لئوناردو برنستاین، سوژه فیلم «Maestro»، یکی از شاخصترین چهرههای موسیقی کلاسیک آمریکا در قرن نوزدهم به شمار میرود. این آهنگساز برجسته نخستین رهبر ارکستر آمریکایی بود که در سطح بینالمللی به شهرت رسید و موفق شد قطعات کلاسیک فراوانی را به روی صحنه ببرد. تواناییهای برنستاین سبب شد که او تبدیل به یک چهره شاخص در فرهنگ ایالات متحده شود و حتی در سال 1981 جایزه مرکز کندی را دریافت نماید. برنستاین فعالیتهایی هم در سینما داشت که اغلب آنها درخشان هستند مانند ساخت موسیقی متن فیلمهای «در بارانداز» و «داستان وست ساید» که یکی از موفقترین موزیکالهای تاریخ سینما به شمار میرود.
فیلم «Maestro» با بازی و کارگردانی بردلی کوپر، تلاش کرده تا بخشهای مختلف زندگی این هنرمند برجسته را به سینما بیاورد و به مخاطبینش معرفی کند. اما نتیجه کار بهجای این که یک تلاش صادقانه برای روایت زندگی این فرد باشد، تبدیل به بهانهای برای بهتصویرکشیدن المانهای محبوب در فصل جوایز سینمایی شده است.
زندگی برنستاین از جوانی تا پیری در طول فیلم به تصویر کشیده میشود و بردلی کوپر فرصتهای فراوانی برای ترسیم رویکردهای این هنرمند در طول زندگی پیش روی خودش داشته است، اما انتخاب کوپر، برجستهکردن وجه خصوصی زندگی برنستاین بود که واقعاً، تأثیری در زندگی هنری او نداشت و آن همجنسگرایی این شخصیت بود. در طول تاریخ افراد مشهور فراوانی بودهاند که همجنسگرایی آنها باعث تنش در فعالیتهایشان و یا حتی، منجر به بازداشتشان گردیده است. بااینحال، برنستاین هرگز این موارد را تجربه نکرد و همجنسگرا بودن او واقعاً اتفاق مهمی در زندگی شخصی او محسوب نمیشد که بردلی کوپر کلیت فیلم را به آن اختصاص داده است.
این تصمیم به طور آشکار، به جهت موفقیت فیلم در فضای هنری آمریکا و به طور مشخص، مراسم اسکار اتخاذ شده است. در چند سال گذشته اغلب آثاری که مضامینی در حوزه همجنسگرایی داشتهاند، با چراغسبز در فصل جوایز مواجه شدهاند و بردلی کوپر هم به نظر میرسد که از این موضوع بهخوبی آگاه بوده و به همین جهت، لئونارد برنستاین را به بهانهای برای ترسیم یک قصه دیگر حول محور همجنسگرایی قرار داده و یهودی بودن برنستاین را هم چندین باری در طول فیلم مطرح میکند تا بلکه از این طریق نیز بتواند حمایت قدرتمندان هالیوود را داشته باشد (یکی از تهیهکنندگان فیلم نیز استیون اسپیلبرگ است)
نتیجه مجموعه این اقدامات، فیلمی است که در آن اشتیاقی به چشم نمیخورد و به طور مشخص، به محلی برای نمایش بردلی کوپر اختصاصدادهشده است. کوپر در سالهای اخیر تلاش فراوانی انجام داده تا بتواند در نقشهای غیر کمدی جدی گرفته شود و در این جا هم هرچه که در توانش بوده (از نماهای طولانی تا اجرا بهعنوان رهبر ارکستر و نوازندگی) به کار گرفته تا بتواند ثابت کند که بازیگر خوبی است و میتواند در رده بازیگران مهم هالیوود قرار بگیرد. تلاش او اگرچه قابلستایش است و از همت بالای او برای موفقیت در هالیوود خبر میدهد، اما شاید بهتر میبود که این تلاش در اثری به کار گرفته میشد که تمرکز فیلمساز بر شخصیت اصلی قصه، و نه هنرپیشه اصلیاش قرار داده شود.
فیلمنامه «Maestro» هیچ ویژگی جذابی برای مخاطب ندارد. برشهای مختلف زندگی برنستاین در این فیلم بدون ارائه توضیحات از مقابل دیدگان تماشاگر عبور میکنند و توازنی در میان آنها مشاهده نمیشود. فیلم حتی در مسئله همجنسگرایی برنستاین هم با جزئیات وارد نمیشود و تنها به طرح مسئله و کشمکش میان او و همسرش بر سر این موضوع کفایت میکند. متأسفانه فیلم شخصیتهای مکمل زیادی هم دارد که علناً هیچ تأثیری در روایت داستان ندارند درحالیکه میشد از طریق آنها به پرداخت بیشتر شخصیت اصلی داستان کمک کرد و حداقل، جنبههای عاطفی زندگی وی را بیشتر مورد کندوکاو قرارداد.
نقد و بررسی فیلم ویدئویی فیلم «Maestro» را در ادامه ببینید:
شاید درخشانترین نقطه فیلم، بازی کری مولیگان در نقش اصلی زن فیلم باشد. بازیگری که همواره در آثار سینمایی عملکرد درخشانی از خود به نمایش میگذارد و علیرغم این که کلیت فیلم «Maestro» با تمرکز بر بردلی کوپر ساخته شده، اما در دقایقی که او در فیلم حضور دارد، صحنه را به خود اختصاص میدهد و علناً به کوپر درس بازیگری میدهد. بهاینترتیب میتوان گفت که مولیگان میتواند با شایستگی نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن شود.
«Maestro» در روایت صادق نیست و برنستاین بهانهای برای خودنمایی کوپر در فیلم شده است. شاید اگر همجنسگرایی برنستاین تأثیر مهمی در زندگی این فرد داشت و یا چالش مهمی در طول زندگی برای او ایجاد میکرد، میتوانستیم تأکید فیلم بر این موضوع را بپذیریم؛ اما زمانی که متوجه میشویم این مسئله هرگز چالشی در زندگی این هنرمند ایجاد نکرده، میتوانیم بگوییم که «Maestro» در واقع یک نیرنگ سینمایی برای دستیابی به جوایز است. نیرنگی که به نظر میرسد بردلی کوپر تصمیم گرفته به سراغ آن برود تا شاید حداقل از این طریق بتواند خود را در میان بازیگران مهم و گرانقیمت هالیوود قرار دهد.
نمره: 4/10
منتقد: میثم کریمی
فیلم جالبی بود ولی متاسفانه خیلی گیر فضای سیاسی اجتماعی امروز آمریکا شده بود
طرف هم گی هم یهودیه هم آخرش با یه رنگین پوست گی رابطه داره
البته بردلی کوپر قبلا با بازسازی فیلم ستاره ای متولد می شود،نشون داده بود که علاقه داره به زندگی و دغدغه های هنرمندان موسیقی توجه کنه.اما قبول دارم که در این فیلم بیش از حد خودنمایی میکنه و اتفاقا باعث میشه بیننده نتونه با قهرمان اصلی فیلم ارتباط حسی برقرار کنه.
در ضمن در ابتدای مطلب نوشتید قرن نوزدهم؛لطفا اصلاح بفرمایید قرن بیستم.1981 یعنی قرن بیستم نه نوزدهم!
اصلاح شد. با تشکر
بهتر بود اسم فیلم رو این میذاشتن :
گدایی جایزه توسط بردلی کوپر
من فیلمو ندیدم امانکته ای هست
تمام نقد شما بر این پایه است که همجنسگراییش دخالتی یا اثری در زندگی حرفه ایش نداشته
حالا سوال اینه
شما چند زندگینامه از ایشون خوندی و چقدر زندگی ایشون رو میشناسی صرفا با چند خبر نمی شه زندگی یه موسیقیدان رو خلاصه کرد
چون اگر خلاف حرف شما باشه
اون وقت بخشی از نقدتون از اعتبار می افته
با اون مراسمی که پارسال دیدیم
احتمالا اسکار رو میدن به بردلی کوپر
(واقعا حق کیلیان مورفیه امسال)
داداش امسال هم بهت نمی دن. بی خیال