« زیگموند فروید » و « کارل گوستا یونگ » 2 تن از روانشاسان بزرگ تاریخ بودند که نظریات آنها باعث تحول در علم روانشناسی شد. البته اختلافات این 2 چنان زیاد بود که بعضاً کار به دعوا و مشاجره بین این دو نفر می انجامید!. اما با اینحال هر دوی این افراد توانستند با شرح و تحلیل نظریاتشان در ارتباط با روان درمانی ، گامی بلند در جهت تشخیص و درمان بیماری های روانی داشته باشند که در ادامه به اختصار تا حدی که اطلاعات اندکم اجازه دهد، آنها را ذکر خواهم کرد.
« زیگموند فروید » عصب شناسی اتریشی بود که او را پایه گذار علم روان کاوی می دانند. « فروید » نظریات بسیاری در ارتباط با ریشه اختلافات ذهنی ارائه داد اما مهمترین آنها که نام او را بر سر زبانها انداخت، نظریه وی در ارتباط با رابطه جنسی و اختلالات روانی در این زمینه بود. « فروید » عقیده داشت که ریشه تمام مشکلات روانی انسانها در اختلالات جنسی آنها وجود دارد بطوریکه که اگر هر فردی از لحاظ روانی مریض تشخیص داده شد، می بایستی علت را در روابط یا مشکلات جنسی او جستجو کرد!. در واقع منظور « فروید » از منتشر کردن چنین نظریه ایی این بوده که انسانها اگر مشکلات جنسی نداشته باشند می توانند به موفقیت هایی ماورای آنچه که تصور می کنند دست پیدا کنند.اما در طرف مقابل « کارل یونگ » اعتقاد داشت که نمی توان تمام مشکلات بشر را به حساب اختلالات جنسی آنها گذاشت. او اگرچه با نظریه « فروید » که عنوان می کرد بیماری ” وسواس فکری ” به اختلالات جنسی مرتبط می شود، تا حدودی موافق بود، اما قبول اینکه بسیاری از بیماری های روانی دیگر نظیر ” اسکیزوفرنی ” نیز تحت تاثیر همین عامل قرار دارد، برای او کار چندان آسانی نبود. « یونگ » اگرچه شاگردِ « فروید » به حساب می آمد اما با چالش کشیدن روش استادش، کاری کرد که استادش هم از او دلخور شود و این دلخوری حتی تا آخر عمر این دو نیز پابرجا باقی ماند!.
« یک روش خطرناک » نیز براساس سرگذشت واقعی این 2 بزرگ دنیای روانشناسی ساخته شده و به اتفاقات سال 1904 اشاره دارد. در این سال کارل یونگ ( مایکل فاسبندر ) با یک بیمار روسی مبتلا به هیستری به نام سابینا اسپیلرین ( کیرا نایتلی ) آشنا می شود که از لحاظ روانی دچار مشکلات فراوانی است. سابینا در رفتار و حرکاتش تعادلی ندارد و حرکت های مداوم بدن و نگاه های نگرانش حاکی از آن است که وی از لحاظ ذهنی به شدت آشفته است. یونگ با استفاده از روش « گفتار درمانی » سعی می کند تا ذهن پریشان سابینا را آرام کند تا زمینه را برای بازگو کردن اتفاقاتی که منجر به ایجاد مشکلات در ذهن او شده را باز کند. پس از مدتی تلاش، یونگ سرانجام موفق می شود تا با استفاده از روش ” گفتار درمانی ” ، به گذشته تکان دهنده سابینا پی ببرد. سابینا در گذشته توسط پدرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و به همین جهت اکنون تعادل عصبی ندارد. این مساله باعث می شود تا یونگ سراغ استاد علم روانشناسی یعنی زیگموند فروید ( ویگو مورتنسن ) را بگیرد و از او درباره نظریه اش مبنی بر رابطه بین مشکلات جنسی و آشفتگی ذهنی اطلاعات کسب کند. اما این کسب اطلاعات در ادامه تبدیل به اختلاف نظر بین این دو می شود و…
« یک روش خطرناک » را « دیوید کراننبرگ » کارگردانی کرده. « کرانبرگ » فیلمسازی است که بیشتر ساخته هایش در ارتباط با دنیای روانشناسی بوده و علاقه عجیبی هم به فعالیت در این سبک دارد. او با فیلم « تاریخچه خشونت » به رفتارهای خشن انسانها و دلیل بروز آن پرداخت، در « تصادف » به پردازش پیچیده مغر در ارتباط با جنس مخالف گریزی زد و در « مگس » هم داستان دانشمندی را به تصویر کشید که زندگی اش به واسطه ارتباط با یک مگس دستخوش تغییراتی می شد. این فیلمها به خوبی به ما نشان می دهد که « کراننبرگ « علاقه وافری به ساخت فیلمهای روانشناسانه دارد، اما مسئله ایی که کمتر انتظار می رفت این بود که او بخواهد فیلمی در ارتباط با 2 روانشناس بزرگ قرن بیستم که دنیای این علم را متحول کردند بسازد.
«کراننبرگ » در « یک روش خطرناک » بیش از آنکه سعی کند اختلافات این 2 روانشناس را تجزیه و تحلیل کند و یا حتی نظریه های آنها را به چالش بکشد، سعی کرده به زندگی شخصی یونگ و رابطه اش با سابینا بپردازد. البته به نظرم هیجان انگیزترین بخش داستان که می توانست در سینما به موفقیت دست پیدا کند همین رابطه بین سابینا و یونگ بود!. در مورد رابطه ی این 2 باید عرض کنم که در اصل سابینا بیمارِ یونگ به حساب می آمد اما رفته رفته رابطه این 2 عمیق تر شد به شکلی که گفته می شود این 2 سالها با یکدیگر رابطه ایی مخفی و سرشار از احساسات داشتند. این یونگ بود که سابینا را مجاب کرد بعد از اتمام دوره درمانی پیچیده اش، تحصیل در رشته روانشناسی را آغاز کند و سرانجام هم این خانم به یکی از بهترین روانشناسان زمان خود تبدیل شد. البته گفته می شود که سابینا حتی در زمان بهبودی اش نیز دست از تئوریهای جنسی اش برنداشت و حتی در اینباره نظریه ایی را تحت عنوان ” تمایلات جنسی ” منتشر کرد که مورد توجه هم قرار گرفت !. اما « کراننبرگ » در « یک روش خطرناک » نخواسته با این شدت به این داستان نگاه کند. او اگرچه یونگ را فردی نه چندان قوی در ارتباط با تمایلات جنسی نشان داده، اما نخواسته که قهرمانش در حد یک آدم هوسباز تنزل پیدا کند. « کراننبرگ » بیشتر تمایل داشته تا به رابطه ویژی بین یونگ و سابینا فارغ از مسائل احساسی، رنگ و رویی حرفه اییی ببخشد و می توان گفت تا حدودی هم درا ین راه موفق شده، اما پرداخت ضعیف شخصیت سابینا و تغییرات ناگهانی خلق و خوی او عاملی است که تمرکز تماشاگر را از بین می برد و هرچه که « کراننبرگ » کاشته را پنبه می کند. سابینا در اوایل فیلم به شدت متشنج است و حرکات عجیبی از خود به نمایش می گذارد اما در اواسط فیلم با کمترین توضیح ممکن حالش خوب می شود و مسیر روایت فیلم تغییر می کند. ای کاش « کراننبرگ » در توضیح رابطه میان یونگ و سابینا حوصله بیشتری به خرج می داد تا تغییر رفتاری سابینا به این شکل توی ذوق نزند.
اما فیلم به جز داستان سابینا و یونگ، برای طرفداران علم روانشناسی هم سورپرایزهایی دارد. صحبت های بین یونگ و فروید سرشار از نظریه های مختلف روانشانسی است که به محض مطرح شدن، از جانب دیگری مورد تخریب قرار می گیرد و بالعکس!. من که شخصاً از ریز بحث های علمی بین این 2 چیز زیادی دستگیرم نشد ( البته درک کلیات آن کار ساده ایی است اما اینکه بتوانید آن را با یکدیگر مقایسه کرده و تفسیر کنید، مسئله ایی است که علاقه مندان به دنیای روانشناسی بهتر می توانند آن را انجام دهند تا من!). البته انتقادی هم به این بخش وارد است و آن اینکه فروید در این فیلم بیش از آنکه درباره نظریه هایش صحبت کند و آن را تجزیه و تحلیل کند، راجب دشمنانش صحبت می کند! اما در کل پیشنهادم این است که علاقه مندان به روانشناسی سکانس های بین فروید و یونگ را با دقت دنبال کنند زیرا توجه ویژه ایی که به دیالوگ های آنها شده می تواند حسابی شما را سرحال کند. البته در این میان از فیلمبرداری فوق العاده و نماهایی که از شهر زیبای وین و دریاچه کنستانس گرفته شده قافل نشوید زیرا بسیار تماشایی است.
« یک روش خطرناک » بازیهای خوبی دارد. در روزهای اخیر بحث بر سر بازی « کیرا نایتلی » بسیار افزایش یافته است. بسیاری معتقد هستند که بازی « نایتلی » می تواند وی را کاندید دریافت اسکار کند و عده دیگر معتقد هستند که او در این فیلم بسیار ضعیف حاضر شده! اگر نظر من را که بخواهید باید بگویم که لهجه عجیب و غریب « نایتلی » در این فیلم نگرفته و کاملاً مشهود است که او نه روس است نه آلمانی!. البته رفتار پرتنش و حرکات مداوم بدنش در ابتدای فیلم شاید به مذاق اعضای آکادمی خوش بیاید. در ارتباط با « کیرا نایتلی » تنها می توانم بگویم که او خیلی تلاش کرده تا بتواند باورپذیر باشد اما خب باید قبول کنیم که او اینقدرها هم با استعداد نیست که بتواند چنین نقشهایی را ایفا کند!. اما دیگر بازیگران فیلم قابل قبول ظاهر شده اند. « مایکل فاسبندر » در نقش دکتر یونگ باورپذیر است و تماشاگر به راحتی می تواند با او همراه شود. « ویگو مورتنسن » هم که تبدیل به بازیگر ثابت فیلمهای « مایکل کراننبرگ » شده در این فیلم با قدرت ظاهر شده و توانسته استاد فروید را به خوبی برای تماشاگر تجسم کند. البته همانطور که گفتم شخصیت فروید در فیلم آن چیزی نبود که انتظار داشتم اما با اینحال بازی قدرتمند « مورتنسن » توانسته ضعف های این نقش را به خوبی پوشش دهد. « وینسنت کسل » فرانسوی هم حضور کوتاهی در این فیلم دارد اما تاثیر خودش را برجای می گذارد.
مخاطبان « یک روش خطرناک » به 2 دسته تقسیم می شوند. گروه اول علاقه مندان به دنیای روانشناسی هستند که صرفاً به دلیل تماشای 2 استاد مسلم دنیای روانشناسی پا به سینماها می گذارند و دسته دوم هم شامل افرادی می شود که هیچ پیش زمینه ایی از روانشناسی و اساتید و اینچیزها ندارند و تنها به این دلیل به تماشای فیلم می روند تا یک قصه را ببینند و به خانه برگردند!. متاسفانه یا خوشبختانه باید عرض کنم که « یک روش خطرناک » بیشتر مناسب حال دسته دوم است.
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
یک روش خطرناک : A Dangerous Method
کارگردان : David Cronenberg
نویسنده : John Kerr ، Christopher Hampton
بازیگران :
Keira Knightley …Sabina Spielrein
Viggo Mortensen …Sigmund Freud
Michael Fassbender…Carl Jung
Vincent Cassel…Otto Gross
و……………
ژانر : درام
درجه سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)
زمان : 99 دقیقه