس» مانند دیگر داستانهای نیکلاس اسپارکس سرشار از لحظه های عاشقانه است که باور کردن هر کدام از آنها سخت ترین کاری است که باید در زمان تماشای فیلم انجام دهید. اینکه یک سرباز آمریکایی در ماموریت عکسی بی نام و نشان که تنها عبارت ” مواظب خودت باش “بر روی آن حک شده را پیدا کند و سپس در به در به دنبال یافتن صاحب آن عکس باشد تا از او تشکر کند اتفاقی است که کمتر می توان نمونه واقعی آن را حداقل در مورد نظامیان آمریکایی یافت! اما مشکل غیر واقعی بودن داستان تنها بخشی از مشکلات « خوشبخت » است
مشکلات فیلم از جایی آغاز می شود که تماشاگر باید لوگان را به عنوان یک نظامی قبول کند و این در صورتی است که او هیچ شباهتی به یک نظامی واقعی ندارد. لوگان بیش از آنکه شبیه به سربازان عصا قورت داده و بی اعصاب آمریکایی ( گفته شده تقریباً همگی سربازانی که از جنگ به کشور آمریکا بازگشته اند دچار مشکلات روحی و بخصوص بی حوصلگی بوده اند ) باشد ، شبیه به ماجراجوهایی است که تمام کشور را به جهت یافتن گمشده ای می گردند! در واقع باید گفت اولین مشکل فیلم خودِ شخصیت لوگان است که تماشاگر نمی تواند حس همدردی با او داشته باشد. او که از جنگ بازگشته ( آن هم بعد از 3 تور مجزا ! ) به راحتی به لوزیانا که محل سکونت بث هست می رود و مشکلات فیلم از زمان ورود او به جمع این خانواده دو چندان می شود.
زمانی که لوگان به جمع خانواده بث اضافه می شود، فیلم درگیر فرمول های رایج و کلیشه ای سینمای رمانتیک می شود و اسکات هیکس ( کارگردان ) هم هیچ تلاشی جهت خارج شدن نسبی فیلم از منجلاب تکرار انجام نداده است. ما در برخورد با خانواده لوگان با 3 شخصیت اصلی مادر ، مادربزرگ و فرزند کوچک خانواده مواجه هستیم که پرداخت شخصیت همگی آنها به ساده ترین شکل ممکن انجام شده و برای تماشاگر حرفه ای سینما پیش بینی رفتار آنها کار بسیار راحتی است! بث زنی است که از همسرش طلاق گرفته و اکنون با فرزند خودش زندگی را می گذارند، در ادامه سر و کله شوهر سابق این خانم پیدا می شود که مطابق کلیشه ها یک ” گردن کلفت ” کامل است و خوش ندارد که زن و بچه اش راحت زندگی کنند! پسر خانواده بن نام دارد،نیازی به توضیح نیست که او هم مشکلات معمول دوران سنی خود را دارد و قرار هست مادر را مجاب کند که پدر قبلی خوب هست یا دوست پسر جدید! و در نهایت هم شخصیت مادربزرگ را داریم که مجری پیامهای اخلاقی با محوریت عشق است.
چند داستان فرعی هم برای افزودن جذابیت به درام فیلم شکل گرفته اما متاسفانه به حدی تکراری و خسته کننده هستند که حوصله تماشاگر را سلب می کند. به عنوان مثال مبارزات انتخاباتی پدر شوهر سابق بث یکی از داستانهای فرعی بی موردی است که تنها به جهت افزایش طول زمان فیلم به بدنه داستان اضافه شده که هیچ ارتباط منطقی به داستان عاشقانه ما ندارد. این داستانهای فرعی که می توان مشکل ویولن نزدن پسر بث را هم به آن اضافه کرد، تنها باعث اضافه شدن مدت زمان فیلم شده اند و اگر می شد همه آنها را از فیلم حذف کرد و صرفاً به داستان لوگان و بث می پرداخت به نظرم « خوش شانس» حداقل می توانست یک اثر عاشقانه قابل قبول باشد.
زاک افرون که از سری فیلمهای « مدرسه موزیکال » به شکل جدی پایش به سینما باز شد، در نقش لوگان باورپذیر نیست. افرون در سالهای اخیر تلاش زیادی کرده تا از کالبد فیلمهای به اصطلاح تین ایجری خارج شود و حالا در هم در جدیدترین نقش آفرینی اش نقش یک نظامی آمریکایی را بازی کرده که از دنیای خشن جنگ به یک رابطه رمانتیک عاشقانه وارد می شود. افرون بازیگر خوش چهره ای است و استعداد خوبی هم در بازیگری دارد اما آنچه که اسکات هیکس در « خوش شانس» از افرون نشان داده ، تصویری است که به نظرم می بایستی چند سالی بگذرد تا تماشاگران بتوانند او را در چنین نقشهایی باور کنند. بعلاوه اینکه رابطه شخصیت لوگان با بث عمق کافی را ندارد و مخاطبین اکثراً نوجوان افرون بعید است که بتوانند علاقه چندانی به آن پیدا کنند. اما وضعیت تیلور شیلینگ که در فیلم ایفاگر نقش بث می باشد بهتر است. شیلینگ با اینکه سابقه چندانی در دنیای تصویر ندارد به خوبی توانسته حس شک و ناراحتی را از این شخصیت به تصویر بکشد.
در مجموع باید بگم که « خوش شانس/ The Lucky One » درام ضعیفی است که قابل پیش بینی بودن اش بدجوری توی ذوق می زند. جدیدترین داستان نیکلاس اسپارکس حداقل بر روی پرده سینما مشکلات فراوانی دارد که چشم پوشی از آنها واقعاً بسیار مشکل هست. فیلم یک رابطه رمانتیک دارد که از آغازش می توان انتهایش را پیش بینی کرد و هیچ نکته غافلگیر کننده ای هم در جریان این رابطه رخ نمی دهد تا کمی حس کنجکاوی را در تماشاگر زنده کند. برای کسانی که علاقه زیادی به فیلمهای « جان عزیز/ Dear John » یا « دفترچه / Notebook » دارند توصیه می کنم که فیلم « خوش شانس» را تماشا کنند چراکه رابطه عاشقی فانتزی اش می تواند لحظات خوبی را برای آنها به ارمغان بیاورد اما برای کسانی که دنیای امروز پیرامونشان را متفاوت از دنیای نیکلاس اسپارکس می بینند توصیه می کنم که فیلم دیگری را انتخاب کنند.
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب مووی مگ تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
خوش شانس: The Lucky One
کارگردان : Scott Hicks
نویسنده : Nicholas Sparks ، Will Fetters
بازیگران :
Zac Efron…Logan
Taylor Schilling…Beth
Blythe Danner…Ellie
Riley Thomas Stewart…Ben
و……………
ژانر : درام
درجه سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال )
زمان : 101 دقیقه