داستان فیلم فیلم آرواره ها (Jaws):
فیلم آرواره ها (Jaws) داستان یک کوسه سفید بزرگ را روایت میکند که در سواحل جزیره آمیتی به مردم حمله میکند. کلانتر برودی، زیستشناس دریایی هوپر و ماهیگیر حرفهای کوئینت برای شکار کوسه راهی دریا میشوند. در این سفر پرخطر، آنها با چالشهای بزرگی روبرو میشوند و باید با ترسهای خود مقابله کنند.
کارگردان:
استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg): کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس برجسته آمریکایی، در 18 دسامبر 1946 در سینسیناتی، اوهایو متولد شد. او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ سینما شناخته میشود و فیلمهای او همواره با استقبال گسترده منتقدان و مخاطبان روبرو شدهاند. اسپیلبرگ در دوران کودکی به فیلمسازی علاقهمند شد و در سن 13 سالگی اولین فیلم کوتاه خود را ساخت.
اسپیلبرگ پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ، در سال 1968 به استودیو یونیورسال پیوست و فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد. او در سال 1975 با فیلم «آرواره ها » به شهرت جهانی رسید و پس از آن فیلمهای موفقی مانند «برخورد نزدیک از نوع سوم» (1977)، «مهاجمان صندوق گمشده» (1981) و «ئی.تی. موجود فرازمینی» (1982) را کارگردانی کرد. اسپیلبرگ در دهه 1990 با فیلمهای «پارک ژوراسیک» (1993) و «فهرست شیندلر» (1993) به اوج موفقیت خود رسید و برای فیلم «فهرست شیندلر» برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد.
اسپیلبرگ در طول دوران حرفهای خود، فیلمهای متنوعی در ژانرهای مختلف ساخته است. او به خاطر تواناییاش در داستانگویی، استفاده از جلوههای ویژه و خلق صحنههای هیجانانگیز شناخته میشود. اسپیلبرگ علاوه بر کارگردانی، به تهیهکنندگی نیز مشغول است و استودیوی فیلمسازی خود، دریمورکس را در سال 1994 تأسیس کرد.
استیون اسپیلبرگ با سه جایزه اسکار و جوایز متعدد دیگر، یکی از پرافتخارترین کارگردانان تاریخ سینما محسوب میشود. او به عنوان یک هنرمند خلاق و نوآور، تأثیر بسزایی بر صنعت فیلمسازی داشته و فیلمهای او همواره در یادها باقی خواهند ماند.
بازیگران:
روی شایدر (Roy Scheider): بازیگر آمریکایی بود که بیشتر به خاطر بازی در نقش کلانتر برودی در فیلم آرواره ها (Jaws) شناخته میشود. او در 10 نوامبر 1932 در نیوجرسی به دنیا آمد و در 10 فوریه 2008 در آرکانزاس درگذشت. شایدر در طول دوران حرفهای خود، نامزد دریافت دو جایزه اسکار شد. او برای بازی در فیلم «ارتباط فرانسوی» نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. وی همچنین برای بازی در فیلم «اینطور چیزها» نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
شایدر تا سالهای پایانی عمر خود به بازیگری ادامه داد ودر سال 2008 در سن 75 سالگی بر اثر عوارض ناشی از بیماری میلوما درگذشت.
رابرت شاو (Robert Shaw)، بازیگر و نویسنده انگلیسی، در 9 اوت 1927 در چشایر انگلستان به دنیا آمد. او بیشتر به خاطر بازی در نقش کوئینت، ماهیگیر خشن، در فیلم «آرواره ها » (1975) شناخته میشود. شاو پس از تحصیل در آکادمی سلطنتی هنرهای نمایشی، فعالیت خود را در تئاتر آغاز کرد و به عضویت کمپانی شکسپیر سلطنتی درآمد. او در دهه 1960 با بازی در فیلمهایی چون «از روسیه با عشق» (1963) و «مردی برای تمام فصول» (1966) به شهرت رسید و برای بازی در فیلم دوم نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
شاو علاوه بر بازیگری، نویسندهای پرکار نیز بود و چندین رمان و نمایشنامه نوشت. او در 28 اوت 1978 در ایرلند در سن 51 سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.
نکاتی که احتمالاً درباره فیلم آرواره ها (Jaws) نمیدانید:
چند دهه پس از اکران فیلم، لی فیرو (خانم کینتنر) وارد یک رستوران غذاهای دریایی شد و متوجه “ساندویچ الکس کینتنر” در منو شد. او اظهار داشت که سالها پیش نقش مادر او را بازی کرده است. جفری وورهیس، مدیر رستوران که نقش الکس را بازی کرده بود، برای ملاقات با او بیرون دوید. آنها از زمان فیلمبرداری فیلم اصلی همدیگر را ندیده بودند.
وقتی آهنگساز جان ویلیامز در ابتدا موسیقی متن را برای استیون اسپیلبرگ، کارگردان، پخش کرد، اسپیلبرگ خندید و گفت: «خیلی خندهدار بود، جان، واقعاً؛ اما واقعاً چه چیزی برای تم فیلم آرواره ها در نظر داشتی؟» اسپیلبرگ بعدها اظهار داشت که بدون موسیقی متن ویلیامز، فیلم تنها نصف موفقیت را کسب میکرد و به گفته ویلیامز، این موسیقی متن باعث جهش و آغاز موفقیتآمیز حرفهاش شد.
به گفته استیون اسپیلبرگ، کارگردان، بازوی مصنوعی در صحنهای که بقایای جسد کریسی پیدا میشود، خیلی غیرواقعی به نظر میرسید. بنابراین، آنها به جای آن، یکی از اعضای زن گروه فیلمبرداری را در شنها دفن کردند و فقط بازوی او را بیرون گذاشتند.
در زمان اکران اولیه «آرواره ها» در سال 1975، بیش از 67 میلیون نفر در ایالات متحده به تماشای آن رفتند (تقریباً یک سوم کل جمعیت کشور در آن زمان)، و این فیلم را به اولین “بلاکباستر” تابستانی تبدیل کرد.
استیون اسپیلبرگ، کارگردان، گفت که وقتی برای اولین بار رمان را خواند، متوجه شد که به خاطر شخصیتهای غیرقابلتحمل انسانی، طرفدار کوسه شده است.
با وجود اینکه رابرت شاو بازیگر محترمی بود، اما مشکل او با الکل منبع دائمی تنش در طول فیلمبرداری بود. روی شیدر در مصاحبههای بعدی همبازیاش را اینگونه توصیف کرد: «هر وقت هوشیار بود، یک جنتلمن تمام عیار بود. فقط یک نوشیدنی کافی بود تا به یک آدم بدجنس تبدیل شود.» طبق کتاب «خاطرات آرواره ها » کارل گاتلیب، شاو بین برداشتها مشغول نوشیدن بود که ناگهان اعلام کرد: «ای کاش میتوانستم نوشیدن را ترک کنم.» در کمال تعجب و وحشت گروه، ریچارد دریفوس به سادگی لیوان شاو را برداشت و آن را به اقیانوس پرتاب کرد، که باعث ناراحتی شاو شد. گفته میشود که شاو پس از آن در طول بقیه فیلمبرداری، دریفوس را اذیت میکرد و به او 1000 دلار پیشنهاد میداد تا از دکل 70 فوتی قایق بالا برود و به اقیانوس بپرد، و هر بار که دریفوس امتناع میکرد، او را ترسو خطاب میکرد. یک روز، شاو با شلنگ آتشنشانی به او آب پاشید و دریفوس خشمگین شد و با عصبانیت گفت: «تمام شد. دیگر نمیخواهم با تو کار کنم. گورت را گم کن.» وقتی زمان فیلمبرداری صحنه معروف یواساس ایندیاناپولیس فرا رسید، شاو سعی کرد مونولوگ را در حالت مستی اجرا کند، زیرا در فیلم صحنه نوشیدن شبانه مردان را نشان میداد. هیچکدام از برداشتها قابل استفاده نبود. شاو پشیمان، اواخر همان شب با استیون اسپیلبرگ تماس گرفت و خواست که یک فرصت دیگر به او بدهد. روز بعد فیلمبرداری، اجرای برقآسای شاو در یک برداشت انجام شد.
جان ویلیامز، آهنگساز، در مراسم جوایز اسکار سال 1976 رهبری ارکستر را بر عهده داشت، بنابراین وقتی اعلام شد که او برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی متن شده است، مجبور شد به سرعت به سمت تریبون بدود تا اسکار خود را دریافت کند و سپس دوباره بدود تا به رهبری ارکستر ادامه دهد.
بروس (کوسه) تنها 4 دقیقه در فیلم حضور دارد.
طبق مستند «ساخت آرواره ها » (1995)، شهاب سنگی که در صحنه شب در دقیقه 1:36:05، زمانی که برودی در حال پر کردن اسلحه کمری خود بود، ظاهر میشود، واقعی بود و یک جلوه بصری نبود. با این حال، سالها بعد مشخص شد که در واقع در مرحله پس از تولید اضافه شده است. صحنهای که شهاب سنگ در آن قابل مشاهده است، در طول روز با یک فیلتر روی لنز فیلمبرداری شده بود تا شبیه شب به نظر برسد و بنابراین نمیتوانست شهاب سنگ را نشان دهد. علاوه بر این، شهاب سنگ یکی از نشانههای خاص اسپیلبرگ در فیلمهای متعددش بوده است.
در ابتدا، استیون اسپیلبرگ کارگردان فیلم آرواره ها (1975) نبود. اولین کارگردان، دیک ریچاردز، پس از جلسهای با تهیهکنندگان و مدیران استودیو اخراج شد. در آن جلسه، او گفت که نمای ابتدایی او به این صورت خواهد بود که دوربین از آب بیرون میآید تا شهر را نشان دهد، سپس نهنگ (به جای کوسه) از آب بیرون میآید. تهیهکنندگان گفتند که آنها در حال ساختن موبیدیک نیستند و با کسی که تفاوت بین نهنگ و کوسه را نمیداند، کار نخواهند کرد.
صحنهای که سر از سوراخ قایق بیرون میآید، در اصل در فیلمنامه نوشته نشده بود. استیون اسپیلبرگ، کارگردان، میگوید پس از دیدن واکنش مخاطبان پیشنمایش به صحنهای که کوسه از پشت سر برودی بیرون میپرد، “آن را پذیرفت.
فیلم آرواره ها در 20 ژوئن 1975 اکران شد. قرار بود در کریسمس 1974 در سینماها اکران شود، اما به دلیل طولانی شدن بیش از حد برنامه فیلمبرداری، اکران آن به تابستان سال بعد موکول شد. در سال 1975، تابستان به طور سنتی زمانی بود که بدترین فیلمها در سینماها اکران میشدند، زیرا آمریکاییها معمولاً از فضای باز لذت میبردند. اما این فیلم آنقدر خوب بود که ساحلروها برای دیدن آن هجوم آوردند و فیلم به پرفروشترین فیلم تمام دوران تا آن زمان تبدیل شد. این فیلم اولین فیلمی بود که بیش از 100 میلیون دلار (که رقمی است که استودیو از گیشه آمریکای شمالی پس از سهم سینماها به دست میآورد؛ تقریباً نیمی از فروش گیشه) فروش داشت و بدین ترتیب، بلاکباستر تابستانی متولد شد.
در صحنهای که کوئینت، هوپر و برودی در حال بارگیری قایق اورکا هستند، یک کلبه خاکستری کوچک با در قرمز در سمت چپ محل کوئینت دیده میشود. این کلبه متعلق به یک ساکن واقعی بود که در ابتدا از تولید فیلم عصبانی بود، زیرا مه ناشی از رنگ اسپری که روی نمای ساختمان کوئینت استفاده میشد، روی قایقهای او مینشست. وقتی او متوجه شد که واقعاً چه اتفاقی میافتد و گروه فیلمبرداری چقدر در مورد ماهیگیری و قایقرانی ناآگاه هستند، پیشنهاد داد که به آنها در تولید فیلم کمک کند. تجهیزات و تخصص او آنقدر برای آنها مفید بود که بدون او شاید فیلم هرگز تکمیل نمیشد. او حتی به الگویی برای رابرت شاو تبدیل شد تا برای شخصیت ماهیگیر خشن خود از او استفاده کند. و اگرچه او برای خدماتش دستمزد خوبی دریافت کرد، لین مورفی هرگز برای نقش اساسی که در ساخت این فیلم کلاسیک ایفا کرد، در تیتراژ یا خارج از آن، نامش ذکر نشد.
به گفته استیون اسپیلبرگ، کارگردان، در مستند «ساخت فیلم» در دیویدی، ایده اصلی او برای معرفی کوئینت این بود که او را در سینمای محلی در حال تماشای فیلم موبیدیک (1956) با بازی گریگوری پک نشان دهد. کوئینت قرار بود در انتهای سالن سینما بنشیند و آنقدر بلند به جلوههای ویژه مضحک نهنگ بخندد که سایر تماشاگران را مجبور به خروج از سینما کند. در نهایت، کوئینت در حالی که تنها نشسته بود، دیده میشد. اسپیلبرگ میگوید تنها چیزی که او را از ساخت آن صحنه بازداشت، گریگوری پک بود که بخشی از حقوق آن فیلم را در اختیار داشت. وقتی اسپیلبرگ برای کسب اجازه استفاده از آن فیلم به او مراجعه کرد، پک به او جواب منفی داد، نه به این دلیل که فکر میکرد استفاده از فیلم به آن شکل ایده بدی است، بلکه به این دلیل که پک از بازی خود در موبیدیک (1956) خوشش نمیآمد و نمیخواست آن فیلم دوباره دیده شود.
جزیره مارتاز وینهیارد، ماساچوست، عمدتاً به این دلیل به عنوان جزیره آمیتی انتخاب شد که حتی در فاصله دوازده مایلی از ساحل، بستر شنی فقط سی فوت عمق داشت، که به کوسه مکانیکی اجازه میداد کار کند. به ساکنان محلی 64 دلار پرداخت میشد تا به عنوان سیاهی لشکر جیغ بزنند و در ساحل بدوند.
روی شیدر در مصاحبهای اظهار داشت که در صحنهای که لی فیرو (خانم کینتنر) به صورت او سیلی میزند، او واقعاً به او ضربه میزد. ظاهراً، این بازیگر نمیتوانست سیلی زدن را جعل کند و بنابراین هفده برداشتی که گرفته شد، جزو «دردناکترین» لحظات دوران بازیگری شیدر بودند. همچنین، لی فیرو در چندین مصاحبه اظهار داشت که در یکی از برداشتها که به روی شیدر سیلی زد، عینک او افتاد.
برای فیلم آرواره ها ، سه کوسه مکانیکی به نام “بروس” ساخته شد که هر کدام وظایف تخصصی داشتند. یکی از کوسهها از سمت راست باز بود، دیگری از سمت چپ، و سومی کاملاً پوستدار بود. هزینه هر کوسه تقریباً 250,000 دلار بود. این تنوع در ساخت به سازندگان فیلم اجازه میداد تا نماهای مختلفی از کوسه را در صحنههای گوناگون ثبت کنند.
در طول پیشتولید، استیون اسپیلبرگ دوستانش مارتین اسکورسیزی، جورج لوکاس و جان میلیوس را به کارگاه جلوههای ویژه برد، جایی که کوسه 25 فوتی “بروس” در حال ساخت بود. لوکاس گفت: «اگر بتوانی نیمی از این را روی فیلم بگیری، بزرگترین موفقیت تاریخ را خواهی داشت.» لوکاس سرش را داخل دهان کوسه کرد تا ببیند چگونه کار میکند و میلیوس و اسپیلبرگ به شوخی به سمت کنترلها رفتند و فک کوسه را روی سر لوکاس بستند. متأسفانه، و به طور پیشگویانه، با توجه به مشکلات فنی بعدی که تولید با آن مواجه شد، کوسه دچار نقص فنی شد و لوکاس در دهان کوسه گیر کرد. وقتی اسپیلبرگ و میلیوس بالاخره توانستند او را آزاد کنند، هر سه مرد از کارگاه فرار کردند، زیرا همانطور که میلیوس بعداً گفت: «میدانستیم چیز گرانی را خراب کردهایم.»
در طول فیلمبرداری، حادثهای رخ داد که باعث شد قایق اورکا شروع به غرق شدن کند. استیون اسپیلبرگ، کارگردان، با بلندگو شروع به فریاد زدن کرد تا قایقهای ایمنی نزدیک، بازیگران را نجات دهند. جان آر. کارتر، که در آن زمان تا زانو در آب قایق غرقشده اورکا بود، دستگاه ضبط صدای خود (ناگرا) را بالای سرش نگه داشت و فریاد زد: «گور پدر بازیگران، گروه صدا را نجات دهید!» در طول این حادثه، دوربین فیلمبرداری زیر آب رفت و تصور میشد که فیلم آن، که هنوز در آب دریا غوطهور بود، خراب شده است. با این حال، هنگامی که مشخص شد محلول ظهور فیلم، نمکی است، فیلم به یک آزمایشگاه فیلم در نیویورک منتقل شد و تکنسینها هیچ بخشی از آن را از دست ندادند. شرح این حادثه از دقیقه 01:30:07 در مستند «ساخت آرواره ها» در نسخه سیامین سالگرد دیویدی موجود است.
استیون اسپیلبرگ به دلیل نقشهای قهرمانانهای که چارلتون هستون در فیلمهای اخیرش بازی میکرد، از انتخاب او برای نقش برودی در فیلم آرواره ها صرف نظر کرد.در آن زمان، هستون در حال فیلمبرداری فیلم «زلزله» (1974) بود و همچنین برای نقش اصلی در فیلم «فرودگاه 1975» (1974) به عنوان یک خلبان قهرمان که یک بوئینگ 747 آسیبدیده را فرود میآورد، در نظر گرفته شده بود. اسپیلبرگ معتقد بود که اگر هستون انتخاب میشد، به مخاطب این پیام را میداد که کوسه عملاً هیچ شانسی در مقابل این قهرمان افسانهای ندارد. او میخواست برودی شخصیتی عادی و آسیبپذیر داشته باشد، نه یک قهرمان شکستناپذیر.
بیشتر فیلم به صورت دستی فیلمبرداری شد تا به بهترین شکل با موجهای اقیانوس مقابله شود.
برای صحنه مربوط به سوزان باکلینی، دو وزنه 300 پوندی به او وصل شده بود که توسط دو گروه از خدمه در ساحل کشیده میشد. یک گروه به سمت راست و گروه دیگر به سمت چپ میکشیدند. فیلمبرداری این سکانس سه روز طول کشید.
در فیلمنامه اصلی، کوئینت با غرق شدن کشته میشد. طناب نیزهای که او به سمت کوسه شلیک میکند، دور پایش میپیچد و توسط کوسه به زیر آب کشیده میشود، و او از برودی میخواهد که چاقو را به او بدهد. (این همان روشی بود که شخصیت در کتاب کشته شد و طبق مصاحبهای با استیون اسپیلبرگ در مورد این صحنه، شبیه به نحوه مرگ آخاب در “موبیدیک” است.) با این حال، تصمیم گرفته شد که کوئینت خورده شود، زیرا این امر با توجه به تجربیات او در یواساس ایندیاناپولیس، برای این شخصیت غمانگیزترین حالت خواهد بود، بنابراین فیلمنامه به آنچه در فیلم است تغییر یافت.
قبل از اکران فیلم آرواره ها ، میانگین جمعیت گردشگران تابستانی جزیره مارتاز وینهیارد تقریباً 5000 نفر بود. پس از اکران فیلم، این جمعیت به شدت افزایش یافت و به 15000 نفر رسید. این نشان دهنده افزایش چشمگیر 200 درصدی جمعیت گردشگران بود.
با وجود فروش بسیار بالای فیلم در گیشه، رابرت شاو حتی یک پنی هم از آن به دست نیاورد. او به دلیل فرار مالیاتی با فشار اداره مالیات بر درآمد مواجه بود و به دلیل کار در کشورهایی مانند ایالات متحده، کانادا و ایرلند، مجبور شد از حقوق خود صرف نظر کند تا بدهیهایش را تسویه کند.
فیلم آرواره ها تقریباً به مدت 20 سال در بین 10 فیلم پرفروش برتر جهان باقی ماند، تا اینکه فیلم فارست گامپ (1994) سرانجام آن را از این فهرست خارج کرد.
فیلم آرواره ها (Jaws) اولین فیلم در تاریخ سینما بود که به فروش بیش از 200 میلیون دلار در داخل آمریکا و بیش از 400 میلیون دلار در سراسر جهان دست یافت. این یک نقطه عطف بزرگ در صنعت فیلمسازی بود.
در 28 سالگی، استیون اسپیلبرگ جوانترین فردی بود که فیلمی را کارگردانی کرد که در صدر جدول فروش گیشه افتتاح شد. او تقریباً 40 سال این رکورد را در اختیار داشت تا اینکه سرانجام توسط جاش ترانک شکسته شد، که در زمان اکران فیلم “وقایعنگاری” (2012) 27 سال داشت.
موفقیت بیسابقه فیلم آرواره ها موجی از فیلمهای هیولاهای دریایی را به راه انداخت. فیلمهایی مانند:
The Deep (1977)
Orca (1977)
Tentacles (1977)
Piranha (1978)
Humanoids from the Deep (1980)
جالب است که فیلم The Deep (1977) هم با بازی رابرت شاو و بر اساس رمانی از پیتر بنچلی ساخته شد.
فیلم آرواره ها در فهرست 25 فیلم برتر موسیقی متن فیلمهای آمریکایی که توسط بنیاد فیلم آمریکا در سال 2005 منتشر شد، قرار گرفت. این فهرست به نام “100 سال موسیقی متن فیلمهای بنیاد فیلم آمریکا” شناخته میشود. این نشان دهنده تأثیر ماندگار و اهمیت موسیقی متن جان ویلیامز برای این فیلم است.
نازنین آفاق