یکی از مسائلی که عین بختک! به جان تهیه کنندگان هالیوود افتاده است اینه که فیلمهای قدیمی را بازسازی کنند و در این بین کمی هم 3D به آن بيافزايند تا شاید ما از آن لذت ببریم!. شاید بازسازی بعضی از فیلمها برای تماشاگر جالب باشد ( از جمله کینگ کنگ که مدتها بود هوس کرده بودیم تا این گوریل را با هیبت واقعی اش ببینیم و بالاخره در سال 2005 این اتفاق افتاد) اما بازسازی فیلمی مثل مکانیک اصلا با عقل جور در نمی آید. مکانیک همانطور که از نامش پیداست ، براساس فیلمی به همین نام در سال 1972 با بازی چارلز برانسون و ژان ماکیل وینست ساخته شده است. مکانیک سال 1972 فیلم بدی نبود و مهمترین دلیلش هم حضور بازیگر تنومند و گردن کلفتی به نام چارلز برانسون بود. حالا قعطی سوژه سبب شده تا بار دیگر تهیه کنندگان هالیوود سراغ سوژه های قدیمی بروند و آنها را با رنگ و لعابی جدیدتر به سینما عرضه کنند و مکانیک سال 2011 هم جزو این دسته از فیلمهاست.
آرتور بیشاپ ( جیسون استاتم )، مکانیک ( البته نه مکانیکی که بتواند ماشین تعمیر کند ! ) و آدمکشی حرفه ای است که درصد اشتباه او در هنگام از میان برداشتن اهدافش تقریبا صفر است. ماموریت جدید آرتور کشتن یکی از دوستان قدیمی و البته مربی سابقش ، هری ( دونالد ساترلند ) ، است،. آرتور بعد از کشمکش های فراوان با وجدان خودش ، بالاخره هری را از پای در می آورد. او اکنون به نوعی با عذاب وجدان ناشی از کشتن دوستش روبروست و به همین دلیل تصمیم می گیرد تا این کارش را جبران کند و درسی حسابی به عوامل این گرداننده این ترور بدهد. اما در این بین ناگهان پسر هری به نام استیو ( بن فاستر ) از راه می رسد و هدف او نیز از میان برداشتن عاملان قتل پدرش است. اما استیو در این راه بی تجربه هست و به همین دلیل آرتور وی را در این راه همراهی می کند. اما استیو نمی داند که در واقع آرتور قاتل پدرش است و….
عکسی که در بالای صفحه قرار دادم به خوبی ماهیت فیلم را به نمایش می گذارد!. برای دیدن فیلمی مثل مکانیک نباید انتظار زیادی از آن داشته باشید، به نظر شما فیلمی که براساس یک فیلم قدیمی ساخته شده باشد که از قضا ستاره آن فیلم هم چارلز برانسون بوده باشد ، ارزش هنری دارد؟! مسلما خیر. مکانیک داستان سفت و محکمی ندارد و پرداخت شخصیت های آن هم مانند برادر بزرگترش است، بنابراین انتظار صحبت هایی به جز متلک های رایج آمریکایی را در این فیلم نداشته باشید. اما هر چقدر که داستان فیلم غیر منطقی و عجیب است ، اکشن فیلم پر هیجان و نفس گیر است. سایمون وست کارگردان این فیلم که از یاران قدیمی آقای جری بروکمایر معروف است، با فیلمی به نام Con Air (1977 ) ( در ایران به نام هواپیمای محکومین شناخته می شود ) کار خودش را به عنوان کارگردان آغاز کرد. وجه مشترک اولین فیلم سایمون وست با آخرین فیلمش ، مکانیک ، این است که فیلمنامه هر دوی آنها احمقانه است و اکشن آنها نفس گیر!. سایمون توانسته به خوبی صحنه های اکشن فیلم را رهبری کند و در این بین اصلا کاری به وجه درام فیلمش نداشته است. فیلم زمانی که به عذاب وجدان آرتور می پردازد و یا می خواهد شخصیت خوش قلب آرتور! را نشان دهد، کسل کننده و حوصله بر است و تنها زمانی جذاب می شود که او به همراه استیو شروع به اکشن کاری می کنند. برخلاف نگرانی هایی که برای حضور بن فاستر در این نقش اکشن حضور داشت ، خوشبختانه زوج جیستون استاتم و بن فاستر در فیلم به خوبی جواب داده است. این دو به کمک یکدیگر صحنه های نفس گیر زیادی را رقم زده اند که از جمله آنها می توان به صحنه آویزان شدن آنها از یک آسمانخراش اشاره داشت.
استاتم ثابت کرده بازیگر توانایی است. یکی از مشکلاتی که همیشه گریبانگیر او بوده ، این است که زمانی پا به سینما گذاشت و نقش های بزن بهادر را ایفا کرد که دیگر دوره آن گذشته بود ( اوج دوره این فیلمها دهه 80 و 90 میلادی بوده است ) اما با اینحال او توانست جای خود را به عنوان هنرپیشه اکشن تثبیت کند و به منتقدان ثابت کند که او قابلیت های زیادی دارد از جمله در همین فیلم مکانیک. استاتم در این فیلم بازی خوبی ارائه نداده است ، دیالوگ زیادی برای گفتن ندارد و همان چند کلمه هم اگر نگوید اتفاقی نمی افتد!، اما اکشن بی نظیری را رقم زده است. او بخوبی توانسته تمام انرژی یک فیلم اکشن که در قهرمانش وجود دارد را به تماشاگر منتقل کند و از این بابت او امتیاز کامل از بازیگری می گیرد. زوج او در این فیلم بن فاستر است که او را با فیلمهایی نظیر 30 روز و شب و 3:10 دقیقه تا یوما به خاطر می آوریم. فاستر هم به مانند استاتم در این فیلم شخصیت پردازی مشخصی ندارد.شخصیت استیو که وی آن را ایفا می کند ، ناگهان برای سوگواری پدر سرو کله اش پیدا می شود و ناگهان هم قاطی آرتور می شود! اما همانطور که گفتم شما نباید به این مسائل کار داشته باشید و تنها باید آدم کشتن این دو را ببینید.
مکانیک برای تماشاگرانی است که حوصله فکر کردن و حل معما ندارند. این فیلم پر از اکشن های غیر واقعی است که مشابه اش را فقط در دهه 90 می توانستید ببینید ( دهه 80 جای خود را دارد. شما هیچ وقت نمی توانید نمونه ای مانند صحنه شاخ به شاخ شدن هلکوپتر و تانک در فیلم رامبو 3 را در جایی دیگر ببینید!). مکانیک حسابی آدرنالین خون شما را بالا می برد و اجازه نمی دهد که فرصت فکر کردن به مشکلات فیلم را داشته باشید. پس با خیالت راحت به دیدن فیلم بروید و مطمئن باشید که فیلم شما را آزار نخواهد داد.