هنوز دقیقا مشخص نیست در هر بخش از اسکار چه کسانی رقبای اصلی خواهند بود، اما در حال حاضر بخش بهترین بازیگر زن نقش اول حسابی شلوغ است و گری اولدمن هم تنها شرکت کننده جدی بخش بهترین بازیگر مرد نقش اول است.
به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، فستیوال فیلم تلوراید امسال میزبان سه پیش نمایش جهانی و یک پیش نمایش آمریکای شمالی بوده که روی هم رفته توانسته اند فیوز چیزی را روشن کنند که می تواند یک رقابت نزدیک و هیجان انگیز اسکاری در زمینه بهترین بازیگر نقش اول، مخصوصا بازیگر زن نقش اول باشد.
جمعه شب فیلم «ستارههای فیلم در لیورپول نمیمیرند» ساخته پل مک گوییگان پیش نمایش جهانیاش را تجربه کرد. این فیلم بر پایه کتاب خاطرات پیتر ترنر ساخته شده است. داستان رابطه ترنر با افسانه پرده یعنی گلوریا گراهام از سال ۱۹۷۹ تا زمان مرگ وی در سال ۱۹۸۱ داستانی آشناست. اما وقتی که مایکل بارکر و تام برنارد از کمپانی سونی پیکچرز کلاسیکس حقوق رسمی این فیلم را پیش از فصل فستیوالها خریداری کردند، چیزی که در ذهن داشتند این بود که بالاخره بتوانند با آن اسکار اول را برای آنت بنینگ به ارمغان بیاورند؛ بازیگری که در این فیلم در قالب گراهام مقابل جیمی بل در نقش ترنر، ظاهر میشود.
بنینگ تا به حال چند بار به بردن این جایزه نزدیک شده و دو بار در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ به هیلاری سوانک باخته است. او که نقش گراهام را با اطمینان به نفس خسته و ناامنی بازی میکند، به احتمال زیاد برای پنجمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار خواهد شد. اما این فیلم روی هم رفته به تنهایی قدرت کافی ندارد که او را به صدر جدول ببرد و نقشآفرینی خودش هم تا حدی غیرقابل انکار نیست که بتواند از همین حالا تمام رقابیش را محو کند (مثلا همانطور که جولین مور چنین کاری را با «هنوز آلیس» سونی کلاسیکس انجام داد). البته این امر هم محرز است که وی باید با گروهی از رقبا مبارزه کند که هر روز بر شمار و قدرت آنها افزوده میشود.
نخستین تجربه کارگردانی گرتا گرویگ یعنی «لیدی بِرد» هم روز جمعه به نمایش درآمد و پرچم سیرشه رونان که تا به حال دو بار برای «تاوان» و «بروکلین» نامزد اسکار شده را بالا برد. این فیلم بسیار زیباست و با اقتباس از تجربههای خود گرویگ در کالیفرنیای شمالی ساخته شده و بیش از پیش جایگاه رونان به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران زن نسل خود را تثبیت میکند. رونان آن الگوهای نوجوانی معمولی را با وقاری مطمئن به شخصیت کریستین مک فیرسون ملقب به «لیدی برد» اهدا میکند و او را با انرژی تمام به تصویر می کشد. علاوه بر این، لاری متکف هم در نقش مادر لیدی برد شانس دریافت نامزدی بهترین بازیگر زن نقش مکمل را دارد. این دو بازیگر یک رابطه به شدت پیچیده و زیبا را به نمایش می گذارند که رنگی حقیقی دارد.
روز شنبه نیز قهرمان فعلی بخش بهترین بازیگر زن نقش اول در قالب فیلم «نبرد جنسیتها» ساخته جاناتان دیتون و والری فاریس به عرصه رقابت وارد شد. این فیلم داستان بازی تنیس بزرگ سال ۱۹۷۳ بین بابی ریگز و بیلی جین کینگ را به تصویر میکشد. اما استون ستاره «لالا لند» در این فیلم نقش کینگ را بازی می کند که برای برابری مبارزه میکند و در نهایت نامش را به عنوان یکی از ترقیخواه ترین افراد جهان به ثبت میرساند. این یک دنده جدید فوقالعاده برای استون است که در لحظه های ساکت تر فیلم واقعا میدرخشد.
در نهایت، در عصر روز شنبه فیلم «شکل آب» گیلرمو دل تورو اکران آمریکای شمالی خود را داشت که نخستین بار اواخر هفته قبل برای حضار فستیوال فیلم ونیز پیش نمایش شده بود. این هم یک داستان خیالی زیبا تعریف شده دیگر مثل «هزارتوی پن» است. اما این فیلم به سالی هاوکینز در نقش کارمند لال یک سازمان دولتی مخفی که رابطهای غیرمحتمل با یک موجود دوزیست مرموز قرنطینه شده شکل می دهد، بزرگترین شانس مسیر حرفهای کاری اش را می دهد. این فیلم با تجمید بالای منتقدان مواجه شده و هاوکینز هم ممکن است بتواند به خاطر نقش سختی که بازی می کند نامزد اسکار بشود (مثل هولی هانتر و سامانتا مورتون در سال های اخیر).
بازیگران بزرگ دیگر در راهند
پروژه ای که باید از راه برسد، هم در ونیز و بعد در تورنتو، نقش آفرینی آتشین فرنسیس مک دورمند در فیلم «سه بیلبورد خارج ابینگ، میزوری» ساخته مارتین مک دونا است. نقش آفرینی جودی دنچ در قالب ملکه ویکتوریا در فیلم «ویکتوریا و عبدول» ساخته استیون فریرز و بازی جنیفر لارنس در فیلم «مادر!» دارن آرنفسکی هم به همین اندازه قوی است. مریل استریپ در نهایت در نقش کاترین گراهام ناشر روزنامه واشنگتن پست در فیلم «اسناد» استیون اسپیلبرگ به جمع رقبا اضافه میشود و کیت وینسلت و میشل ویلیامز به ترتیب در فیلم های «چرخ شگفتی» وودی آلن و «تمام پول های دنیا» ریدلی اسکات بازی می کنند. چسیکا چستین هم هست که از دیالوگ های نوشته شده آرون سورکین در نخستین تجربه کارگردانی این فیلمنامه نویس شهیر یعنی «بازی مولی» استفاده می کند. البته رقبایی مثل کری مولیگان در «به سمت خاک» را هم نباید نادیده گرفت که امسال فیلمش پخش شده و خودنمایی کرده است.
مسلما در این فصل از جوایز، رقابت برای دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش اول به شدت داغ و هیجان انگیز خواهد بود. تلوراید هم مسلما با به نمایش گذاشتن فیلم های چهار بازیگر قوی که طی ماههای آینده به شدت مورد بحث قرار خواهند گرفت، تیر شروع رقابت را شلیک کرده است.
رقابت بهترین بازیگر مرد
اما از طرف دیگر، در بخش اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول، امسال گری اولدمن را در شانس اول داریم، کسی که سال هاست نتوانسته نامزد دریافت اسکار بشود.
این ستاره مدت چند دهه است که در قالب مجموعهای بی پایان از فیلم های سینمایی از «سید و ننسی» گرفته تا «رومنس حقیقی»، «لئون: حرفه ای»، «رقیب» و «هانیبال» منتقدان و مردم را شگفت زده کرده است، اما در سال ۲۰۱۱ بود که بالاخره آکادمی اسکار کار او را به رسمیت شناخت. البته یکی از نقش آفرینیهای باروک خاص او نبود که نامزد اسکار شد، بلکه ایفای نقش سرد او در قالب یک مامور اطلاعاتی بریتانیایی در فیلم «بندزن خیاط سرباز جاسوس» ساخته توماس آلفردسون بود که نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد. این مرد گستره بازیگری بسیار بزرگی دارد و حالا این بار نقش سر وینستون چرچیل را ایفا کرده است.
در فیلم درام جنگ جهانی دوم جو رایت یعنی «تیرهترین دوران» که روز جمعه در فستیوال فیلم تلوراید به نمایش درآمد، نقش آفرینی اولدمن ممکن است بهترین بازی او باشد. او با ابهت بی بدیل وارد این نقش بزرگ می شود، زیر آن همه گریم، نترس است و نه تنها تقلیدی از یک مرد، بلکه روح آتشین یک شخصیت را می سازد.
در سال گذشته مجموعه ای از پروژههای درباره چرچیل در سینما و تلویزیون ساخته شد. فیلم «چرچیل» برایان کاکس به نمایش شکهای خردکننده چرچیل در اواخر جنگ پرداخت. مایکل گمبان در «راز چرچیل» او را در آسیبپذیرترین حالتش و در حالتی به تصویر کشید که از عواقب یک سکته مغزی رنج میبرد. جان لیتگاو در «تاج» هم چرچیل را در روزهای آخرش و در حالیکه مشاور یک حکمران جدید بی تجربه بود نشان داد. اما اتمسفر پر از تنش «تیره ترین دوران» است که به اولدمن اجازه می دهد تا این حد به خوبی نقشآفرینی کند.
این فیلم بازه یک ماهه به شدت پرتلاطمی را به تصویر می کشد که در آن چرچیل در میان شک های موجود نسبت به نخست وزیر پیشین نویل چمبرلین به عنوان نخست وزیر جدید انتخاب می شود و بعد داستان را تا عملیات شجاعانه داینامو ادامه میدهد (که اوایل امسال در فیلم «دانکرک» کریستوفر نولان دراماتیزه شد) و شامل سخنرانی مشهور «در ساحلها خواهیم جنگید» چرچیل بعد از آن میشود که سربازان بریتانیایی به سختی از سواحل فرانسه تخیله شدند و جان سالم به در بردند.
چرچیل اولدمن در سراسر فیلم مردی با اطمینان به نفسی فولادین است، اما با وجود اینکه این بازیگر بیشتر از همه شجاعت و جربزه این مرد را به نمایش میگذارد، به طور کاملی هم نکات ریز شخصیتی و وقار او را به تصویر می کشد. گریم سنگینش به هیچ وجه او را آزار نمی دهد و به طبیعیترین شیوه ای که تا به حال دیده شده این مرد را نشان می دهد.
خود فیلم هم در تمام زمینه ها بسیار قدرتمند ظاهر می شود. مسلما شانس خوبی برای دریافت نامزدی اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان را دارد. فیلمنامه آنتونی مک کارتن از کلی تاریخ و شواهد در خط داستانی الکتریک خود استفاده می کند. فیلمبرداری برونو دلبونل فوق العاده است و البته عناصر طراحی فیلم هم خارق العاده هستند. حتی ممکن است فیلم بتواند در بخش گریم و آرایش مو هم نامزد شود. اگر کس دیگری هم از جمع بازیگران قابل اشاره باشد، می توان از بن مندلسون در نقش پادشاه جورج ششم گفت که با تنش های درونی خودش مواجه است.
اما این فیلم کاملا متعلق به اولدمن است. به غیر از بخش بازیگر زن نقش اول، هنوز رقابت اسکار به طور کاملی شکل نگرفته، بنابراین میتوان در حال حاضر اولدمن را نفر اول بدون رقیب جدی این بخش در نظر گرفت. به احتمال زیاد همین روند هم ادامه خواهد داشت چون رقبایی مثل دنیل دی-لوییس، تام هنکس و دنزل واشنگتن که تا به حال برنده چند جایزه اسکار شدهاند به احتمال زیاد گرسنه یک اسکار دیگر نیستند. البته مسلما افراد دیگری در جمع رقبا حضور خواهند داشت. اما احتمالا هیچ یک از آن ها نمی تواند با ابهت چیزی که اولدمن به نمایش میگذارد، رقابت کند.