طبیعی بود که این گفتگو با شان استون، بیشتر به سمت فیلمهای پدرش کشیده شود. میخواستیم بدانیم رابطه یک فیلمساز معترض در آمریکا با پول و سیستم چیست؟ و پولاش از کجا میآید. و چه قدر با هم کنار میآیند یا نه و چطور به تقویت و رشد و امنیت همدیگر کمک میکنند. حرفهای شان هم صادقانهتر و بی پردهتر از آنای بود که انتظارش را داشتیم. به هر حال همه باید از روی دست هم نگاه کنیم. در کنار هم رشد کنیم. این گفتگویی است که پیشنهاد میکنیم تا کلمه آخرش را بخوانید.
– گفتوگوی ما بیشتر سینمایی خواهد بود و زیاد به سوالات مرسوم که مثلا ایران را چطور دیدید و مهماننوازی ایرانیان چطور بود، نمیپردازیم. برای شروع دوست دارم از فیلم «جی.اف.کی» صحبت کنیم. سکانس محبوب من در این فیلم، سکانس دونالد ساترلندش است. وقتی با کوین کاستنر (وکیل جیم موریسون)، ملاقات میکند…
خب باید بگویم که آن صحنه یکی از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین سکانسهای این فیلم و تاریخ سینمای آمریکاست. چون نشان میدهد که ارتش آمریکا چطور رشد کرده است. باید به این نکته هم توجه کنید که تمام فیلم «نیکسون» در امتداد همان سکانسی است که شما در «جی.اف.کی» دوست دارید، درواقع داستان «نیکسون» گسترش یافته همان صحنه گفتار ساترلند در «جی.اف.کی» است.
– چطور چنین فیلمی در سیستم آنجا ساخته میشود؟ به جز انگیزههای شخصی آقای استون، چطور شرایط ساخت چنین فیلمی در آنجا فراهم میشود؟ مسئله اقتصادی است یا حمایت گروههای سیاسی در آن دخیل است؟
میدانید شما در آمریکا چه ده دلار در جیبتان داشته باشید و چه صد دلارهزار میتوانید فیلم بسازید. نکته اصلی این است که چیزی که امروزه به آن نیاز است، استعدادی است که بازیگر و فیلمسازی به وجود آورد که بتوانند پول تولید کند. درنتیجه چیزی که واقعا به حساب میآید پول است و استعداد. برای همین فیلمسازهایی مانند الیور استون و شان پن میتوانند فیلمهای سیاسی بسازند.
– یعنی انگیزههای مالی کافیست برای اینکه مثلا سکانسی مانند سکانس افشاگری دونالد ساترلند در آن سیستم ساخته شود؟
البته نمیشود این فرضیه را به همه فیلمسازان و فیلمها تعمیم داد. اما من فکر میکنم که هالیوود برای پروپاگاندا طراحی شده است. برای اینکه بسیاری از کسانی که در هالیوود سرمایهگذاری میکنند، حتما هدفشان این نیست که سود مالی بیشتری داشته باشند و توجهشان به مسائل مالی نیست. آنها تبلیغات میخواهند. برای همین هم امروزه تلویزیونها دائم بزرگتر میشوند. همه پول تلویزیونها از تبلیغات است. و تمام قدرت شما در این است که ایدهتان را به تعداد بیشتری از مردم دنیا نشان دهید. اما نکته اینجاست که بعضی از کارگردانان و بازیگران هم برای خودشان تعهدی احساس میکنند. به همین دلیل هم شما نمیتوانید هیچکدام از این فرضیهها را نسبت به همه به شکل قطعی به کار ببرید. هر آدمی شیوهها و طرز تفکر و مخاطبان خاص خودش را دارد.
– پس سیاست هم در آنجا میتواند بخشی از این پروپاگاندا باشد؟
بله من اسمش را پروپاگاندا میگذارم.
– میخواهم به نکته همزیستی بین ساخته شدن چنین فیلمهایی با سیستم برسم. کمک میکند، کنترل میکند، یا در برابرشان میایستد؟
نمیایستد. اما میتواند جلوی پخش گسترده آن را بگیرد. الان میتوانید هر فیلمی را که ساختید به صورت ویدیویی بیرون بدهید یا روی اینترنت بگذارید. با تبلیغات و داشتن پول کافی برای تبلیغات، مشکلی پیش نخواهد آمد.
– بحث من اینجاست که اصلا سیستم میخواهد که جلوی چنین فیلمهایی گرفته شود؟ یا خود سیستم میخواهد که این جریانات در دلش مطرح بشوند؟
شاید به همین دلایل است که در تاریخ سینما چند تا فیلم مانند «جی.اف.کی» بیشتر ساخته نشدهاند. پس ساختن چنین فیلمهایی خیلی هم ساده نیست. آنها معمولا به شما اجازه میدهند که در این موارد فیلمهای داستانی تخیلی بسازید: فیلمهایی مانند «سیریانا» و «ترافیک». میتوانید این فیلمها را بسازید چون به آدم خاصی اشاره ندارد و اسم کسی را نمیبرد. یک نکته جالب بگویم. به فیلم «دبلیو» درباره جورج بوش نگاه کنید. در این فیلم نشان میدهند که چطور این آدمها در حال ساخت یک امپراطوری در عراق هستند که کاملا فاسد است و هیچ کس هم اهمیتی نمیدهد. هیچکس حتی دربارهاش حرف هم نمیزند.
– این دقیقا سوال بعدی من بود که فکر میکنید این فیلمها چقدر اثرگذار هستند؟
خب به نظرم روشن است که خیلی تاثیری ندارند! امروز دیگر مردم انقدر فاسد شدهاند که همه چیز شبیه به دوران شهر باستانی بابل شده. همان شهری که در آن همه غرق در گناه بودند و به همین خاطر هم هرکس هر کاری که میخواست انجام میداد و هیچکس هم توجهی نمیکرد.
-بودجه فیلمهای مستندی که ساختهاند را از کجا میآورند؟ این را به عنوان یک سوال کلی میپرسم. آیا مثلا از کمپانیهای بزرگ بودجهاش را تامین میکنند؟
با سرمایه خودم این فیلمها را ساختهام. اگر قرار باشد پولش برگردد، خب برمیگردد. هیچکس نمیداند که واقعا چه اتفاقی میافتد و بازگشت سرمایه یک فیلم چطور خواهد بود. هیچکس نمیداند که پول چطور میآید و چطور میرود! نمیدانم.
– مثل اسم فیلم پدرتان: پول هرگز نمیخوابد. راستی یک سوال. بنظرم نیمه دوم فیلم «وال استریت2» محافظهکارانه بود، نه؟
خب چون پدر من یک محافظه کار است! شاید پدرم بعد از فیلم «جی.اف.کی» ترسیده باشد.
– یعنی آقای استون به خاطر ساختن فیلمهای سیاسی تهدید شدهاند؟
به این معنی نمیدانم ولی به هرحال فشارها رویش زیاد است. میدانید ساختن فیلمهای ضد آمریکایی در حالی که در آمریکا زندگی میکنید، خیلی خوب نیست. ولی آنها باید بدانند که پدر من ضد دولت آمریکاست و نه مردم آمریکا.
– آیا فشاری مانند دوره مککارتیسم روی الیور استون هست که از او بخواهند فیلم موردنظرشان را بسازد؟ مثل بلایی که سر الیا کازان آمد؟
راستش نکتهای که مثلا درباره فیلم «وال استریت2» وجود داشت این بود که استودیو واقعا فیلم را کنترل میکرد. فکر میکنم یک جاهایی پدر خودش را سانسور کرد. به هر حال یک تاثیر روانی وجود دارد. خب استودیو هم طرفدار تجارت و هم طرفدار وال استریت است. شاید دهه 80 آزادی بیشتری وجود داشت. من فیلمهای دهه 80 را دوست دارم.
– در زمینه فیلمسازی در ایران اطلاعاتی دارند؟
خب من اگر بخواهم فیلمی بسازم قطعا با استایل و روش آمریکایی میسازم. چون من وقتی فیلم میسازم آن را به شکل و شیوهای که خودم دوست دارم، میسازم.
– وقتی کسی انقدر به آرمان و سیاست و ایدئولوژی فکر میکند، جذابیتهای خود هنر سینما از دست نمیرود؟
فکر میکنم سینما هم مانند اپرا، تئاتر و نقاشی یک فرم هنری است. اگر باهوش باشید میتوانید داستانتان را به شیوهای تعریف کنید که در تاریخ باقی بماند و فقط مربوط به یک بازه زمانی خاص نباشد. به همین دلیل هم من خیلی به آثار سیاسی علاقه ندارم چون مربوط به یک زمان خاص هستند. من فیلمی دوست دارم که هر زمانی میبینید تاثیرش را داشته باشد.
– فیلم موردعلاقهتان از بین فیلمهای پدرتان کدامست؟
«جی.اف.کی»، «پاتون» و «وال استریت». پدرم الگوی من است. من عاشق این نکتهام که پدرم در هر فیلم نحوه کارش را تغییر میدهد. کارگردانان زیادی نیستند که شیوه کارشان و نگاهشان درر فیلمهای مختلف کارنامهشان تغییر کرده باشد. فقط چند نفر مانند اسکورسیزی و استنلی کوبریک.
– آیا نسبت به فیلمهای پدرتان انتقادی هم دارید؟
من در فیلم «دبلیو» به عنوان تدوینگر با پدرم کار کردم. ما ساختار فیلم را با هم درآوردیم و خب جاهایی که با پدرم موافق نبودیم با هم بحث و گفتوگو میکردیم. ولی من برای پدرم که میتواند فیلمی مانند «قانلین بالفطره» و «دبلیو» را از دو زاویه دید متفاوت بسازد، احترام قائلم.
– به عنوان آخرین سوال خیلیها میگویند که آقای استون میتواند سفیر کشور خودش در اینجا باشد؟
بله خب امیدوارم همینطور باشد. راستی روی کیفتان نوشته شده دسامبر 1978؟
توجه نکرده بودم. بله انگار …
این همان تاریخی نیست که شاه ایران از کشور گریخت؟ باید این کیف را به همین دلیل خریده باشید!
کافه سینما