صفحه اصلی > اخبار سینمای ایران : بررسی قسمت سوم سریال «زخم کاری: بازگشت»

بررسی قسمت سوم سریال «زخم کاری: بازگشت»

قسمت سوم زخم کاری: بازگشت

قسمت سوم سریال «زخم کاری: بازگشت» ناامید کننده تر از آنچه که انتظار داشتیم بود.

در قسمت سوم این سریال سرانجام، سکانس هایی به جواد عزتی اختصاص داده شده و ما می توانیم از آنچه که بر او گذشته مطلع شویم. اما رونمایی از شخصیت اصلی فصل اول، بسیار پُر ایراد بوده است.

در همان مقدمه قسمت سوم فصل دوم «زخم کاری»، به معمای پیدا شدن مالک پس از آسیب دیدن اشاره می شود و یکی از مهم ترین سوالات تماشاگران در خصوص فصل دوم پاسخ داده می شود. اما این پاسخ، باعث می شود سوال های بیشتری ایجاد شود!

مثل این سوال که مالک که چاقو خورده و نیمه جان بود، چگونه توانسته با دستمالچی تماس بگیرد؟ یا این که اصلاً لوکیشن ارسال کند؟ سوالات در خصوص مسائل فنی ارتباطات هم مطرح است که آیا اصلاً در داخل تابوت در زیر زمین، آن هم بیابان های اطراف تهران، شرایط ارسال لوکیشن وجود دارد یا خیر! به هر روی، پیدا شدن مالک اگرچه یکی از گره های سریال را تا این جا باز کرده، اما در عین حال تبدیل به نقطه ضعف سریال هم شده است.

ایراد مشخص دیگری که می توان به قسمت سوم «زخم کاری: بازگشت» وارد دانست، سکانس های زائد شخصیت میثم است. سکانس هایی که تاثیری در پیشبرد داستان ندارند (مخصوصاً سکانس خواب دیدن و موسیقی گوش کردن میثم و شیدا) و بیشتر برای به اصطلاح، کِش آمدن سریال در فیلمنامه گنجانده شده اند.

دادن اطلاعات قطره چکانی به مخاطب را هم باید به مشکلات فصل دوم اضافه کرد که در فصل دوم غلظت بیشتری به خود گرفته است. حضور شخصیت کیمیا و چند مرحله رفت و آمد این او نزد سمیرا و میثم، چیزی به داستان اضافه نمی کند و صرفاً چند سرنخ کم ارزش به تماشاگر می دهد در راستای همان تزریق اطلاعات قطره چکانی به مخاطب برای تماشای قسمت های بعد سریال است.

در مجموع، می توان گفت که «زخم کاری: بازگشت» کماکان در مقایسه با فصل اول در همه بخش ها دچار ضعف شده و با انتشار قسمت های جدید می توان ضعف های جدیدی را هم در داستان یافت!

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سالومه
سالومه
7 ماه قبل

این روزها دارم سریال سوپرانو محصول اچ‌بی ا از سال ۹۹ میلادی تا ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۶ رو میبنم این‌وسط دو سه قسمت اول زخم‌کاری رو دیدم دقیقا مقایسه این دو سریال مثل قیاس بین پراید و پورشه ، بی ام‌و ، بنز یا مازراتی هست!!!!
سریال های ایرانی یه مشت آشغال هستند که فقط باید به سطل زباله ریخته بشند درحالیکه سریال بیست وپنج سی سال پیش خارجی رو نمی تونه یک لحظه ازش چشم‌برداری چون هر دقیقه اش حساب شده ست و غافل بشی داستان رو ازدست دادی
برای همینه که اون ور میگند « صنعت »فیلم سازی
چون واقعا به معنای واقعی ساخت فیلمه و استراکچر داره و مثل یک بنا ماندگار میشه فیلم و سریال هاشون
به هر حال زخم‌کاری که‌مثلا در حال حاضر قویترین سریال ایرانیه یه آشغاله و چرنده چه برسه به بقیه شون‌که دیگه فاجعه هستند.
👎👎👎👎

نسترن
نسترن
7 ماه قبل

کیمیا انقدر با احتیاط و با پیغام پسغام پیش میثم اومد که فقط بگه مواظب طلوعی باش؟خب اینو از پشت تلفنم می تونست بگه. بعدش وقتی فیلما رو براش فرستاد چه نیازی بود به توضیح حضوری؟
چیزی که خیلی اذیت می کنه اینه که ما چیزی از داستان و شخصیت پردازی ها نمی بینیم. همش قصه تعریف کردن از زبون کاراکترهاست. همه میگن طلوعی خیلی خفن و خطرناکه در صورتیکه تو این سه قسمت هیچ حرکت خاصی ازش ندیدیم که این گفته ها رو اثبات کنه. حتی زمانی که کیمیا زمین ها رو واگذار می کنه فقط در حد حرفه و هیچ دلیلی ازش نمایش داده نمیشه. اصلا هیچ ابهت و قدرتی از طلوعی دیده نمیشه.طلوعی اونقدر که طبق گفته کاراکترها قدرتمنده در خود سریال نقشی نداره. در واقع شخصیت طلوعی با فصل اول فرقی نداره. منتهی فصل اول ما فقط تعریف طلوعی رو می شنیدیم ولی در فصل دوم ، علاوه بر تعریف و تمجیدش، خودش رو هم می بینیم که بود و نبودش یکیه. همینطور سیما که انقدر از خودش و توانایی هاش تعریف می کنه ولی تا حالا جز نگاه های ضایع و مسخره هیچ کار دیگه ای انجام نداده
من نمیدونم گودبای پارتی رو دقیقا کِی می گیرن؟حداکثر یه هفته تا ده روز قبل از مهاجرت. وقتی هنوز شهریار نرفته، یعنی از مهمونی حتی یک هفته هم نگذشته. چطور میثم تو این چند روز عاشق شیدا شده و انقدر باهم صمیمی شدن که مشکلاتشون رو باهم در میون بذارند و میثم ادعا کنه که فقط به شیدا اعتماد کنه؟
مالک با اونهمه زخم عمیق چجوری تو تابوتی که اکسیژن نداره به هوش اومده؟ چجوری انقدر هوشیار بوده که تو بیابونی که روی زمینش بزور آنتن میده، از زیر زمین زنگ بزنه؟ نت گوشی رو وصل کنه و لوکیشن بفرسته؟
از اونجایی که فصل دوم برداشت از نمایش نامه هملت هست ، پس به احتمال زیاد مالک قرار نیست نقشی بیشتر از یک روح بیچاره و ناتوان داشته باشه و حضورش فقط برای امیدوار کردن مخاطبه و عملا تاثیر مستقیمی بر روند سریال نمی گذاره. مگر اینکه از دست دستمالچی فرار کنه و باز به شیوه برنامه ریزی نشده و دمِ دستی وارد ماجرا بشه که در اونصورت هم کشته خواهد شد.
فصل دوم زخم کاری از لحاظ منطقی سر تا پا ایراد داره. کاملا مشخصه فصل دو رو با بی دقتی و بدون کوچکترین حساسیتی ساختن. آخر سریال از همین الان مشخصه. طبق معمولِ سریال های آبکی ایرانی، در آخر پلیس های ایرانی به مضحک ترین شیوه ممکن میتونند کله گنده های فاسدی که یهو ظاهر میشن رو به سزای عملشون برسونن و این افراد گردن کلفت و فاسد، انقدر احمق و آماتور هستن که به سادگی تو دام میفتن.