“تنها چند ماه پس از انتشار نسخه تلویزیونی «مصاحبه با خونآشام»، شبکه AMC سرمایهگذاری خود در دنیای «آن رایس» را با یک سریال جدید، با تمرکز بر تبار ماورایی ادامه داده است. به جای خونآشام لستات، سریال «Mayfair Witches» از سازندگان استا اسپالدینگ و میشل اشفورد، درباره زنان ثروتمند و مرموز خانواده جادوگران میفر است.
همسو با سنت داستانهای جادوگران در فیلم، تلویزیون و کتابها، ««Mayfair Witches» » نسلهای زنان و تجربیاتشان را به تصویر میکشد که در طول زندگی تکرار میشوند، و با مردان متکبر، آزاردهنده ای که نمونه جوامع مردسالار هستند، مقابله میکنند. این بدان معناست که ««Mayfair Witches» » پیشزمینه داستانی بسیار زیادی دارد – حتی نیم نگاهی به زنان میفر در دهه 1600 میاندازد، که البته شامل بخش های کمی از این سریال است. یکی از مشکلات سریال اینجاست که هیجان لازم که برای جدیدترین و اصلیترین فصل افسانههای میفر مورد نیاز است، در اینجا چندان به چشم نمی خورد، علیرغم داشتن سبکی که شامل حضور فراگیر رنگ آبی-سبز تیره و طراحی تولید مجللتر نیواورلئان از دنیای تلویزیونی در حال توسعه رایس است، این اتفاق رخ نداده است. در واقع، هیچ حماسهای درباره فردی که در حال یادگیری تبار جادوگری خود و انجمن مخفی که برای محافظت از او طراحی شده، نباید اینقدر توخالی به نظر برسد.
الکساندرا داداریو در این سریال نقش روآن را بازی میکند، یک جراح مغز و اعصاب در سان فرانسیسکو که از ارتباط خود با خاندان میفر در نیواورلئان بیاطلاع است. یک روز، وقتی که با یک رئیس متکبر در محل کارش به مشکل بر می خورد، توانایی ترکاندن مغز افراد را به دست میآورد. او که از این موضوع وحشتزده شده، آن را با مادرخواندهاش الی (اریکا گیمپل) که در بستر مرگ است، در میان میگذارد و او به او میگوید که به آن فکر نکند. وقتی دوباره اتفاق میافتد، و بعد از مرگ الی، یک خودشناسی غمانگیز برای روآن آغاز میشود که او را به نیواورلئان میبرد، جایی که او درباره مادر بیولوژیکیاش، دیدر (آنابت گیش) اطلاعاتی کسب میکند.
همانطور که در فلاشبکهای پر زرق و برق میبینیم، دیدر توسط همان شخصیتی که مادرش را نیز تسخیر کرده بود، مردی به نام لشِر (جک هوستون)، پس از اغوا شدن، مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. لشِر که در این سکانسهای مبهم با لبخندی موذیانه ظاهر میشود، قرار است نمادی از تمام چیزهایی باشد که قرنها زنان میفر را کنترل و دستکاری کرده است. اما در عوض، او به یک نماد مبتذل تبدیل میشود، دلیل آن هم این است که هوستون فاقد کاریزمای لازم است که باعث می شود قصه تحت تاثیر قرار بگیرد.
لذت « Mayfair Witches» میتواند آنقدر متزلزل باشد که در ایجاد جذابیت برای انجمن مخفی محافظان جادوگران، به نام تالاماسکا، که قبلاً به آن اشاره شد، با مشکل مواجه میشود. روآن از کارمند تالاماسکا به نام سیپرین (تونگای چیریسا) کمک و همراهی دریافت میکند که درک قویتری از این دنیای جدید به او ارائه میدهد. قهرمانی او با هدیه خاص خود همراه است – سیپرین میتواند چیزی را لمس کند و گذشته آن را ببیند، مانند زمانی که دروازههای خانه میفر را لمس میکند. وقتی او برای اولین بار روآن را لمس میکند، تقریباً او را بیهوش میکند، گواهی بر این که او درجه خاصی از قدرت دارد، حتی اگر خودش نداند.”
داداریو در نقشی که سریال زمان زیادی را پرداخت آن صرف می کند، خوب ظاهر میشود، به ویژه با توجه به اینکه سریال چقدر زمان را صرف تبدیل او به یک فرد مردمی میکند، نوعی معصومیت که ما قرار است به آن احترام بگذارم و با آن همراه شویم. شخصیت های دیگر «جادوگران میفر» نیز قابل بررسی هستند از جمله بث گرانت در نقش عمه بزرگ حیلهگر روآن، کارلوتا، با آن لبخند کوسهای و سرکوب مذهبی پرشورش.
طرحبندی «جادوگران میفر» بیش از حد طولانی است، قسمتهای اول و دوم نشان میدهند که چگونه یک قصه می تواند زندگی های مختلف را با سرعتی نامتوازن به مخاطب عرضه کند. اما سریال زمانی زنده میشود که چیزی پیچیدهتر از سفر خودشناسی روآن را به نمایش میگذارد. بخش سوم، به کارگردانی آکسل کارولین، از یک مرگ تکاندهنده در آخرین صحنههای قسمت دوم آغاز میشود؛ به ایجاد یک معمای قتل کمک میکند و در عین حال عناصر ماورایی بیشتری را مطرح میکند و به سمت عجیب و غریبی متمایل میشود که به برجسته شدن این سریال کمک میکند. و روانترین قسمت ممکن است قسمت پنجم، به کارگردانی هافاء المنصور باشد. این قسمت که تقریباً مانند یک قسمت مستقل پخش میشود، با ایجاد یک پیچیدگی روانی برای روآن برای عبور از آن، به رمز و رازهای موجود، شتاب بیشتری میبخشد.
به نظر میرسد که طرفداران کتابها حداقل از فضای حماسی که سریال ساخته خوشحال باشند. در این سریال مسائل مختلف در هم تنیده شده و حتی فراموش می شوند (حتی نگرانی در مورد داشتن قدرتهای ترکاندن مغز کنترل نشده روآن، که در دو قسمت ابتدایی بر روی آن تمرکز می شود اما در ادامه به حاشیه فرستاده می شود). اما افراد حاضر در جلو و پشت دوربین، مشکلات را حتی بیشتر برجسته میکند: این نشان میدهد که چگونه حتی کارگردانان با استعدادی مانند کارولین و المنصور نمیتوانند « Mayfair Witches » را تبدیل به اثری قابل قبول نمایند.
نیک آلن