خلاصه داستان:
آرینه ( ترانه علیدوستی ) و نوبهار ( پگاه آهنگرانی ) دو دوستی هستند که پس از پایان یک مهمانی شبانه به خیابان می آیند اما با کامی مواجه می شوند که…
کارگردان
علی احمد زاده : کارگردان جوان ایرانی که اولین فیلمش « مهمونی کامی » نام داشت که توقیف ماند و دومین فیلمش با نام « مادرِ قلب اتمی » نیز به مدت 3 سال توقیف بود. در این وضعیت، احمد زاده فیلم « پدیده » را هم کارگردانی کرده که هنوز وضعیت اکران آن مشخص نیست.
درباره فیلم « مادرِ قلب اتمی » :
« مادرِ قلب اتمی » اثری به کارگردانی علی احمد زاده است که به دلایل نامعلوم 3 سال توقیف بود. احمد زاده کارگردان فیلم توقیفی دیگری به نام « مهمونی کامی » می باشد که در یک حرکت عجیب، تصمیم به انتشار آنلاین آن فیلم گرفت و عنوان کرد که از تلاشش برای اخذ مجوز خسته شده و قصد دارد این فیلم را بطور مستقیم به مخاطبین ارائه نماید و هزینه اش هم مهم نیست! با اینحال پس سه سال، مجوز اکران فیلم توقیف شده « مادرِ قلب اتمی » صادر شد تا بالاخره یکی از فیلمهای احمد زاده رنگ اکران را بر پرده سینما شاهد باشد.
ویژگی مهم فیلم علی احمد زاده ، حرکت کردن مستمر بین فضای سورئال و رئال است بطوریکه نمونه مشابه آن را کمتر در سالهای اخیر در سینمای ایران شاهد بوده ایم. اما مشکل اینجاست که اثر پست مدرن فیلمساز، به حدی آشفته و درهم است که به سختی می توان نشانه هایی از سینما را در آن یافت.
آثار بارزی در تاریخ سینما بوده اند که محتوای اثر نه به صورت سرراست و مستقیم بلکه با مفاهیم کنایه ای و زیبایی شناسی های هنری به مخاطب ارائه شده اند. شاید در این بین بتوان اشاره ای به « مهر هفتم » اینگمار برگمان کرد که طی آن شوالیه هنگام بازی شطرنج با نماینده مرگ که برای گرفتن جا او آمده، به یک شناخت عمیق درباره خود و گیتی پیرامونش دست می یابد. « مادرِ قلب اتمی » نیز سعی کرده با وارد کردن شخصیتی که مرز رئال و سورئال را درهم می شکنند، فضایی متفاوت را در سینمای ایران رقم بزند. اما آیا فیلمساز برای به تصویر کشیدن چنین موقعیتی به مرز پختگی رسیده؟ پاسخ قطعا خیر می باشد!
« مادرِ قلب اتمی » با حداقل منطق ممکن ساخته شده و آشفتگی و سرگردانی فیلمنامه به حدی است که از روایت کردن یک قصه ساده که محوریت داستان را تشکیل دهد عاجز است. در ابتدای فیلم دو دختر وارد داستان می شوند و بی آنکه فیلم بخواهد هدف گذاری مشخصی را برای حضورشان در تصویر مشخص نماید و اصولاً به یک تعریف یک خطی درباره آنان اقدام نماید، به یکباره شخصیت سوم را وارد داستان می نماید تا به واسطه حضور او، مجموعه اتفاقات بی ربط به یکدیگر رخ دهد. اتفاقاتی که در یک فیلمنامه سنجیده، می بایست منجر به شخصیت پردازی بیشتر یا پیشبرد داستان شود اما در مادرِ قلب اتمی این اصل رخ نمی دهد و این اتفاقات همانگونه که بی ربط آغاز می گردند، بصورت بی سر و ته نیز پایان می یابند؛ بی آنکه بر دانسته های مخاطب افزوده شده باشد.
اوج بی نظمی و آشفتگی فیلم را می توان هنگام ورود مرد جوانی ( با بازی محمدرضا گلزار ) دانست که مسیر داستان را از حالت رئال خارج کرده و به سورئال سوق می دهد. اگر تا پیش از ورود وی فیلم بطور کامل گنگ و نامفهوم بود، پس از ورود به آشفته بازار غیرقابل تحملی مبدل می گردد که دیالوگ های بی ارتباط اعم از ورود به سوریه گرفته تا بمب اتم و بدل صدام حسین و موارد اینچنینی، در آن شکل می گیرد که ظاهراً دغدغه شخصی فیلمساز بوده اما بی آنکه تلاشی برای تبدیل این ایده های خام به موقعیت در فیلمنامه کند، به همان شکل خام آنها را از زبان شخصیت های داستانش روایت می کند و از این شاخه به آن شاخه می پرد در صورتی که ارتباط مشخصی بین این مفاهیم وجود ندارد؛ یا حداقل شاید برای خود فیلمساز تداعی گر مفاهیم مشخصی است.
بازی بازیگران فیلم نیز چنگی به دل نمی زند و می توان حضور آنان را از جمله بدترین نقش آفرینی شان در دوران بازیگری دانست. متاسفانه فیلم هیچ موقعیتی در اختیار بازیگرانش قرار نداده تا بتوان درخشش آنها را در تصویر مشاهده نمود. اکثر دقایق فیلم در ماشین به بگو مگو و دیالوگ های عجیب و غریب که در آن مایکل جکسون و پینک فلوید (!) هم مشاهده می گردد گذشته و دقایقی هم که فیلم در ماشین نیست، بازیهای کنترل نشده ای را از بازیگران شاهد هستیم که ناامیدی مان درباره فیلم را تکمیل می نماید.
علی احمد زاده قصد داشته تا با در کنار هم قرار دادن موقعیت های کاملاً نامتجانس در کنار یکدیگر، به یک پختگی در روایت دست یابد و اثری در قالب پست مدرن را روانه سینما نماید که چه در فرم و چه در محتوا متمایز باشد. اما عدم تسلط فیلمساز چه در فرم و چه در محتوا، فاجعه ای را رقم زده که مخاطبِ هدفش مشخص نیست. فیلم نه می تواند قشر سخت پسند سینما که آثار سورئال فیلمسازان مطرح جهان را در دست دارد راضی نماید و نه مخاطب عام سینما که به دنبال شنیدن یک قصه ساده در سینماست. در فیلم به یکباره صدام حسین ظاهر می شود و کمی قبل لبنان و بن لادن و … امروز به سختی می توان اثری در قامت فیلم « مادرِ قلب اتمی » را در سینماهای جهان روی پرده عریض سینما یافت.
منتقد : میثم کریمی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
نام فیلم : مادرِ قلب اتمی
کارگردان : : علی احمد زاده
فیلمنامه : علی احمد زاده ، مانی باغبانی
تهیه کننده : سید امیر سیدزاده
مدیر فیلمبرداری: اشکان اشکانی
بازیگران :
ترانه علیدوستی
پگاه آهنگرانی
محمدرضا گلزار
مهرداد صدیقیان
فیلم واقعا ضعیفیه ارزش ۵ دقیقه تماشا کردن هم نداره
اگر تصور کنیم از بعد تصادف همه چیز میره تو رویا و خیال حتما هم منطق سورعال میشه اما منطق سورعالش مفهومی پشتش نیست از یکجایی میخاد حرفهای جدی بزنه و مفهومی فرازمینی که زیاد هم جذاب نیستن بیشتر شبیه قصه هایی برای کوکان است از یک جایی در تلاش هجو هم هست و فضای پست مدرنیستی مشخص نیست فیلم قراره رویا باشه یا توهمات آشفته ست در این نقطه فیلم در بخش دوم به مشکل میخوره برای همین دیالوگها مشکل پیدا می کنند و بی ربط می نمایانند حضور صدام ملعون قطعا فانتزی است اما این فانتزی در خدمت چه چیزی قرار است باشد معلوم نیست و چه ربطی به این دو دختر دارد و چی صدام برای گلزار جذابه اونم نمی فهمیم صدام در تهران کارش چیه هم مشخص نیست . اما باز میگم با تمام این موارد فیلم اتمسفر خوبی رو خلق کرده
البته میگن 8 دقیقه فیلم اصلاحیه داشته شاید اون هشت دقیقه بود کمی فیلم بهتر می تونست مفهوم خودشو برسونه کمتر گنگ میشد شایدم نه و اون دقایق هم کارآمد نبودن و بیشتر کار گنگ میشد .معلوم نیست
فیلم رگه های پست مدرنیستی هم دارد . فیلم واقعا نیمه دومش رویای این دو دختر می تواند باشد یا بر اثر چیزهایی ک مصرف کردن در اون مهمانی یا به دلایل دیگر .اسیر و گروگان خیالات خودشان میشوند . اگر این هدف کارگردان بود بهتر ما می دیدیم در نیمه اول اینها مجدد چیزهایی میزنن که برن تو خلسه بیشتر یا رانندگی پر خطر و غیره که هیچکدام از اینها نیست بنظر فقط یکم شنگول بودن همین در این حد کسی تو رویا نمی ره . سکانس ابتدایی فیلم بازی با آسانسوره کمی کمک میکنه که بفهمیم کمی سرخوش هستن و ماشینشون رو پیدا نمی کنن و حتی از اون پسره صحبت می کنن صدای کولر همسایه رو میشنید فکر می کرد صدای رودخانه است اینها نشانه گذاری بدی نیست برای ادامه در نیمه دوم . اما میگم در ماشین بنظر نمی رسه که همچنان حالشون مثل اون ابتدا غیر نرمال باشه گویی تو ماشین فازشون تمام شده بود
فیلم خوبی بود حس و حال خوبی رو هم می رساند و ساخته بود .رگه هایی از فانتزی وسورعال و علمی تخیلی هم داشت من دوست داشتم . جاهایی دیالوگهای طنزش جالب بود اما حضور صدام و مابقی شخصیتها بنظرم منطقشون رو مخاطب درک نمی کند .یا چطور پلیس دو دختر مست را رها می کند و می چسبد به عینک اون جوان . یا چطور آدمهای بالاشهری 400 تومن تو جیبشون نیست یا چرا همون اول زنگ نمی زنن خانوادهاشون پول جور کنن . بعدش چجوری اجازه میدن یه غریبه حساب کنه بعد حساب میکنه حاضرم نیستن طرف و برسونن . گاهی دیالوگها بسیار بی ربط میشن مخصوصا سکانس گلزار و دو دختر در تونل . طنز دستشویی کارکردش نامفهومه در اثر بنظرم زیاده روی کرده بود و جاهایی تو ذوق می زد .بعدش اگر قراره ما گلزار را کمی آدم غیر زمینی ببینیم نیاز به صحنهای خاص و نشانه های ژانر علمی تخیلی است که واقعا بفهمیم این آدم واقعا مال اینجا نیست و قدرتهایی هم داره نه اینکه با اون شکم بره تو ارتفاع پشت بام وژستهای مدلینگی بگیره . بازیها خوب بودن اما مطلوب و عالی نبودن ما رو به شخصیت نمی رساندن . کاملا می دونستیم گلزاره نه مردی از دنیای دیگه