صفحه اصلی > سینمای کلاسیک : سینمای کلاسیک: بر باد رفته ( Gone with the Wind )

سینمای کلاسیک: بر باد رفته ( Gone with the Wind )

1

بر باد رفته : Gone with the Wind

کارگردان : ویکتور فلمینگ

فیلمنامه نویس : سیدنی هاوارد

بازیگران :

ویوین لی / اسکارلت اوهارا

کلارک گیبل / رد باتلر

لزلی هاوارد . اشلی ویلکس

اولیویا دی هالیوند / ملانی همیلتون

زمان : 238 دقیقه

2

محصول : 1939

 

جوایز : دریافت جایزه اسکار در رشته های بهترین فیلم ، بهترین کارگردانی ، بهترین بازیگر نقش اول زن برای ویوین  لی ، بهترین بازیگر زن نقش دوم زن برای هتی مکدانیل ، بهترین فیلمنامه اقتباسی ، بهترین فیلمبرداری رنگی ، بهترین تدوین و بهترین طراحی صحنه . کاندید دریافت اسکار در رشته های بهترین بازیگر نقش اول مرد برای کلارک گیبل ، بهترین هنرپیشه دوم زن برای اولیویا دی هالیوند ، بهترین موسیقی ، بهترین ضبط صدا و بهترین جلوه های ویژه

داستان فیلم   :

اسکارلت بزرگ‌ترین دختر جرالد اوهارا صاحب مزرعه پنبه تارا تنها به یک چیز می‌اندیشد : ازدواج با اشلی ویلکز پسر مالک مزرعه مجاور.در یک میهمانی در خانه ویلکزاسکارلت به اشلی اظهار علاقه می‌کند ولی اشلی عنوان می‌کند که با ملانی دختر داییش می‌خواهد ازدواج کند. رت باتلر ماجراجوی خوش قیافه‌ای که شاهد صحبتها بوده‌است اسکارلت را نصیحت می‌کند.جنگ شمال و جنوب آمریکاآغاز می‌شود و اسکارلت با چارلز برادر ملانی ازدواج می‌کندولی چارلز در اردوی آموزشی در می‌گذرد.اسکارلت به آتلانتا پیش ملانی می‌رود و در آنجا دوباره با رت باتلر که حالا دلال ارتش است و پول کلانی به جیب می‌زند روبرو می‌شود.وقتی آتلانتامورد حمله نیروهای شمالی قرار می‌گیردرت به اسکارلت و ملانی کمک می‌کند که ازشهربگریزند و آنگاه به جنوبی‌ها می‌پیوندد.وقتی اسکارلت به تارا می‌رسد مادرش مرده وپدرش دچار جنون شده‌است و مسئولیت نگهداری از مزرعه بعهده اسکارلت می‌افتد.اشلی ازجنگ بر می‌گردد و در کنار اسکارلت زندگی می‌کند. شمالی‌ها برای مزرعه مالیات سنگینی وضع می‌کنند و اسکارلت برای نگهداری مزرعه با فرانک کندی نامزد خواهرش ازدواج می‌کند.پس از مرگ فرانک اسکارلت اداره کارخانه چوب بری اورا بعهده می‌گیرد. سرانجام اسکارلت با رت باتلر ازدواج می‌کند ولی توجه مداوم او به اشلی ازدواجشان را به جدائی می‌کشاند. پس ازمرگ دختر خردسالشان رت برای همیشه اسکارلت را ترک می‌کند و اسکارلت که بالاخره دریافته‌است اشلی هیچگاه او رادوست نداشته و علاقه او به اشلی بیشتر یک رویای کودکانه بوده‌است به مزرعه پنبه تارا باز می‌گردد تا به زمین نزدیک باشد و از آن نیروی حیات بگیرد.

 

درباره بر باد رفته :

با شکوه ترین فیلم تاریخ سینما به درستی برازنده بر باد رفته است. فیلمی که در هر  پلانش نشانی از نبوع و پختگی دارد. شاید اگر مارگارت میچل می دانس

4

ت که روزی قرار است تنها رمان زندگی اش ( که آن را هم با هزار نذر و نیاز به انتشار رسانده بود) تبدیل به باشکوه ترین فیلم تاریخ سینما شود، تا بدین حد خود را به زحمت نمی انداخت تا کتابش با آن وضعیت منتشر شود( او عنوان کرده بود که اگر 5000 نسخه از کتابش فروش برود ، وی شرمنده ناشرش نخواهد شد!). اما بر باد رفته منتشر شد و جزو بهترین رمان های آن سالها شد و به همین دیوید ا سلزنیکِ تهیه کننده ، تصمیم گرفت تا فیلمی براساس این رمان کم نظیر بسازد و از این جهت حقوق ساخت فیلم براساس این رمان را می خرد ولی این تازه آغاز ماجرا بود چراکه بحث اختلافات بر سر اختلافات کاری عوامل فیلم ، خودش می توانست دستمایه ساخت یک فیلم سینما باشد!. اما هر آنچه که بود و گذشت ، باعث شد تا با یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما روبرو شویم که پیر و جوان ، از آن لذت بردند.

کارگردان :

ويكتور فلمينگ با وجود اين كه 47 فيلم در كارنامه اش دارد، با يك فيلم براي هميشه جاودان شده است: برباد رفته؛ يكي از جاودانه هاي تاريخ سينما كه طرفدار هر ژانري كه باشيد نمي توانيد وجودش را ناديده بگيريد. اين فيلم كه سال 1939 ميلادي ساخته شد، نه تنها جايي خاص در كارنامه فلمينگ كه جايگاهي رفيع در تاريخ فيلمسازي جهان دارد.

2 سال پيش كه هفتادمين سال ساخت اين فيلم در گوشه و كنار جهان برپا شد، همه بر اين نظر متفق القول بودند كه اين فيلم بهترين تركيب از همه چيزهايي است كه مي توانست وجود داشته باشد؛ صحنه پردازي، بازيگران نقش اول و دوم، فيلمنامه نويسي و البته كارگرداني.در حقيقت تبديل كردن يك رمان پر و پيمان قطور با يك عالم شخصيت اصلي و فرعي، كه در 2 سطح تاريخي و رمانتيك حركت مي كرد، كاري نبود كه هر كسي از عهده آن برآيد و اين ويكتور فلمينگ بود كه اين كار را به بهترين وجه، آن هم با امكاناتي كه 70 سال پيش وجود داشت، عملي كرد. اين فيلم 3 ساعت و نيمه با بودجه 4 ميليون دلاري ساخته شد و در آن 50 شخصيت و بيش از 2400 بازيگر فرعي، حضور يافتند. فلمينگ 23 فوريه (4 اسفند) 1889 به دنيا آمد و در سال 1949 درگذشت. با اين حساب او تنها 60سال زندگي كرد و در اين مدت توانست با فيلم هايش بارها و بارها نامزد دريافت اسكار شود. هنوز هم نظرسنجي هاي ريز و درشتي كه هر بار به بهانه اي انجام مي شود، فيلم بربادرفته را محبوب ترين فيلم تاريخ سينما معرفي مي كنند، اما نكته جالب اين است كه فلمينگ توانسته قصه گويي ظريف و حماسي نويسنده اين رمان يعني مارگارت ميچل را به بهترين شكل روايت سينمايي بازگويد و بدون آسيب رساندن به داستاني كه بسيار پيچيده است، فيلمي وفادار و تاثيرگذار بسازد.

فلمينگ اين قدرت را داشت كه از ميان بيش از 1400بازيگر زن ويوين لي را براي نقش اسكارلت انتخاب كند. او در حالي هدايت بربادرفته را بر عهده گرفت كه جورج كيوكر در نيمه راه كار را رها كرده بود. با اين حال يك فيلم ديگر هم در فهرست 10 فيلم برتر تاريخ سينما به چشم مي خورد كه نام فلمينگ برتارك آن است و آن «جادوگر شهر از» است. ويكتور فلمينگ را خيلي ها استاد به پايان رساندن فيلم هاي پردردسر و معلق مي دانند اما او توانايي خاصي در داستانگويي داشت و در فيلم هايش از «خاك سرخ» گرفته تا فيلم هاي بعدي مثل «ژاندارك» روند داستاني را با تعادل و قوت پي مي گيرد.

 

بازیگران :6

ویوین لی : بازیگری که ورودش به بر باد رفته در ابتدا کاملا اتفاقی بود اما در ادامه با توجه به تست های بسیار سختی که سلزنیک از او گرفت ، هنر خود را به رخ همگان کشید و توانست شخصیت اسکارلت اوهارا را که در آن زمان هر ستاره ی هالیوودی می توانست بجای او بازی کند ، برعهده گیرد. لی در زمان بازی در نقش اسکارلت اوهارا چهره شناخته شده ایی نبود می توان گفت که بازیگری گمنام بود. شاید مهمترین دلیلی که سلزنیک ، لی را برای بازی در بر باد رفته  انتخاب کرد شخصیت خود ویوین لی بود که بی شباهت به کاراکتر خودخواه و جاه طلب اسکارلت اوهارا نبود!. ویوین لی چهره ایی خودخواهانه داشت که ابروانش همیشه بالایش و حالت صحبت اش، بهترین انتخاب برای یک زن خودخواه بود!.شخصیت اسکارلت اوهارا مشهورترین نقشی است که ویوین لی در دوران بازیگری اش ایفا کرد و تقریباً همه مردم جهان او را با این نقش می شناسند!  اما بدون شک بهترین بازی او مربوط به فیلم اتوبوسی به نام هوس در نقش بلانش دوبوآ بود که او در این فیلم در مقابل مارلون براندوی افسانه ایی بازی می کرد. وصف بازی براندو در اتوبوسی به نام هوس مشخص است اما نکته جالب این است که ویوین لی نه تنها در مقابل براندو به اصطلاح، کم نیاورد ، بلکه حتی در بعضی از سکانسها بسیار بهتر از او بازی می کرد و به نوعی بهترین بازیگر تاریخ سینما رامغلوب خودش می کرد!. ویوین لی اما خیلی خوش شانس نبود زیرا به بیماری سِل مبتلا شد و در سن 53 سالگی بدرود حیات گفت.

 

کلارگ گیبل ( برگرفته از ویکی پدیا )  : کلارک گیبل متولد ۱ فوریه ۱۹۰۱، درگذشته در ۱۶ نوامبر ۱۹۶۰ یک بازیگر مرد مشهور آمریکایی است. او به خاطر بازی در نقش رت باتلر در فیلم بربادرفته به شهرت جهانی رسید. او تنها توانست برای یکبار جایزه اسکار را از آن خود بکنداو در ۵۹ سالگی بر اثر سکته قلبی در گذشت. هالیوود را با آثار دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به خاطر می‌آورند دهه‌هایی که عصر طلایی سینما نامیده شده‌است. دوره‌ای که سینما فارغ از رقیب توانمندی چون تلویزیون، محمل تخیل میلیون‌ها مخاطبی بود که برای تماشای فیلم بلیت می‌خریدند و در سالن‌های تاریک می‌نشستند، تا برای لحظاتی از جهان تلخ و بی رحم واقعیت جدا و وارد جهان رویاها شوند. آن چه به هالیوود جلوه و رونق می‌بخشید، بازیگران جذابی بودند که تمایلات فرو خفته تماشاگران را بر پرده به تصویر می‌کشیدند. برخی از آن‌ها پا را از حیطه بازیگری فراتر گذاشتند و تبدیل به ستاره شدند. ستارگانی که زندگی آن‌ها چه مقابل دوربین و چه دور از آن، به مایه کنجکاوی و حتی دغدغه تماشاگران پرشور سینما مبدل شد. از «چارلی چاپلین»، «باستر کیتن»، «هارولد لوید» و «لورل و هاردی» گرفته که با ملاحت خود تماشاگر خسته از واقعیت را از ته دل می‌خنداندند، تا ستارگان بسیار جذابی چون «همفری بوگارت»، «ارول فلین»، «گری کوپر» و «جان وین» که نماد تمام عیار عصر خود بودند و خاطره آن‌ها تا سینما سینماست، جاودان خواهد ماند. در میان این کهکشان7 پرستاره یک ستاره ابعادی فراتر از دیگران یافت و درخشش خیره کننده اش هالیوود را محو خود کرد.طی یک قرن اخیر تنها یک ستاره به چنین جایگاهی رسید و تنها یک بازیگر لقب «سلطان هالیوود» را به دست آورد و او کسی نبود جز «کلارک گیبل».

به نوشته «ویکی‌پدیا»، ویلیام کلارک گیبل نخستین روز فوریه سال ۱۹۰۱ در «کادیز اوهایو» به دنیا آمد. پدر او «ویلیام هنری گیبل» یک کارگر حفار چاه نفت و مادرش «آدلین هرشلمن»، یک مهاجر آلمانی بود.

مادر «کلارک» هنگامی که او ۶ ماهه بود، وی را در کلیسای کاتولیک رم غسل تعمید داد و هنگامی که «کلارک» تنها ۱۰ ماه سن داشت، در پی رشد شدید تومور مغزی از دنیا رفت. پس از مرگ مادر بر سر نحوه تربیت «کلارک» خردسال بین خانواده‌های والدینش، اختلاف نظر شدیدی به وجود آمد. هنگامی که «کلارک» پا به دوره نوجوانی گذاشت، زندگی خانوادگی اش در پی ورشکستگی پدر دچار تلاطم و سختی‌های بسیار شد. در پی آن وی ترک تحصیل کرد و در کارخانه لاستیک سازی شهر محل سکونتش، آکرن، مشغول کار شد. در این سال‌ها بود که «کلارک» نوجوان پس از دیدن نمایش «مرغ بهشت»، به بازیگری علاقه مند شد. در سن ۲۱ سالگی «کلارک» مادرخوانده مهربان خود را نیز از دست داد و پس از پرسه زدن در شهرهای مختلف و کار کردن در کارخانه‌ها و نیز میدان‌های نفتی، سرانجام به سوی گروه‌های تئاتری کشیده شد. ازدواج با «لوراهوپ کروز» هم بازی، مربی و مدیر پرنفوذ کلارک پای او را به هالیوود در حال شکوفایی دهه ۱۹۲۰ کشاند. اولین فیلم‌های «کلارک گیبل» صامت بود. در ابتدا مدیران استودیوهای هالیوود نظر مثبتی درباره این بازیگر سبزه رو و گستاخ نداشتند. غافل از آن که همین ویژگی‌ها به علاوه صدای بم و چهره مردانه «کلارک گیبل» به شدت مورد اقبال تماشاگران قرار می‌گیرد. «مترو گلدوین مایر» استودیوی معتبر 9هالیوود که «کلارک» را در استخدام داشت، به تدریج و ناباورانه متوجه تاثیرگذاری وی بر تماشاگران سینما شد. اگرچه مدیران استودیو، باز هم خطر میدان دادن به این جوان گستاخ ولی دوست داشتنی را نپذیرفتند. سال ۱۹۳۱ «گیبل» برای آزمودن بخت خویش، روانه استودیوی برادران وارنر شد. «داریل زانوک» مدیر اجرایی استودیو، پس از تست اولیه «کلارک»، در حاشیه فرم استخدامی وی نوشت: «گوش‌های او بیش از حد بزرگ است و در واقع به یک میمون تنومند شباهت دارد.» به این ترتیب برادران وارنر یکی از ارزشمندترین جواهرات هالیوود را از دست داد، زیرا گیبل نزد «متروگلدوین مایر» و مدیر جدید و آینده نگر آن «ایرونیگ» بازگشت. تنها ظرف ۲ سال «کلارک گیبل» به یکی از درخشان‌ترین چهره‌های هالیوود مبدل شد و ازدواج دومش با «گرتا گاربو» او را در حد یک ستاره سرشناس مطرح کرد.

این در حالی بود که بداخلاقی و ناسازگاری وی با تهیه کنندگان، به سوژه نشریات مبدل شد و جالب آن که محبوبیت او را نیز افزایش داد. در سال‌های دهه ۱۹۳۰ حضور «کلارک گیبل» در هر فیلمی، به معنای هجوم تماشاگران مشتاق به سالن‌های سینما بود و رسانه‌های گروهی و تماشاگران به او لقب «سلطان هالیوود» را دادند، لقبی که تا آن زمان به کسی داده نشده بود. پس از آن نیز کسی یارای تصاحب این عنوان را نیافت.

سال ۱۹۳۴ «کلارک گیبل» با نقش آفرینی به یادماندنی خود در فیلم «در یک شب اتفاق افتاد»، علاوه بر کسب اسکار بهترین بازیگر سال، قامت بازیگری اسطوره‌ای را یافت. براساس گزارش‌های مطبوعاتی و نظرسنجی‌های آن سال‌ها، نقش آفرینی وی در این فیلم تاثیر چشمگیری بر نحوه لباس پوشیدن، رفتارهای اجتماعی و سبک زندگی مردان در آن سال‌ها و حتی دهه‌های بعد گذاشت و شکل خاص سبیل او تا چند دهه بین مردان رایج شد. نقش «گیبل» در این فیلم هم چنین الهام بخش «فرتیس فرلنگ» طراح و کارگردان سرشناس انیمیشن، برای خلق شخصیت کارتونی «باگزبای» شد. یک سال بعد «گیبل» برای حضور درفیلم «شورش در کشتی بونتی» نامزد دریافت اسکار شد، گرچه آن را به دست نیاورد. او خود این فیلم را بهترین اثر کارنامه حرفه‌ای اش توصیف کرد. «گیبل» برای جاودانه شدن نیاز به برداشتن یک گام دیگر و شاید مهم‌ترین گام زندگی اش داشت. این امکان سال ۱۹۳۹ برای او فراهم شد زمانی که «دیوید سلزنیک» بی پروا تصمیم گرفت تا شاهکار عظیم«مارگرت میچل» را به تصویر بکشد. به این ترتیب تولید «بربادرفته» با شکوه‌ترین فیلم تاریخ سینما آغاز شد. براساس نتایج نظرسنجی‌ها، «کلارک گیبل» بهترین فرد برای ایفای نقش «رت باتلر» گستاخ و جذاب بود. «مارگرت میچل» خالق «بربادرفته» نیز گیبل را خود «رت باتلر» می‌دانست. اما «متروگلدوین مایر» با آگاهی از حساسیت عمومی در این باره، شرایط سختی را برای قرض دادن ستاره خود به «سلزنیک» مطرح کرد. از این رو «سلزنیک» بر آن شد تا از «گری کوپر» برای ایفای نقش «رت باتلر» بهره بگیرد. «سلزنیک» بعدها در این باره گفت: «هم «گیبل» و هم «کوپر» از چهره‌های شاخص زمان خود بودند. «کلارک» بسیار خوش لباس بود و هیبتی مردانه داشت و «گری» نماد یک آمریکایی واقعی بود.»

«گری کوپر» این پیشنهاد را رد کرد و در نهایت «سلزنیک» مجبور شد تا در مقابل ۵/۱ میلیون دلار و ۱۵ درصد از درآمد خالص فیلم «کلارک گیبل» را از متروگلدوین مایر قرض بگیرد، و در عوض، لویی بی. میر،‌پدرخواندهٔ سلزنیک و رئیس کمپانی متروگلدوین‌میر، نیمس از هزینهٔ ساخت فیلم را بر عهدا گرفت. چنین توافقی برسر یک بازیگر در کل تاریخ سینما بی سابقه‌است. از قول «گری کوپر» درباره دلیل رد کردن پیشنهاد «سلزنیک» چنین نقل شده‌است: ««بربادرفته» بزرگ‌ترین شکست تاریخ هالیوود خواهد بود. خوشحالم از این که به جای من، دماغ کلارک گیبل به خاک مالیده خواهد شد.»10

فیلم «بربادرفته» با تمام مشکلات و موانع پیش روی خود ساخته شد و به خلاف پیش بینی «گری کوپر» نه تنها بزرگ‌ترین شکست تاریخ هالیوود نبود، بلکه به پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین فیلم تاریخ سینما مبدل شد. با این وصف نه تنها بینی «کلارک گیبل» -آن طور که «گری کوپر» انتظار داشت- به خاک مالیده نشد، بلکه شگفتی آفرید. «گیبل» دهه ۱۹۵۰ در مصاحبه‌ای گفت: «هر گاه تصور می‌شود دوره افول من فرارسیده‌است، پخش مجدد فیلم «بربادرفته» مرا به لحاظ حرفه‌ای دوباره زنده می‌کند.»سال ۱۹۴۲ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم «کلارک گیبل»، پس از مرگ همسر محبوبش «کارول لومبارد» به نیروی هوایی ارتش آمریکا پیوست. وی به ماموریت‌های متعددی برفراز اروپا -میدان اصلی جنگ جهانی دوم- و حتی بر فراز خاک آلمان اعزام شد. آدولف هیتلر پیشوای رایش سوم، «کلارک گیبل» را بزرگ‌ترین بازیگر سینما می‌دانست و برای کسی که «سرگرد کلارک گیبل» را دستگیر کند و سالم تحویل ارتش آلمان دهد، پاداش بسیار چشمگیری تعیین کرده بود.پس از جنگ جهانی دوم «گیبل» به هالیوود بازگشت. گرچه نقش‌های او در این دوره از نظر خود وی جالب نبودند. «سلطان هالیوود» دیگر پا به سن گذاشته بود. وی طی این سال‌ها برای پنجمین و ششمین بار نیز ازدواج کرد.۱۶ نوامبر ۱۹۶۰«کلارک گیبل»، در پی چهارمین حمله قلبی خود در لس آنجلس درگذشت. گفته می‌شود نقش‌های سنگین و پرتحرک او در فیلم‌های آخرش، وی را از پا درآورد. «گیبل» در سال‌های پایانی زندگی اش بسیار چاق شده بود. هنگام ساخت فیلم «بربادرفته»، گیبل ۸۶ کیلوگرم وزن داشت و با توجه به قد ۱۸۵ سانتی متری خود از اندام بسیار متناسبی برخوردار بود. حال آن که در سال‌های پایانی وزن او به ۱۰۴ کیلوگرم رسیده بود. وی برای حضور در آخرین فیلمش -ناجورها- ۱۶ کیلوگرم از وزن بدنش را کم کرد. استفاده مفرط از قرص‌های لاغری و استعمال شدید دخانیات (گیبل به مدت ۳۰ سال به طور متوسط روزانه ۳ پاکت سیگار می‌کشید) سلطان هالیوود را تسلیم مرگ کرد. چهار ماه پس از مرگ وی، تنها پسرش «جان کلارک گیبل» به دنیا آمد.

 

نکاتی که درباره بر باد رفته نمی دانید :

جمله انتهایی فیلم که «رت باتلر» خطاب به «اسکارلت» می گوید: «راستش را بخواهی عزیزم، اصلا برام مهم نیست!» توسط موسسه فیلم آمریکا، به عنوان مشهورترین دیالوگ سینمایی انتخاب شد.

«دیوید سلزنیک» تهیه کننده فیلم، چهار نفر را برای نقش «رت باتلر» در نظر گرفته بود: «گری کوپر»، «ارول فلین»، «رونالد کولمن» و «کلارک گیبل».

«گری کوپر» نقش «رت» را رد کرد. زیرا معتقد بود «بربادرفته» بزرگ ترین فیلم شکست خورده تاریخ سینمای آمریکا خواهد شد!12

بیش از ١٤٠٠ بازیگر زن به علت جذابیت نقش «اسکارلت اوهارا» حاضر به تست شدند؛ از جمله «کلودیا کلبرت»، «کارول لمبارد»، «جوان کرافورد»، «کاترین هیپبورن»، «مائه وست»، «سوزان هیوارد» و «مارگارت سالیوان».

تنها یک ماه پس از انتشار رمان «بربادرفته» دیوید سلزنیک، تهیه کننده تیزهوش هالیوود، امتیاز کتاب را به مبلغ ٥٠ هزار دلار از «میچل» خریداری کرد. این رقم برای اولین کتاب یک نویسنده گمنام، چنان بالا بود که بسیاری آن را بزرگ ترین اشتباه سلزنیک در تمام عمرش خواندند!

تفاوت دستمزد بازیگران زن و مرد هالیوود در آن سال ها بسیار فاحش بود. «ویوین لی» برای ١٢٥ روز کار، ٢٥ هزار دلار دستمزد گرفت، در حالی که «کلارک گیبل» برای ٧١ روز کار، ١٢٠ هزار دلار دریافت کرد!

گریه کردن بازیگران مرد در آن سال ها جلوی دوربین کار بسیار نامعمول و نامتداولی بود. «کلارک گیبل» چنان از گریه کردن در مقابل دوربین، در یکی از صحنه های فیلم (اعتراف به خطای خود طی گفت وگو با ملانی پس از سقط جنین اسکارلت)، منزجر بود که چیزی نمانده بود کار را نیمه رها کند، اما «دوهاویلند» مانع او شد.

تا به امروز فقط یکی از ٤ بازیگر اصلی فیلم «بربادرفته»، هنوز در قید حیات است. «لسلی هاوارد» (اشلی)، «کلارک گیبل» (رت باتلر) و «ویوین لی» (اسکارلت) هر سه درگذشته اند، در حالی که «اولیویا دوهاویلند» (ملانی) که در فیلم می میرد، هنوز زنده است!13

تاکنون ٤ دنباله برای این فیلم ساخته شده است. اما هیچ یک نتوانست حتی اندکی از موفقیت فیلم اصلی را تکرار کند.

در طول فیلم برداری، «ویوین لی» تحت شدیدترین فشارها قرار داشت. به ویژه زمانی که «جورج کیوکر» جای خود را به «ویکتور فلمینگ» داد. «لی» بارها سر صحنه با «فلمینگ» جر و بحث کرد و از «دوهاویلند» کمک می خواست.

با انتشار کتاب خاطرات «لارنس اولیویه» درباره رفتارهای جنون آمیز «لی»، «دوهاویلند» در سال ٢٠٠٦ به شدت از لی دفاع کرد و گفت: «ویوین لی»، یک بازیگر بسیار حرفه ای بود و به خاطر فشار کار و دور بودن از همسرش سخت در عذاب بود.

بازی در نقش «اسکارلت اوهارا»، ویوین لی را یک شبه تبدیل به یک ستاره کرد. اما او همواره می گفت: «من یک بازیگرم نه ستاره سینما.»

واژه «لعنتی» که در فیلم توسط «رت باتلر» گفته می شود، طبق قوانین تولید فیلم در سال ١٩٣٩، باید حذف می شد. «سلزنیک» برای ممانعت از این کار، مبلغ ٥ هزار دلار جریمه پرداخت کرد تا این اتفاق نیفتد.

صحنه مشهور آتش سوزی آتلانتا، با ٧ دوربین فیلم برداری شد. ٥٠ آتش نشان و ٢٠٠ نفر نیروی کمکی در صحنه حاضر بودند تا آتش از کنترل خارج نشود.14

«لسلی هاوارد» هیچ تمایلی به حضور در این فیلم نداشت. به عقیده او، شخصیت اشلی بسیار خنثی و کسل کننده بود. علاوه بر این او برای این نقش کمی پیر بود. سرانجام «سلزنیک» توانست او را متقاعد کند در این فیلم، حضور یابد.

«کلارک گیبل» بارها از حضور در فیلم طفره رفت. زیرا تازه طعم تلخ شکست درام «پارنل» را فراموش کرده بود و نمی خواست یک بار دیگر شکست بخورد.

 

دیالوگ های فراموش نشدنی : 

اسکارلت : من نمی تونم الان درباره اش فکر کنم. اگر بخوام الان درباره اش فکر کنم دیوانه می شم!. من فردا راجبش فکر خواهم کرد.

رد باتلر : یک گربه بهتر از تو مادری می کنه!

18

اسکارلت ( بعد از اینکه بیوه می شود ) : زندگی من تمام شد . دیگر هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد

اسکارلت : رد ، رد ، رد اگه تو بری من بایستی کجا برم ؟ چی کار باید بکنم؟

رد باتلر : صادقانه بگم عزیزم ، اصلا برام مهم نیست!

اسکارلت : قربان، شما یک جنتلمن نیستید

رد : و شما خانم ، شما هم یک بانوی محترم نیستید

منتقدان چه گفتند :

داگلاس پرات : بر باد رفته فیلمی است که شاید هالیوود را تعریف می کند.

شان مینز : اونا دیگه هیچ وقت نتونستن مثل اون رو بسازن

 

آیا بر باد رفته به فارسی دوبله شده است (نوشته میثم کریمی ) ؟

بر باد رفته علاوه بر اینکه یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست ، دوبله آن هم جزو بهترین های تاریخ ایران به حساب می آِید. این فیلم دو بار دوبله شده است؛ اولین بار در س17ال 1342 با سرپرستی احمد رسول زاده و دومین بار در سال 1360 با مدیریت خسرو خسروشاهی. در اینجا من به دوبله دوم اشاره می کنم.

بر باد رفته یکی از معدود فیلمهایی است که دوبلورهای بزرگ در نقش های کوچک و فرعی صداپیشگی کرده اند. مانند ناصر طهما سب در  نقش لزلی و اکبر منافی در نقش توماس. ستاره فیلم بر باد رفته ،ویوین لی است که در نقش دختری اشراف زده و البته بسیار خودخواه به نام اسکارلت بازی می کند. ویوین لی بخاطر بازی در نقش اسکارلت موفق شد جایزه اسکار بهترین بازیگری را از آن خود کند اما بدون شک اگر به دوبلورها هم اسکار می دادند باید یکی از آنها به خانم رفعت هاشم پور تعلق می گرفت! رفعت هاشم پور چنان تصویر مغرور اسکارلت را به زیبایی هرچه تمام تر به فارسی برگردانده است که گویی ویوین لی واقعا فارسی صحبت می کند! رفعت هاشم پور در این فیلم هیچ وقت از ته دل نمی خندد یا صحبتی که ضد اشراف زادگی اش باشد از خود بروز نمی دهد و تنها زمانی که واقعا اسکارلت التماس می کند ( مانند سکانس پایانی فیلم ) او هم با حفظ فرم صبحت اشرافی اش ، به باتلر التماس می کند. جزییات مربوط به هنر بی نظیر خانم هاشم پور در صداپیشگی اسکارلت بسیار است و تنها توصیه ایی که می توانم به شما کنم این است که فیلم را ببینید.  بدون شک هنرنمایی خانم هاشم پور در نقش اسکارلت اوهارا یکی از جاودانه ترین دوبله های تاریخ سینماست. اما این تنها دلیل ماندگاری دوبله بر باد رفته نیست. حسین عرفانی در نقش رد باتلر به همان اندازه خودخواه و عاشق است که رفعت هاشم پور! . حسین عرفانی با استادی هرچه تمام تر توانسته رد باتلر عاشق را در یک زمان متکبر و در زمان دیگری عاشق به تصویر بکشد. رویارویی رد باتلر و اسکارلت اوهارا در فیلم ، با دوبله تمام نشدنی حسین عرفانی و رفعت هاشم پور ، یکی از جاودانه های سینماست.

نکته : دوبله اول فیلم با کیفیت بسیار بد موجود می باشد که در آن چنگیز جلیلوند به جای رد باتلر صداپیشگی کرده و رفعت هاشم پور بجای اسکارلت. این نسخه نیز یکی از بهترین دوبله های تاریخ ایران است اما همانطور که گفتم بسیار نایاب است و اگر هم بتوانید آن را پیدا کنید،  کیفیت آن بسیار بد است . بنابراین پیشنهاد نمی کنم آن را ببینید.

 

 

دُرسا کیانفر

به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها