داستان فیلم :
در زمان آینده، جوانی به نام آلکس ( مالکوم مک داول ) رئیس یک گروه از خلافکاران است که فعالیت های مخربی انجام می دهند. اما با دستگیری آلکس، شرایط به گونه ای دیگر برای او رقم می خورد و…
کارگردان :
استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) : استنلی کوبریک تحصیلکرده دانشگاه نیویورک بود، و پس از تحصیل مدت چهار سال برای نشریه «لوک» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلیمتری روز مسابقه و کشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی با زمانِ 16 دقیقه درباره یک مشتزن میانوزن بهنام والتر کارتییر (Walter Cartier) است که کوبریک با یک دوربین کوچک «آیمو» با 3900 دلار بودجه ساخت، و سپس به کمپانی «آ. ک. او» فروخت، که در نیویورک به نمایش درآمد. فیلبمردار، تدوینگر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک بود، و گفتارِ متن فیلم را داگلاس ادواردز میخواند. کوبریک در موقع ساختن روز نبرد و کشیش پرنده 21 سال داشت. کوبریک در سال 1953 نخستین فیلم بلندش را با نام ترس و هوس با سرمایه مشترک دوستانش تهیه کرد. فیلمنامه ترس و هوس را یکی از دوستان کوبریک بهنام هوارد ساکلر(Howard Sackler) نوشته بود، که به ماجراهای چهار سرباز میپرداخت که در جنگی بینام و نشان حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه کسی و کجا هستند. کوبریک بعدها این فیلم را «غیرنمایشی و متکلفانه» ارزیابی کرد، و گفت: «فکرهایی که میخواستیم منتقل کنیم خوب بودند، اما تجربهاش را نداشتیم تا آنها را بهطرزی نمایشی تجسم بخشیم.»
کوبریک پس از ترس و هوس فیلمهای بوسه قاتل (محصول 1955) و قتل (محصول 1956) را ساخت. در نزد منتقدان و تماشاگران جدی و پیگیرِ سینما، سازنده جوان فیلم بوسه قاتل چنان استعداد و اصالت خود را نشان داده بود که میتوانست در اندک زمانی جزییات و عناصرِ تازهتری به «نوع» فیلمهای جنایی بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفتانگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت.
قتل نخستین فیلمی است که کوبریک به ساختن آن تفاخر کرده بود. پرداخت دقیقِ سرقت در میدان مسابقه، رجعتهای بدیع به زمان گذشته و تداخل آنها در زمان حال و شکستن خط مستقیم زمان و روایتکردن یک رویداد مشخص و واحد از دریچه ذهن چند شخص، آن جنبههای ممتاز و متمایزی بود که کوبریک در فیلمِ قتل به آنها توجه نشان داده بود. خود کوبریک گفته است: «کار با عنصرِ زمان موجب شده که قتل به چیزی بیش از یک فیلم جنایی بدل شود.» یکی از منتقدان روزنامه «تایم»، در همان سالها استنلی کوبریک را برای ساختن فیلم قتل همترازِ اورسن ولز قرار داد. راههای افتخار مهمترین فیلم کوبریک در دهه 1950 است. درواقع راههای افتخار نه فقط نخستین فیلم بااهمیت کوبریک است، بلکه از بهترین فیلمهای دهه 1950 نیز محسوب میشود. کوبریک، فیلمنامهاش را براساس رمانِ همفری کاب نوشته بود، و کاب اساس رمان خود را با اتکا و اعتنا به ماجراهای واقعی تنظیم کرده بود. ظاهراً کوبریک نخستینبار رمانِ کاب را در 15 سالگی خوانده بود، و تا سالها بعد، تا زمان ساختن راههای افتخار، درذهنِ خود داشت.
اگر این همه هدفِ تعیینشده کوبریک بوده باشد، بایستی تأکید کرد که او به هدفِ خود رسیده است. حتی فقط ساختن صحنههایی که ژرژ سادول (Georges Sadoul) از آنها بهعنوان «بهترین سکانسها»ی راههای افتخار نام برده، کافی است تا کوبریک را در رسیدن به هدفش موفق بدانیم. این سکانسها عبارتنداز: شناسایی مقر و جایگاه دشمن در شب، حمله بیهدف به تپه و پناهگاه دشمن، تشکیل شورای جنگ در اتاق مجلل یک قصر، تشکیل دادگاه فرمایشی صحرایی، کشمکش داکس و ژنرال برولار و زورآزمایی نهایی آندو، صحنه اعدامِ سه محکوم بیگناه توسط جوخه آتش، که یکی از محکومان، که در حال مرگ است، با برانکار بهجلوی جوخه حمل میشود. فیلمبرداری سیاه و سفیدِ گئورگ کروزه و تصاویرِ خاکستری و دلمٌرده تأثیرِ خشونتبارِ این سکانسها را دو چندان کرده است.
کوبریک در فاصله سالهای 1957 تا 1959 با آنکه تحت قراردادِ مترو گلدوینمهیر(MetroGoldwyn Mayer)بود، هیچ فیلمی نساخت. او در 1960 بهجای آنتونی مان فیلم اسپارتاکوس را کارگردانی کرد؛ فیلمی درباره بردگان در روم باستان، که بهرغم نظرِ کوبریک ازفیلمهای خوب او محسوب میشود. اسپارتاکوس حاصل کارِ دو کارگردان، دو سال کار و بیش از دوازده میلیون دلار هزینه است. کرک داگلاس، که بازیگرِ اصلی و مدیر تولید فیلم بود، مسئولیت اخراج کارگردان اول فیلم (آنتونی مان) را بهعهده داشت. آنتونی مان صحنههای افتتاحیه فیلم را، که در لیبی و مدرسه گلادیاتوری میگذشت، کارگردانی کرده بود. با اخراج او استنلی کوبریک برای ادامه کارفراخوانده شد. کوبریک و داگلاس سه سال پیش از این در راههای افتخار با هم کار کرده بودند.
کوبریک در سال 1962 فیلم لولیتا را ساخت. او برای ساختن این فیلم به انگلستان رفت و پس از آن برای همیشه در آنجا اقامت گزید. کوبریک، لولیتا را براساس داستانی از نویسنده معروف (ولادیمیر نابوکوف) ساخت، اما در طرح داستان آن تغییرهای اساسی داد. خود نابوکوف فیلمنامه را نوشته بود، و کوبریک با مهارت جزییاتِ آنرا بهتصویر درآورد، و موفق شد متن پیچیده داستان نابوکوف را به فیلم سینمایی قابل قبولی تبدیل کند. پیتر سلرز، جیمز میسون و سو لاین بازیهای درخشانی در این فیلم ارایه دادند، و فیلمبرداری سیاه و سفید اَزوالد موریس در خلق فضاهای مورد نظرِ کوبریک و ناباکوف نقش بهسزایی داشت.
وقتی از کوبریک پرسیده شد چهگونه موفق شده رمان نابوکوف را بهتصویر درآورد، گفت: کیفیت این رمان در قسمتِ اعظم آن، بستگی به سبک و شیوه نگارش نابوکوف دارد، و سبک، یکی از اصولی است که ارزش کتاب او را تعیین میکند؛ اما کوبریک اینرا میدانست که این ارزش بستگی به موضوع انتخابی نابوکوف و درک و دیدگاه او از زندگی و شخصیتهای رمانش دارد. در نزد کوبریک، سبک، وسیلهای است که هنرمند برای جذب و خیره ساختن خواننده، یا تماشاگر، بهکار میبرد تا بهوسیله آن احساساتش را به آنها القا کند. بنابراین همین نکات باید بر روی پرده سینما، یا صفحه تلویزیون، دیده شوند، نه سبک نویسنده. بهعبارت دیگر، میزانسن بایستی برای یافتن یک سبکِ خاص مورد نظر قرار بگیرد، و در صورتی توفیق حاصل میشود که بهعمقِ اثرِ مورد اقتباس پرداخته شود؛ از این طریق میتوان اثری جدا و مستقل از ساختمانِ داستان بهوجود آورد. در نتیجه اقتباس سینمایی میتواند بهخوبی خود رمان شود، و حتی در مرتبهای بالاتر از آن قرار بگیرد.
منبع : پرسپکتیو
بازیگران :
مالکوم مک داول (Malcolm McDowell ) : بازیگر انگلیسی است که بیشتر به خاطر ایفای نقشهای جنجالی و گاه بدذاتی که بازی کرده شهرت دارد و اکنون بیش از ۴ دهه است که فعالیت میکند.
او بخاطر بازی در فیلمهایی جنجالی مانند اگر…، ای مرد خوش شانس، کالیگولا و البته پرتقال کوکی شناخته میشود که برای آن نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر برای نقش الکس دلارج شد.
از آن به بعد، تطبیقپذیری او با نقشها باعث حضور او در فیلمها و سریالهای تلویزیونی متنوعی شد که از آن جملهاند: کارفرما، دختر تانک سوار، فرانکلین&بش، نسلهای استار ترِک، و سریالهایی همچون دوستان ما در شمال، انتورج، قهرمانان، متالوکالیپس، و پویانماییهای بُلت، و بازسازی سال ۲۰۰۷ هالووین. او همچنین در موزیک ویدئو گروه متال اسلیپنات به نام “Snuff” هم حضور داشت و مستندی به نام “The Compleat Beatles” محصول ۱۹۸۲ را هم روایت کردهاست که دربارهٔ گروه بیتلز بود.
منبع : ویکیپدیا
نکاتی که احتمالا درباره پرتقال کوکی (A Clockwork Orange) نمی دانید :
پس از اکران فیلم در انگلستان، تعدادی از جوانان به تقلید از آلکس شروع به ایجاد آشوب و خرابکاری کردند. به همین دلیل اکران فیلم در انگلستان تا زمان درگذشت استنلی کوبریک ممنوع بود.
کوبریک پس از تماشای فیلم « اگر … » تصمیم گرفت از مالکوم مک داول در این فیلم استفاده نماید. مک داول همچنین در انتخاب لباس های فیلم نیز به کوبریک کمک کرد.
در صحنه معروف فیلم یعنی روش لودویکو، یکی از قرنیه های چشم مک داول خراش برداشت که این موضوع منجر به کوری موقت او شد!
در صحنه روش لودویکو، پزشکی که در کنار آلکس حضور دارد، یک پزشک واقعی بود که برای جلوگیری از خشک شدن چشمان مک داول در آن محلول نمک می ریخت!
عنوان داستان اشاره به یک اصطلاح قدیمی در زبان کوکنی دارد که میگوید: “as queer as a clockwork orange“. از آنجایی که برجس مدتی را در دفتر جامعه بریتانیائی مالزی مشغول به خدمت بوده، گمان میکرد که از این عبارت میشود به عنوان استعاره ای برای انسان عروسک خیمه شب بازی مکانیکی (کوکی) بهره برد. Orang در زبان مالزیایی به معنای انسان است. بدین ترتیب نام این رمان و فیلم را میشود «انسان کوکی» بیان داشت.
در صحنه سقوط آلکس به قصد خودکشی، کوبریک یک دوربین کوکی نیومن سینکلر را در در درون یک جعبه قرار داد و آن را به سمت زمین رها کرد تا زاویه دید مخاطب شبیه به زاویه دید آلکس باشد. کوبریک پس از ضبط این نما متوجه شد که دوربین سقوط کرده اش از فاصله زیاد، تا حد زیادی سالم باقی مانده است!
در صحنه مبارزه آلکس با گروه بیلی بوی، یکی از استخوان های مک داول ترک برداشت.
کوبریک قرار نبود « پرتقال کوکی » را بسازد. وی در حال آماده سازی ساخت فیلمی درباره ناپلئون بناپارات بود، اما با کنسل شدن تولید آن فیلم، بطور اتفاقی فیلمنامه « پرتقال کوکی » را خواند و تصمیم به ساخت آن گرفت.
آنتونی برجس، نویسنده کتاب درباره اقتباس سینمایی نظر مساعدی داشت اما به دلیل عدم استفاده از « بخش آخر رهایی » از فیلم انتقاد کرد. البته او ناشران آمریکایی را مقصر می دانست چراکه کتاب در نسخه آمریکایی فاقد بخش مذکور بود!
ساخت « پرتقال کوکی » تنها یک سال به طول انجامید که در میان آثار کوبریک کمترین زمان ممکن بود.
راجر ایبرت، منتقد سرشناس سینمایی پس از اکران فیلم به شدت از آن انتقاد کرده بود و آن را « افتضاح ایدئولوژیک » نامید!
در سال ۲۰۱۰ ، مجله تایم این فیلم را در جایگاه نهم مضحکترین فیلم های خشونت بار لیست خود قرار داد!
« پرتقال کوکی » در زمان اکران در آمریکا با درجه بندی سنی X اکران شد. کوبریک ناچار شد 30 ثانیه از فیلم را حذف نماید تا فیلم با درجه بندی سنی R به اکران درآید.
دفتر ملی کاتولیک بهخاطر صحنههای خشونت آمیز به فیلم درجه C ( به معنای محکوم شده) داد و براساس این درجه از نظر شرعی، مسیحیان معتقد به کلیسای کاتولیک از دیدن فیلم منع شدند.
در سال 1994 شبکه 4 انگلیس مستندی تحت عنوان « میوه ممنوعه » پخش کرد که در مورد اکران نشدن فیلم « پرتقال کوکی » در این کشور بود.
در نسخه سینمایی آلکس تنها به سمفونی نهم بتهوون شرطی می شود در حالی که در رمان به همه موسیقی ها شرطی شده است.
اولین نسخه ای که کوبریک از فیلم آماده کرده بود حدود 4 ساعت بود!
سالها پس از اکران فیلم، زمانی که مک داول، جین کلی را در یک جشن ملاقات کرد، این بازیگر رویش را برگرداند و از کنار مک داول رد شد! دلیل این کار نحوه اجرای ترانه « آواز زیر باران » در فیلم « پرتقال کوکی » بود!
اگرچه مالکوم مک داول در فیلم نقش نوجوانی 15 الی 17 ساله را بازی می کند، اما او در هنگام فیلمبرداری 27 ساله بود!
سکانس آخر فیلم 74 بار برداشت شد.
« پرتقال کوکی » نخستین اثری است که کوبریک فیلمنامه آن را به تنهایی نوشت.
« پرتقال کوکی » نخستین فیلمی است که از سیستم پخش صدای دالبی استفاده کرد.
« پرتقال کوکی » به همراه « کابوی نیمه شب » ، تنها فیلمهای تاریخ سینما هستند که با درجه بندی سنی X اکران شده و نامزد اسکار بهترین فیلم نیز شده اند.
از 11 فیلمی که کوبریک در دوران فیلمسازی آنها را اقتباس کرد، « پرتقال کوکی » وفادارترین به منبع اصلی می باشد.
« پرتقال کوکی » یکی از نخستین آثاری بود که در آن برای ضبط صدا از میکروفن های رادیو استفاده شد.
برخلاف عرف آن زمان سینما، در هنگام پخش تیتراژ نام تمام عوامل ذکر شده بود.
نورپردازی فیلم اغلب توسط نورهای طبیعی انجام شده است.
آلکس در نسخه سینمایی در ابتدای فیلم 15 ساله و در انتها 17 ساله است. در حالی که در کتاب او ابتدا 17 ساله است و در نهایت 19 ساله.
« پرتقال کوکی » یکی از پرفروش ترین فیلمهای سال 1971 بود.
« پرتقال کوکی » نخستین فیلم تخیلی است که نامزد اسکار بهترین فیلم سال شد.
بازیگری که در میخانه آواز می خواند، یکی از دوستان صمیمی مالکوم مک داول بود که به درخواست این بازیگر پذیرفت در فیلم آوازخوانی کند.
مالکو مک داول و اوبری موریس پس از این فیلم تبدیل به دوستان صمیمی شدند بطوریکه مک داول سعی می کرد هرطور که شده موریس را در گرفتن نقش های سینمایی یاری کند.
یک سال پس از ساخته شدن فیلم، آهنگساز فیلم یعنی والتر کارلوس، به دلیل جراحی تغییر جنسیت، نامش را به ویندی کارلوس تغییر داد.
نازنین آفاق
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
کارگردان : استنلی کوبریک
نویسنده : استنلی کوبریک
بازیگران :
مالکوم مک داول / آلکس
پاتریک مگی / آقای آلکساندر
وارن کلارک / دیم
زمان : 136 دقیقه
محصول : 1971
مهمترین افتخارات : نامزد اسکار بهترین کارگردانی، بهترین تدوین، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلم سال