14 سال بعد از عرضه فاجعه وار «زمين، عرصه كارزار» و شكست تجاري شديد آن جان تراولتا هنوز هم معتقد است كه اين فيلم اصولاً كار بسيار خوبي بوده است. اين رسانه ها بودند كه با افكار نامساعد و تبليغات سوء خود آن را نابود كردند.
به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، «Battlefield Earth» بر اساس رماني از ال ران هابارد و با بازيگري و تهيهكنندگي تراولتا همزمان با قلع و قمع شدنش توسط رسانه هاي آمريكا و كانادا در گيشه ها چه در اين كشورها و چه در اروپا و آسيا بسيار كم فروخت و تبليغات منفي درباره آن چنان شدت گرفت كه كمتر كسي به سمت آن رفت و با اين وجود تراولتا 14 سال و اندي بعد از اكران فيلم و در فاصله كمي تا پانزدهمين سال پخش آن همچنان در دفاع از آن كوشا است و مي گويد رسانه ها طوري به مردم خط دادند و تحميل ايده و نظر كردند كه فيلم هرگز نتوانست سر بر آورد و به چيزي برسد كه تراولتا اعتقاد داشت و دارد صلاحيت رسيدن به آن را دارد.
افسوس بزرگ و ماندگار
تراولتا اين مسئله را يك بار ديگر در جريان جشنواره معتبر اخير فيلم تورنتوي كانادا مورد اشاره قرار داد. او كه براي معرفي فيلم جديدش به نام «The Forger» به تورنتو رفته بود، آن جا گفت هنوز فراموش نكرده است كه چطور برخي رسانه هاي كم لطف و به زعم وي مغرض در غرب «زمين، عرصه كارزار» را نابود كرده اند. وقتي خبرنگاران پرسيدند بعد از 40 سال حضور در عرصه هاي هنري و در صحنه بازيگري آيا افسوس بزرگ و ماندگاري در زندگي اش دارد يا خير، وي گفت: «طبيعي است كه هنوز غصه اتفاقاتي را بخورم كه آن سال (2000) بر سر «Battlefield Earth» آوردند. من هنوز معتقدم كه اين فيلم اثر هنري فوق العاده اي است و من همچنان بابت آن احساس غرور و افتخار مي كنم. بعضي سينمايي نويس ها فقط از تأثير پذيرفتن فيلم از «Scientology» (نوعي ديد و نگره برگرفته از آيين مسيحيت) گفتند و نوشتند و خواستند ساير جنبه هاي آن را پنهان نگه دارند و چيزي فراتر از اين در اين فيلم نديدند. آنها در مورد فيلم «پديده» نيز همين مشكل را داشتند و آن فيلم را نيز با همين ديد و روش ديدند. در مورد اين فيلم بايد توضيح بدهم كه ارتباط آن با «Scientology» در كمترين حد است و بيشتر يك قصه صحيح و برداشت درست از مسيحيت است. مشكل ما داشتن منتقداني است كه حتي اطلاعات عمومي بدوي را ندارند و از بسياري از بديهيات غافل هستند.»
مثل يك حاكم در هاليوود
تراولتا به اين نيز اعتراف ميكند كه در مورد «Battlefield Earth» اختيار عمل كافي داشته و به عنوان تهيه كننده مي توانسته هر چيزي را در آن جرح و تعديل و كم و زياد كند. در تورنتو خبرنگاران از تراولتا پرسيدند آيا رمان علمي- تخيلي ال ران هابارد همه مشخصه هاي لازم را براي تبديل شدن به يك فيلم پرطرفدار و عامه پسند داشته يا خير و وي گفت: «اين كتاب صد در صد براي اين كار مناسب بود و حتي اگر امروز مي گفتند كه اين كار را انجام بده، بازهم دست به اين اقتباس و ساختن فيلمي از روي رمان هابارد مي زدم. البته در آن زمان من بيشترين قدرت را در هاليوود و در سيستم استوديويي آن داشتم و هر كاري آن جا از دستم بر مي آمد. بسياري از ستاره هاي ديگر سينما هيچگاه به چنين قدرتي نمي رسند ولي من مي توانستم هر كاري را انجام بدهم.»
فرار از تهيهكنندگي
با اين حال درد و ناراحتي ناشي از ناكامي تجاري «زمين، عرصه كارزار» به گونه و حدي بود كه تراولتا از آن پس هرگز يك فيلم سينمايي را به طور مستقل و به تنهايي توليد نكرده و حتي تعداد دفعات اشتراك او در ساخت و توليد فيلم هاي سينمايي نزديك به صفر بوده است و اين نشان مي دهد كه تراولتا برخلاف ادعاهايش با مسئله شكست تجاري فيلم مذكور هيچگاه كنار نيامده و اين مسئله وي را به شدت آزار داده است. آن فيلم كه فارست ويتي كر، بري پپر و كيم كوتس هم در آن شرکت داشتند. بودجه اي 3 ميليون دلاري داشت و بالاي 15 ميليون دلار هم صرف تبليغ و بازاريابي براي آن در هفته اي منتهي به پخش آن شد و با اين وجود در كل جهان فقط 30 ميليون دلار فروخت تا متحمل يكي از بزرگترين شكست هاي تجاري در اين حرفه طي سال هاي معاصر شود. اضافه بر اين شروع اكران «Battlefield Earth» صاحب يكي از بدترين شروع فيلم هاي تاريخ در بين فيلم هايي بوده است كه در بيش از سه هزار سالن در آمريكاي شمالي اكران شده اند، با اين اوصاف باوراين كه همه اين ناكامي عظيم و جواب ندادن فيلم و گيشه هاي خالي آن فقط به خاطر عملكرد رسانه ها و مخالف خواني آنها بوده، سخت و سخت تر ميشود و شايد بتوان به نوع ترسيم قصه و بافت سينمايي فيلم نيز اشاره كرد و آن را هم يك نقصان تأثيرگذار براي «زمين، عرصه كارزار» و از دلايل عمده ناكامي آن دانست.
معمولاً موفق و پولساز
اين مسئله زماني بيشتر به چشم مي خورد و حقيقي جلوه ميكند كه در نظر بگيريم تراولتا تا زمان اكران «زمين، عرصه كارزار» اكثر قريب به اتفاق كارهايش را صاحب فروشي قابل قبول و گاهي هم بسياز زياد يافته بود. او كه با فيلم هاي جوانانه و سر خوش «تب شنبه شب» و «Greese» در سال هاي 1977 و 78 مشهور و تبديل به ستاره جوان و جديد سينما شد و پس از چند سال نزول با «پالپ فيكشن» فيلم گانگستري غير متعارف سال 1994 كوئن تين تارانتينو به همان چهره موفق گذشته و حتي به روايتي به ستاره اي بزرگتر از گذشته و به يك غول بدل شد، معمولاً مسيرهاي درستي را به لحاظ حرفه اي و از منظر تجاري براي خود برگزيده و كمتر با شكست هاي عمده مواجه شده است و حضورش در فيلم هاي فانتزي و حادثه اي علمي- تخيلي مثل «Face off» و «Swordfish» نيز موفق و پولساز بوده است. او البته با دردسرهاي بزرگي مثل تبعات پيروي اش از آيين Scientology و مرگ پسر بيمارش در 16 سالگي نيز مواجه بوده اما هميشه سرپا و مطرح مانده است.