فارغ التحصیل :The Graduate
کارگردان : مایکل نیکولز
نویسنده : باک هنری ، کالدر ویلینگام
بازیگران :
داستین هافمن / بن ( بنجامین ) برادوک
آن بنکرافت / خانم رابینسون
کاترین روز / الین رابینسون
مورای همیلتون / آقای رابینسون
زمان : 106 دقیقه
محصول : 1967
مهمترین افتخارات : دریافت اسکار بهترین کارگردانی برای مایک نیکولز ، کاندید دریافت اسکار در رشته های بهترین بازیگر نقش اول مرد برای داستین هافمن ، بهترین بازیگر نقش اول زن برای آن بنکرافت ، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای کاترین رز ، بهترین فیلمبرداری ، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه
داستان فیلم :
بن مرد جوانی است که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده است. خانواده بن با توجه به اینکه او اکنون مرد تحصیل کرده و متشخصی است، از او انتظار دارند تا در آینده شغل بسیار آبرومندی برای خود دست و پا کند تا به بهترین ها برسد. اما با ورود بن به یک رابطه عاطفی یک طرفه همه چیز بهم می خورد. خانم رابینسون « آن بنکرافت » که همسرِ دوست پدر بن است ، در جریان یک جشن خانوادگی با بن آشنا می شود و عاشق او می شود. اما بن هیچ علاقه ایی به این رابطه نه چندان معقول ندارد. در همین گیر و دار، بن با دختر خانم رابینسون آشنا می شود و یک دل نه صد دل عاشق او می شود…
کارگردان :
مایک نیکولز با اسم کامل میشل ایگور پشکووسکی در 6 نوامبر 1931 در برلین آلمان متولد شد. در 1938 او و خانوادهاش برای فرار از دست نازیها به امریکا مهاجرت کردند و او در آنجا به دانشگاه شیکاگو برای تحصیل بازیگری رفت و به رغم مرگ پدر و فقر مالی خانواده به تحصیل خود ادامه داد. پس از مدتی آموزش بازیگری در نیویورک و زیر نظر لی استراسبرگ، دوباره به شیکاگو برگشت و در آنجا به همراه چند بازیگر دیگر مثل آلن آرکین یک گروه بازیگری راه انداخت. از 1963 شروع به کارگردانی تئاتر کرد و با کارگردانی دو اثر کمدی نیل سایمون یعنی «پابرهنه در پارک» و «گروه نخاله» مورد تشویق قرار گرفت و برای خود شهرتی دست و پا کرد. در 1966 او با اقتباس از نمایشنامه «چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد» که راجع به زندگی متلاطم یک زوج ناسازگار بود پا به عرصه سینما گذاشت. نقش زن و شوهر را در این فیلم الیزابت تیلور و ریچارد برتون به عهده داشتند و نیکولز توانست به مدد آموزههای تئاتری بازیهای زیبایی از این دو در فضایی بسته و محدود بگیرد و در نهایت فیلم فروش موفقی را نیز پشت سر گذاشت و به علاوه، کاندیدای سیزده اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد که در نهایت موفق به کسب پنج اسکار شد. در 1967 نیکولز با ساخت فیلم ماندگار «فارغ التحصیل» بار دیگر استعداد خود را به رخ کشید و این فیلم جزو اولین فیلمهایی بود که استعداد بازیگری داستین هافمن را به همگان نشان داد. اگر چه این فیلم اسکار بهترین فیلم را به «در گرمای شب» باخت اما اسکار بهترین کارگردانی را برای نیکولز به ارمغان آورد. پس این فیلم او به سراغ ساخت یک اثر جنگی رفت و «کچ 22» را در 1970 بر اساس فیلمنامهای که خودش و باک هنری برای این فیلم از یک اثر سوررئال اقتباس کردند با بازی آنتونی پرکینز و آلن آرکین ساخت که در گیشه ناموفق بود. در 1971 «معرفت جسم» را با بازی جک نیکلسون و آنه ماگریت ساخت که نگاهی به روابط عاشقانه یک نسل در چند دوره مختلف بود و سپس در 1973 فیلم «روز دلفین» را ساخت که همکاری دوبارهای بود با باک هنری فیلمنامه نویس با داستانی علمی تخیلی راجع به دولفینی که صحبت کردن میآموزد. نیکولز در1975 کمدی «بخت و اقبال» را ساخت که از حضور جک نیکلسن بهره میبرد و سپس تا هشت سال فیلم نساخت تا اینکه در 1983 «سیلک وود» را ساخت. فیلمی راجع به زندگی و مرگ و مصیبتهای اتمی که یک کاندیدایی اسکار دیگر برای مایک نیکولز به ارمغان آورد. سپس دوباره به سراغ تئاتر رفت و در 1984 برای اجرای نمایش «چیزهای واقعی» نوشته تام استوپارد برنده جایزه تونی شد. در 1986 کمدی رمانتیک «دلزدگی» را ساخت که نورا افرون فیلمنامهاش را نوشته بود (افرون بعدها خود به ساختن فیلمهای کمدی رمانتیک روی آورد) که همکاری مجددش با مریل استریپ (که برای سیلک وود کاندید اسکار شده بود) و جک نیکلسن نیز به شمار میرود. در 1988 کمدی رمانتیک دیگری با نام «دختر کارمند» را ساخت که هم ملانی گریفیث را با کاندیدایی اسکار به شهرت رساند و هم یک کاندیدایی دیگر نصیب نیکولز کرد. فیلم بعدی نیکولز «کارت پستالهایی از لبه پرتگاه» محصول 1990 بر مبنای رمانی از کاری فیشر (با الهام از زندگی خودش و مادرش) داستان دختری بازیگر و معتاد است که با مادر دائمالخمرش زندگی متلاطمی دارد، یک کاندیداتوری اسکار دیگر برای مریل استریپ. سال بعد او فیلم نه چندان موفق «مراقبت هِنری» را می سازد و در 1994 فیلم متفاوت «گرگ» را در ژانر وحشت با بازی جک نیکلسون میسازد که داستانی راجع به استحاله یک انسان در اثر گاز گرفتن دستش توسط یک گرگ و نمایش تضاد خیر و شر در مواجهه با عشق است. فیلم بعدی نیکولز «قفس پرنده» نام دارد که برمبنای نمایشنامهای به همین نام با بازی رابین ویلیامز در سال 1996 ساخته میشود که بیشتر تحت تاثیر نسخه فیلم شده قبلی این نمایشنامه («قفس دیوانهها» ساخته ادوارد مولینارو محصول 1978) است. نیکولز پس از اجرای یک نمایش در 61997 فیلمسازی را با ساخت «رنگهای اصلی» در 1998 ادامه داد. این فیلم طعنهای به روابط نامشروع بیل کلینتون بود و با هوشمندی در دورهای ساخته شد که حساسیتها به این موضوع زیاد شده بود. حتی به شکلی که نمیتوان عمدی بودن آن را انکار کرد گریم جان تراولتا (به نقش کاندیدای حزب دموکرات امریکا که سابقهای در داشتن روابط نامشروع دارد) بسیار شبیه به بیل کلینتون از آب درآمده بود. در سال 2000 نیکولز کمدی دیگری با نام «اهل کدام سیاره هستی؟» را میسازد که راجع به هجوم مریخیها به زمین و تلاش آنها در تسخیر کردن زمین است که فیلم ناموفقی از آب در میآید. او در سال 2004 دوباره به دستمایههای اولیهاش که موفقیتهای زیادی برایش به ارمغان آورده بودند برمیگردد و «نزدیکتر» را میسازد که اثری بسیار زیبا در نمایش خیانت و وفاداری و بحران روابط بین زن و مرد در عصر حاضر است. نیکولز با هوشمندی بدون نمایش صحنههای رابطه، تمامی بار احساسی فیلم را بر دوش دیالوگها میگذارد و با انتخاب خوب تیم بازیگری فیلم (خصوصا کلایو اوون و جولیا رابرتز) یکی از بهترین آثار کارنامه سینماییاش را ارائه میدهد. آخرین فیلم مایک نیکولز «جنگ چارلی ویلسون» نام دارد که همین امسال ساخته شده و در آن تام هنکس و جولیا رابرتز بازی دارند. داستان این فیلم راجع به زندگی چارلی ویلسون، یکی از نمایندگان زن باره و دائمالخمر کنگره امریکاست که کنگره را قانع کرد تا گروههای مخالف افغانی را مسلح کنند و آموزش بدهند تا برای مقابله با شوروی سابق از آنها استفاده شود، مبارزانی که بعدا به گروههای مخالف امریکا و از جمله طالبان تبدیل شدند. در کارنامه نیکولز همچنین چند اثر تلویزیونی نیز به چشم میخورد.مایک نیکولز ثابت کرده که هر گاه به سراغ کندوکاو بین روابط زن و مرد و خصوصا نمایش بحرانهای آنها رفته کاملا موفق بوده و بهترین فیلمهایش هم در این دسته جای میگیرند (چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد، فارغالتحصیل، نزدیکتر) حال باید دید در ادامه باز هم به سراغ ساخت اینگونه فیلمها خواهد رفت یا به مانند «رنگهای اصلی» و «جنگ چارلی ویلسون»، فیلمهایی با موضوعات مد روز خواهد ساخت.
منبع : سایت لوح
بازیگران :
داستین هافمن : وقتی در اواخر دهه 60 وارد سینما شد کمتر کسی فکر می کرد که او با این جثه نحیف و دماغ دراز ممکن است بتواند به یکی از بازیگران صاحب سبک سینمای آمریکا تبدیل شود. راه رفتن او در آن اوایل به دوره گردهای ویلانی می مانست که جز حماقت چیزی را منتقل نمی کرد. خودش می گوید که آن موقع با جین هاکمن (بازیگر فیلم ارتباط فرانسوی) و رابرت دووال (بازیگر فیلم پدرخوانده و کارگردان کنونی) تصمیم گرفتیم تحت هرشرایطی به حرفه مان ادامه بدهیم، حتی اگر از استودیوها بیرونمان بیندازند. زمانی که او وارد سینما شد، کلینت ایستوود با وسترن های اسپاگتی غوغا می کرد، رابرت دنیرو و آل پاچینو هر یک با نقش های بزرگی که ایفا کردند، استعداد فوق العاده خود را به رخ کشیدند و هافمن تازه فهمید که شاید در حساس ترین موقعیت تاریخی وارد سینما شده. در دوره ورود او، ستاره های قدیمی افول کرده بودند و این خود زمینه ای بود برای ورود جوانان پرورش یافته در مکاتب بازیگری.
داستین هافمن هرگز شمایل یک قهرمان هالیوودی را نداشته است. قد کوتاه او و تند تند حرف زدن و بالا و پایین پریدنش هیچ ربطی به وقار و آقامنشی بازیگران طلایی سینمای آمریکا ندارد؛ اما ظاهرا شرایط تغییر یافته بود و دیگر کسی برای بازیگران جا سنگین و پرفیس و افاده، حتی تره هم خرد نمی کرد و شاید به دلیل همین تغییر دوران بود که وارن بیتی و رایان اونیل هیچ وقت تبدیل به بازیگر درجه یکی نشدند و نتوانستند فیلم های موفق خود را تکرار کنند. در عوض هافمن هر نقشی را بازی کرد. از یانکی عجیب و غریب «بزرگمرد کوچک» گرفته تا شخصیت زن نمای «توتسی»، از جوان آسمون جل «کابوی نیمه شب» گرفته تا مرد درآستانه فروپاشی «کریمر علیه کریمر»، از دونده به انتها رسیده «ماراتن من» گرفته تا جوان سرگشته «فارغ التحصیل» و بعد «تمام مردان رئیس جمهور»، «شهر دیوانه» و… یک بار در اظهار نظری با مزه گفت که فقط فیلم های جیمز باندی را در کارنامه اش کم دارد که اتفاقا باید گفت هیات ظاهری اش بسیار برازنده این کارمند سرویس جاسوسی انگلستان هم هست! تصور کنید داستین هافمن با آن هیبت و ظاهر معصومانه بخواهد وارد تشکیلات امنیتی چین شود.
او تا کنون هفت بار کاندیدای دریافت اسکار شده و دوبار این جایزه را به خاطر «کریمر علیه کریمر» و «مرد بارانی» تصاحب کرد. اوج دوران حرفه ای داستین هافمن به دهه 70 برمی گردد که در این سال ها به همراه دنیرو و پاچینو نسل تازه ای بودند که قرار بود آینده را تسخیر کنند. هافمن در فیلم ستایش شده «بزرگمرد کوچک» به کارگردانی آرتورپن، نمایش تحسین برانگیزی داشت. این وسترن نامتعارف نگاه بسیار متفاوتی به تمدن آمریکایی داشت و خیلی ها این کار آرتورپن را در کنار وسترن های اسپاگتی سرجئو لئونه، جزو آخرین آثار برتر این ژانر خاطره انگیز به حساب می آورند. جثه کوچک هافمن برازنده یک قهرمان ششلول بند نبود، قهرمانی که در طول سال ها با نقش آفرینی های جان وین شکلی اسطوره ای به خود گرفته بود. بر عکس در دوران افول این سینما، دیگر نمی شد با مهارت های فردی یک خود خواه بد دهن، تماشاگران را جذب کرد و دیگر کسی تمایلی به تکرار شمایل جیمز استوارت و گریگوری پک و جان وین نداشت.
آن بنکرافت : آنا ماريا ايتاليانو، در سال 1931 در محله برونكس نيويورک به دنيا آمد. وی از همان کودکی به بازیگری علاقه داشت و در سنین پائين، کار بازیگری را با نام ” ان مارنو” در نمايش هاى زنده تلويزيونى آغاز کرد. وقتى در سالهاى 50 میلادی بازيگرى سينما را شروع كرد، تهيه كننده ها كه نام مارنو را غير آمريكائى می دانستند، اسامى ديگرى به او پيشنهاد كردند که خود از بین نامهای پیشنهاد شده اسم بنكرافت را انتخاب كرد چون فکر می کرد که این اسم بسیار دهان پر کن و پر اُبهت است!. بنکرافت در سالهای دهه ی 60 ،در تعداد انگشت شماری فیلم نظیر « فارغ التحصیل » و « معجزه گر » ظاهر شد، اما در همين مدت کوتاه توانست سه بار
نامزد دریافت جایزه اسكار شود. شهرت او در سال هاى هفتاد با بازى در فيلم هايى نظير «وينستون جوان» در برابر ريچارد آتن بورو، و « زندانى خيابان دوم» در برابر جک لمون افزايش پيدا كرد. در دهه ی 1980 نقش مقابل همسرش، مل بروکس را در فيلم « ودن يا نبودن» ایفا کرد و همچنین با آنتونى هاپكينز در «خيابان چرينگ كراس» همبازی شد. بنکرافت در 6 ژوئن سال 2005 به علت ابتلا به سرطان رحم دار فانی را وداع گفت.
نکاتی که درباره « فارغ التحصیل » نمی دانید :
گرایسون هال یکی از گزینه هایی بود که برای نقش خانم رابینسون در نظر گرفته شده بود.
هافمن پیش از فیلمبرداری « فارغ التحصیل » در حال بازی در فیلمی به کارگردانی مل بروکس بود. اما زمانی که پیشنهاد بازی در « فارغ التحصیل » به او ارائه شد، از بروکس اجازه گرفت تا در این فیلم حضور پیدا کند. مل بروکس هم که بخاطر حضور همسرش ( آن بنکرافت ) در فیلم ، به خوبی با داستان « فارغ التحصیل » آشنا بود، به هافمن اجازه داد تا در این فیلم حضور پیدا کند.
با اینکه آن بنکرافت در این فیلم نقش زن میانسالی را ایفا می کند که عاشق مرد جوانی ( هافمن ) شده ، اما در واقعیت، اختلاف سنی بین هافمن و بنکرافت تنها 6 سال بود! نکته جالب تر اینکه اختلاف سنی بین بنکرافت و کاترین رز ( که نقش دخترِ بنکرافت را در فیلم ایفا می کرد ) تنها 8 سال بود!
مایکل نیکولز شخصاً علاقه داشت تا از جین موریو ی فرانسوی برای بازی در نقش خانم رابینسون استفاده کند اما تهیه کنندگان این اجازه را به او ندادند.
دیالوگ ” خانم رابینسون، شما دارید سعی می کنید من رو فریب بدید. اینطور نیست؟ ” از طرف انجمن فیلم آمریکا به عنوان شصت و سومین دیالوگ برتر ( از بین 100 دیالوگ ) برگزیده شده است.
برای بازی در نقش بن ، بازیگران زیادی مد نظر بودند. اتبدا قرار بود وارن بیتی ایفاگر این نقش باشد اما با رد آن ، نقش به رابرت ردفورد رسید اما نیکلوز تشخیص داد که او برای این نقش مناسب نیست. در نهایت هم نقش به هافمن رسید.
پاتریشیا نیل قرار بود ایفاگر نقش اول زن این فیلم باشد اما به جهت آنکه در آن دوران به تازگی یک حمله قلبی را گذرانده بود، اعلام کرد که آمادگی حضور در نقش اصلی را ندارد.
داستین هافمن در سال 2003 اعلام کرده بود که دوست و هم اطاقی سابقش جین هاکمن ، به عنوان بازیگر نقش آقای رابینسون انتخاب شده بود اما مدتی بعد از کار اخراج شد!
سالی فیلد هم برای بازی در نقش الین تست داده بود.
در « فارغ التحصیل » هیچکدام از شخصیت های مُسن با نام کوچکشان فراخوانده نمی شوند. در فیلم تنها شخصیت های بن ، الین و کارول هستند که نام کوچکشان شنیده می شود.
یک نکته جالب را هم بگم و آن اینکه قرار بود رونالد ریگان ( رئیس جمهور سابق ایالات متحده ) در نقش آقای براداک حضور پیدا کند!
« فارغ التحصیل » اولین فیلمِ مایکل فارل هم هست.
در رمان ، بن پیش از گفتن ” بله ” توسط عروس موفق به خراب کردن عروسی می شود، اما در فیلم، بن زمانی به مراسم ازدواج می رسد که عروس ” بله ” را گفته !
دیالوگ های ماندگار :
آقای مکوایر: من فقط می خوام یک کلمه به تو بگم. فقط یک کلمه
بن : بله قربان
آقای مکوایر : داری گوش می دی یا نه؟
بن : بله دارم گوش می دم
آقای مکوایر : پلاستیک!
بن : دقیقاً منظور شما چی بود!؟
الین : شب بخیر
بن : ما فردا ازدواج می کنیم؟
الین : نه!
بن : 2 روز بعد چی؟
الین : من نمی دونم. شاید آره، شاید هم نه.
دُرسا کیانفر
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید