«Air» بر اساس رویدادی واقعی ساخته شده که احتمالاً میتوانست برای تماشاگر سینما حوصله سر بر باشد. فیلمی درباره تلاش کارکنان کمپانی نایکی برای بستن قرارداد با ستاره وقت بسکتبال جهان، احتمالاً سوژهای بود که تنها در آمریکا و آن هم در میان عاشقان بسکتبال میتوانست جالبتوجه باشد. اما «Air» به شکل هوشمندانهای از افتادن در دام ارائه جزئیات غیرسینمایی به مخاطب خودداری کرده و قصهای را روایت میکند که در آن ارتباط شخصیتها با یکدیگر بهخوبی شکلگرفته و انگیزههای آنان از تلاششان برای تاریخسازی بهخوبی به تصویر کشیده میشود.
داستان فیلم از جایی آغاز میشود که برند نایکی در حال ازدستدادن سهم خود از بازار لیگ حرفهای بسکتبال است و برای ماندن در رقابت، نیازمند بستن قرارداد با ستارگان لیگ است. ستارگانی که در آن مقطع علاقه چندانی به این برند نداشتند و حال سانی (مت دیمون) میبایست تمام تلاش خود را برای بستن قرارداد با ستاره لیگ بسکتبال یعنی مایکل جردن انجام دهد.
«Air» اگرچه درباره شخصیت افسانهای بسکتبال آمریکا ساخته شده است، اما فیلم به شکل هوشمندانهای حتی در یک فریم اجازه نمیدهد تا چهره مایکل جردن در جریان قصه در مقابل دوربین نقش ببندد تا تمرکز تماشاگر بر روی شخصیتهای داستان باشد. شخصیتهای واقعی که در یکی از سختترین دوران کاری نایکی، با ریسکی عجیب و غیرقابلپیشبینی توانستند شرکت را از بحران خارج کنند و آن را تبدیل به یکی از ارزشمندترین شرکتهای تولید کفش در جهان نمایند.
فیلمنامه «Air» بر پایه ارتباط میان شخصیتها ساخته شده و هدف آن، القای همان شعار معروف نایکی یعنی «تو می تونی انجامش بدی» است. شعاری که به تمام شخصیتهای داستان در طول قصه به نحوی گرهخورده میخورد. بن افلک بهخوبی توانسته در طول فیلم، استرس و درعینحال، اشتیاق کارمندان نایکی را به نمایش بگذارد و درعینحال با بخشیدن جنبههای کمیک به قصه، آن را از بازگویی صرف تاریخ نجات دهد و ضرباهنگ قصه را حفظ نماید.
در واقع این تصمیم هوشمندانه افلک در بهکارگیری شوخیهای متعدد در طول قصه و برقرارکردن یک بالانس تمامعیار میان لحظات درام و کمدی است که «Air» را در سطح بالایی نگه میدارد و لذت تماشای آن را برای تماشاگر دوچندان میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم، دیالوگنویسیهای آن است که به بهترین شکل ممکن نوشته شده و بازیگران ستاره فیلم نیز بهخوبی آن را به اجرا درآوردهاند.
ستاره فیلم بیشکل مت دیمون است که در طول فیلم میدرخشد و بار دیگر در همکاری با دوست قدیمیاش بن افلک، بهترین عملکرد را بهجای میگذارد. شاید نقطه عطف فیلم را بتوان بیان مونولوگهای سانی برای مایکل جردن برشمرد. دیالوگهایی که بهخوبی ارزش کار انجام شده را یادآور میشود و ارزش مایکل جردن را نه بهواسطه قدرت بازاریابی که میتوانست از طریق او شکل بگیرد، بلکه از طریق یادآوری اشتیاق و حکمرانیاش در زمینبازی بهعنوان قهرمان یادآور میشود.
بن افلک با «Air» بازگشت موفق به کارگردانی داشته است و همانطور که ذکر شد، یکی از خستهکنندهترین داستانهای ممکن را به جذابترین شکل ممکن برای تماشاگر روایت کرده است. سکانسهای مشترک دیمون و افلک، نبض تپنده داستان است و فیلمنامه و دیالوگنویسی جذاب آلکس کانوری، ارزش کار را دوچندان کرده است. فیلمی که به ماد یادآوری میکند، کفش فقط یک کفش است و تنها زمانی ارزش پیدا میکند که کسی آن را پوشیده باشد.
نمره: 8/10
منتقد: میثم کریمی
فیلم خوبی بود منتها به لحاظ محتوا به نظرم خواسته یا ناخواسته در جهت تخریب و ناکارآمدی نایکی بود جایی که مدیران نایکی در نهایت با یک قماربزرگ تونستن خودشونو نجات بدن و با جردن قرارداد ببندن و نه با اصول حرفه ای کسب و کار یا هنر بازاریابی . اگر سانی از همون ملاقات اول با مادر جردن پیشنهاد درصد گرفتن به ازای فروش هر کفش رو میکرد هر کسی درجا قبول میکنه و نیازی هم به اون همه زبون ریختن سانی در طول فیلم نبود یا بخاطر رنگ کفشها حاضر شدن جریمه هر بازی رو بدن مشخصا اینکارا های ریسکه به قول خود سانی اومدیمو مصدوم شد یا هر اتفاقی انوقت باید فاتحه نایکی خونده میشد ولی در مقاب آدیداس حاضر شد از جردن بگذره ولی اصول خودشو کنار نزاره. و جالب اینکه مدیر تولید نایک میگه طراحی کفشمون خوشگله ولی کیفیت نداره و طراحی و عملکرد نقطه مقابل همن !
باس ببینمش