گفته میشود که سوگ پنج مرحله دارد: انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش. اما در کابوسی که خانواده پایوا از سر گذراندند، هیچ امیدی برای پذیرش آنچه بر سرشان آمده وجود ندارد، زیرا دولتی که سرپرست محبوب خانوادهشان را شکنجه کرد و به قتل رساند، حتی دستگیری او را نیز انکار میکند.
آخرین فیلم والتر سالس، کارگردان برزیلی که بیشتر برای فیلم «خاطرات موتورسیکلت» شناخته میشود، از خشونت کافکایی موجود در بطن دیکتاتوری نظامیای پرده برمیدارد که از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۵ بر این کشور حکومت میکرد. در این شرایط، خانوادهای به خاطر سرنوشت پدرشان آسیب روحی عمیق و جبرانناپذیری میبیند و به قول یونیس (فرناندا تورس)، مادر خانواده، «شما همه را در حالتی از عذاب ترمیمناپذیر پشت سر میگذارید.»این عذاب در خاطرات مارچلو، جوانترین عضو خانواده پایوا، روایت شده است؛ کتاب او درباره آنچه بر سر پدرش روبنس (سلتون ملو) آمد، مبنای فیلم سالس قرار گرفته است.
وقتی فیلم «هنوز اینجا هستم» (I’m Still Here) این خانواده پرجمعیت و پر شور و حال را معرفی میکند، آنها در خانهای خوشساخت اما گرم کنار ساحل در ریودوژانیرو زندگی میکنند؛ نوعی زندگی رؤیایی که مایه حسرت همسایگانشان است. سوفله مخصوص او (مادر خانواده، یونیس) همیشه خوب پف میکند، همه همیشه شیکپوش و آراستهاند، و درِ خانه همواره به روی رفت و آمد دوستان، همکاران و تولهسگهای دوستداشتنیِ آماده برای سرپرستی باز است.
این همان دنیایی است که تقریباً نیمی از فیلم سالس ما را در آن غرق میکند. دنیایی از مهمانیها، ویسکی خوب با یخ، و پیوندهای گرم خانوادگی که آنها با عشق با دوربینهای قدیمی سوپر-۸ ثبت میکنند؛ اما سالس کاری میکند که خشونت آرامآرام به درون آن نفوذ کند، با کامیونهای پر از سرباز که غرشکنان در پسزمینه از خیابان میگذرند و صدای چرخش بالگردها که گفتگوهایشان را قطع میکند.
خوشبختی و موقعیت سیاسیشان (روبنس یک نماینده سابق کنگره و پرنفوذ است) آنها را دچار توهمی دردناک و آزاردهنده از امنیت کرده است، و حتی وقتی میبینند که هدف قرار گرفتهاند، باز هم عمق فاجعه را کاملاً درک نمیکنند. یونیسِ مستأصل به معلم پسرش اعتراف میکند: «شوهرم در خطر است!»، و این معلم است که باید به این زنِ تقریباً بیوهشده بهصراحت بگوید: «همه ما در خطریم.»
با این حال، حتی با علم به آنچه قرار است رخ دهد، و با توجه به اینکه بدنامیِ سرنوشت روبنس همچنان بهعنوان نمادی از بیرحمی رژیم شناخته شده است، صحنه دستگیری او بهشکلی تحملناپذیر به تصویر کشیده شده است؛ در حالی که کوچکترین و بیگناهترین فرزندانش، غرق در بیخبریاند از اینکه ورود آن پنج مرد با تپانچههایی زیر کمربندشان به خانه، چه معنایی برای پدر محبوبشان دارد. صحنههای بازجویی نیز به همان اندازه بیرحمانه هستند؛ بازجوها از روش غیرمعمول «پلیس بد – پلیس بد» استفاده میکنند و با نگه داشتن افراد در سلولهای تاریک، گسسته از زمان، آنها را تا مرز فروپاشی روانی پیش میبرند؛ سلولهایی که زندانیان تنها برای شکنجه شدن یا پاسخ دادن به دقیقاً همان سؤالات تکراری از آن خارج میشوند.
نیمه دوم فیلم I’m Still Here او (سالس) بر یونیس و جستجوی او صرفاً برای یافتن پاسخها تمرکز دارد؛ هیچگاه امیدی به برقراری عدالت نیست، اما فیلم در عوض، راهی برای رهایی از جنون این سیستم است؛ سیستمی که در آن، صرفاً اعتراف به آنچه برای پدرشان رخ داده، میتوانست بخشی از خلائی را که او برجای گذاشته پر کند.
بازی فرناندا تورس در نقش یونیس به همان اندازه خیرهکننده است که کارنامه هنریاش نوید میدهد؛ او با نقشآفرینی در فیلمهایی چون «سرزمین بیگانه» (نیز به کارگردانی سالس) و بردن نخل طلای بهترین بازیگر زن برای فیلم «مرا برای همیشه دوست بدار یا هرگز»، خود را به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران قاره آمریکای جنوبی تثبیت کرده است. یونیسِ او صلابت و خویشتنداری شگفتانگیزی دارد که باعث میشود هر لحظه از دردی که از شکافهای زره دفاعیاش به بیرون تراوش میکند، بسیار تأثیرگذارتر باشد. همچنین، به لطف استعداد چشمگیر هر دوی او و ملو (بازیگر نقش روبنس)، با خانوادهای روبرو هستیم که حس میشود محبت بینشان ریشهدار و صمیمی است.
نقد ویدئویی میثم کریمی بر فیلم «I’m Still Here» را در ادامه ببینید:
اگرچه تأثیر آنچه رژیم نظامی بر سر این خانواده زمانی-شاد آورد، بخش حیاتی از تاریخ ثبتشده برزیل است، اما فیلم I’m Still Here با نزدیک شدن به پایان، دچار مشکلات ریتم (ضرباهنگ) میشود. نیم ساعت پایانی فیلم مجموعهای از پایانهای کاذب است، گویی فیلمساز مطمئن نیست دقیقاً کدام لحظه میتواند به مخاطب آن رضایتی را بدهد که خانواده هرگز به آن دست نخواهد یافت. جایی که عبور واقعی از این رنج ناممکن است، گذر زمان تنها در یک جهت پیش میرود و تصویرِ زندگی بدون روبنس با یک بوسه و این قول به پایان میرسد که او به موقع برمیگردد تا برشی از سوفله معروف همسرش را بخورد.
با این وجود، همچنان بارقهای از امید وجود دارد، زیرا فیلم I’m Still Here، به سبک کلاسیک فیلمهای زندگینامهای (بایوپیک)، پیش از تیتراژ پایانی، مجموعهای از عکسهای شخصیتهای واقعی را نشان میدهد؛ اقدامی که این نکته را قوت میبخشد که این اثر درباره خشونت وصفناپذیر است، اما در عین حال میراثی از عشق نیز هست.مهم نیست که دیکتاتوری سادیستی، سربازان بیرحم یا بوروکراتهای سنگدل برای محو کردن روبنس با او چه کردند، آنها هرگز موفق به انجام این کار نشدند.
امتیاز: 7/5 از 10
منتقد: لیلا لطیف
باید کارگردانان و نویسندگان هالییپودر چندین بار این فیلم رو ببینن تا یادشون بیفته چقدر فیلمهای هالیوودی…تبدیل به یه مشت اشغاله یه بار مصرف شده..سالس فیلمی کمتر شناخته شده به نام (ایستگاه مرکزی) داره که پر از مضامینه انسانیه و شاهکاریه در حد خودش و شبیه و الهام گرفته از فیلم (سرنوشت یک انسان )ساخته سرگئی باندار چوک و شاهکاری از کتاب شولوخف….حالا گفته میشه شولوخف مامور کی جی بی ولی هر چی بود این داستانش بینظیره…شخصن ادم سطحی و شری بودم و دیدن این دو فیلم منو ادم تر کرد …..البته شک دارم جوونها این دوره علاقه ایی به این نوع فیلمها داشته باشن وبه درد ما پیر پاتالها…فسیلها و یا به قول دوستمون ایرانین سایکو ..آنا نمیدونم چی چی …میخوره…ولی پیشنهاد می کنم هر وقت هم سن من شدید این دو فیلم رو ببینید …باشد که به استناد متنی از تهیلیمه کتاب مقدس (شاید زجری نه تجربه شده که داستانی شنیدنی باشد تا انسان؛ انسان تر شود)…ا