صفحه اصلی > سینمای کلاسیک : سینمای کلاسیک : پاپیلون ( Papillon )

سینمای کلاسیک : پاپیلون ( Papillon )

1

پاپیون : Papillon

کارگردان : فرانکلین جی . شافنر

فیلمنامه نویس : دالتون ترمبو ، لورنزو سمپل جر

بازیگران :

استیو مک کوئین / هنری – پاپیون

داستین هافمن / لوئیس دگا

دن گوردن / جالوت

آنتونی زربه / توسینت

زمان : 151 دقیقه

محصول : 1973

افتخارات : کاندید دریافت جایزه اسکار برای بهترین موسیقی متن ، کاندید دریافت گلدن گلاب بهترین بازیگر مرد برای استیو مک کوئین4

 

درباره فیلم :

پاپیون اگرچه در بین آثار شاخص سینمای کلاسیک در جایگاه پائین تری نسبت به کازابلانکا یا پدرخوانده قرار می گیرد اما در نوع خود یکی از بهترین های سینماست. شخصیت شرور پاپیون به عنوان یک زندانی که تمام هدف اش فرار از زندان و رسیدن به آزادی ( البته تعریف او از آزادی همان فرار از زندان است و دیگر هیچ ) ، تا سالهای سال مورد تقلید بسیاری از فیلمها قرار گرفت که بهترین این تقلید ها را « رستگاری در شاوشنگ » انجام گرفت که از آن به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما هم یاد می کنند.

 

داستان فیلم ( برگرفته از ویکی پدیا )

هنری چاریر یا پاپیون (استیو مک کوئین) فردی است که به اتهام قتل یک واسطه در دادگاهی در فرانسه محاکمه شده و برای گذراندن دوران محکومیت باید به گویان فرانسه برود ولی خود او منکر هرگونه دخالت در قتل است و مدعی است که برای او پاپوش درست کرده‌اند. در طول مسیر وی با لوئیس دگا (داستین هافمن) آشنا می‌شود. دگا به دلیل جعل کردن اوراق قرضه ملی فرانسه برای دوران محکومیت راهی گویان است. دگا به طریقی مقدار زیادی پول را با خود حمل می‌کند و اکثر زندانیان همراه آنان این موضوع را می‌دانند. دگا ناچار می‌شود پیشنهاد پاپیون مبنی بر مراقبت از وی را بپذیرد و در مقابل هزینه فرار او را متقبل شود. این، سرآغاز آشنایی این دو است. در نهایت پس از سال‌ها تلاش و سه بار فرار نافرجام پاپیون موفق به فرار می‌شود ولی دگا با او نمی‌رود.

 

کارگردان :

شافنر کارش را با ساخت سریالهای تلویزیونی آغاز کرد و برای اولین بار در فیلمبرداری این سریالها از روش حرکت دوربین در صحنه استفاده کرد ( در آن زمان اکثراً دوربین در مکانی ثابت قرار می گرفت ). او علاوه بر نوآوری هایی که در سبک کارگردانی ایجاد کرده بود، علاقه زیادی هم به ژانر علمی تخیلی داشت که همین امر سبب شد تا فیلمی تحت عنوان « سیاره میمون ها » را با بازی چارلتون هستون کارگردانی کند که سالها بعد تیم برتون هم آن را بازسازی کرد. اما با وجود فیلمهای موفقی که در کارنامه شافنر وجود دارد ( مانند فیلم پاتون که موفق به دریافت 7 جایزه اسکار شد )  ، او با پاپیون برای تماشاگران سینما ماندگار شد. فیلمی که نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت اما بعد از آن هرگز نتوانست موفقیتی مانند گذشته را تکرار کند. شافنر در سال 1989 به علت ابتلا به سرطان ریه ، دار فانی را وداع گفت.

 

بازیگران :

استیو مک کوئین ( برگرفته از سینمای جهان ) : استيو با بازي در فيلم حباب در سال 1957 وارد عرصه سينما شد. و در سال 1958 با بازي در سريال تلويزيوني جايزه بگير كه در كشور ما با نام پيگرد به نمايش در آمد نامي براي خود دست و پا كرد و به محبوبترين چهره آن زمان تلويزيون تبديل شد. او پس از اين شروع ب6ه گشتن به دنبال پدرش كرد تا او را براي اولين بار ببيند؛ پس از جستجوي فراوان عاقبت مكان زندگي وي را يافت و براي ديدار پدر راهي آنجا شد. اما زماني كه وارد خانه پدر شد او يك روز بود كه از دنيا رفته بود و حسرت ديدارش را براي تمامي عمر به دل استيو گذاشت. همسر دوم پدر استيو به او گفت: زماني كه سريال تو شبها از تلويزيون پخش مي شد پدرت با علاقه به آن نگاه مي كرد و مي گفت: قهرمان اين فيلم احتمالاً پسر من است ؛ اما هيچوقت پدر استيو موفق نشد پاسخي مثبت براي اين گمان خود بشنود.

استيو پس از اين ماجرا بيش از پيش به سينما پرداخت و با بازي در فيلمهاي معروفي چون نوادا اسميت ؛ دانه هاي شن؛ فرار بزرگ؛ بچه سينسيناتي؛ هفت دلاور؛ بوليت؛ حادثه توماس كراون؛ آسمانخراش جهنمي و چند فيلم ديگرشهرتي جهاني براي خود دست و پا كرد. او هميشه هامفري بوگارت؛ جيمز كاگني و جان وين را مورد ستايش خود قرار مي داد. در همين سالها بود كه استيو با نيل آدامز ، بازيگر آن زمان هاليوود آشنا شد و ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج دو فرزند به نامهاي تري لزلي و چدويك استيون بود. استيو در فيلم بوچ كسيدي و ساندنس كيد قرار بود با پل نيومن همبازي شود ولي بخاطر درخواست دستمزد زياد که از عادتهاي او بعد از شهرتش بود از کار کنار رفت و جاي خود را به رابرت رد فورد داد.

در 9 آگوست سال 1969استيو به يك مهماني شبانه در خانه كارگردان بزرگ سينما رومن پولانسكي دعوت شد. اما بخت بالاي خود او آنشب به آن مهماني نرفت. آن شب آن مجلس مورد هجوم وحشيانه تبهكاري به نام چارلز منسون و گروهش ، موسوم به گروه HELTER SKELTER  قرار گرفت. چارلز منسون در آن حادثه شارون تيت همسر رومن پولانسكي  را ؛ كه خود هنر پيشه بود و در آن دوران لقب زيباترين هنرمند هاليوود را يدك مي كشيد و اتفاقاً هشت ماه و نيمه هم باردار بود را با 15 ضربه چاقو از پا در مي آورد. پس از اين حادثه استيو  تصميم گرفت بطور مخفيانه باخود اسلحه حمل كند، و نيز مشغول يادگيري كاراته شد و موفق به اخذ كمربند مشكي و دان 9 در اين رشته رزمي گرديد؛ سپس به فراگيري جيت كاندو نزد بروس لي پرداخت و به يكي از بزرگترين شاگردان بروس لي تبديل شد. او همچنين موتور سواري بسيار قابل و ماهر بود و موتور سواري او در صحنه هايي از فيلم فرار بزرگ خود گواه اين واقعيت است. در سال 1972 استيو براي بازي در فيلم فرار مرگبار همبازي الي مك گرا ، هنرپيشه دختر فيلم  LOVE STORY شد. در جريان فيلمبرداري اين فيلم بود كه استيو و الي دلباخته يكديگر شدند بطوري كه از ابراز عشق و علاقه به يكديگر ،حتي پيش چشم عكاسان و شاهدان عيني نيز لحظه اي به خود ترديد راه نمي دادند. و پس از اتمام كار ساخت اين فيلم ،آن دو با يكديگر ازدواج كردند.7

سال بعد ، يعني در سال 1973 زماني كه استيو مك كوئين براي بازي در شاهكار پاپيون در كنار داستين هافمن، به همراه گروه ساخت فيلم راهي آمريكاي لاتين شد ، الي او را در اين سفر همراهي كرد. اما ازدواج آنها چهار سال بيشتر دوام نداشت و در سال 1976از يكديگر جداشدند. استيو سپس در يک فيلم وسترن غير معمول، با نام تام هورن ايفاي نقش كرد.

درسال 1978 استيو با يك مدل و مانكن به نام باربارا مينتي آشنا مي شود و پس از مدتي بايكديگر ازدواج مي كنند. در سال 1979 استيو مشغول ايفاي نقش در فيلم شكارچي تبهكاران گرديد. در جريان فيلمبرداري صحنه هاي تعقيب و گريز اين فيلم استيو دچار سرفه هاي طولاني و ضعف شديد مي گرديد. در 22 نوامبر سال 1979 به دكتر مراجعه نموده و دكترها سرطان ريه را تشخيص دادند؛ و به او مهلتي شش ماهه دادند؛ اما وي بخاطر فيلمبرداري سكانسهاي باقيمانده فيلم تا يك ماه با هيچكس درباره بيماريش سخن نگفت.

سرانجام استيو مك كوئين با آخرين جمله اش در سكانس پاياني فيلم شكارچي تبهكاران كه گفت: «خدا بركتت دهد» با دنياي سينما خداحافظي كرد. درماههاي آخر ،سرطان او را آنچنان رنجور ساخته بود كه در بستر بيماري افتاد.

وعاقبت درروز 7 نوامبرسال 1980در حالي كه همسرش باربارا در كنار بستر او بود و دستانش را در دستش گرفته بود با جمله دوستت دارم از دنيا رفت.جسد استيو را همانطور كه خواسته بود سوزاندند و خاكسترش را به اقيانوس آرام ريختند.

 

داستین هافمن : وقتی در اواخر دهه 60 وارد سینما شد کمتر کسی فکر می کرد که او با این جثه نحیف و دماغ دراز ممکن است بتواند به یکی از بازیگران صاحب سبک سینمای آمریکا تبدیل شود. راه رفتن او در آن اوایل به دوره گردهای ویلانی می مانست که جز حماقت چیزی را منتقل نمی کرد. خودش می گوید که آن موقع با جین هاکمن (بازیگر فیلم ارتباط فرانسوی) و رابرت دووال (بازیگر فیلم پدرخوانده و کارگردان کنونی) تصمیم گرفتیم تحت هرشرایطی به حرفه مان ادامه بدهیم، حتی اگر از استودیوها بیرونمان بیندازند. زمانی که او وارد سینما شد، کلینت ایستوود با وسترن های اسپاگتی غوغا می کرد، رابرت دنیرو و آل پاچینو هر یک با نقش های بزرگی که ایفا کردند، استعداد فوق العاده خود را ب10ه رخ کشیدند و هافمن تازه فهمید که شاید در حساس ترین موقعیت تاریخی وارد سینما شده. در دوره ورود او، ستاره های قدیمی افول کرده بودند و این خود زمینه ای بود برای ورود جوانان پرورش یافته در مکاتب بازیگری.

داستین هافمن هرگز شمایل یک قهرمان هالیوودی را نداشته است. قد کوتاه او و تند تند حرف زدن و بالا و پایین پریدنش هیچ ربطی به وقار و آقامنشی بازیگران طلایی سینمای آمریکا ندارد؛ اما ظاهرا شرایط تغییر یافته بود و دیگر کسی برای بازیگران جا سنگین و پرفیس و افاده، حتی تره هم خرد نمی کرد و شاید به دلیل همین تغییر دوران بود که وارن بیتی و رایان اونیل هیچ وقت تبدیل به بازیگر درجه یکی نشدند و نتوانستند فیلم های موفق خود را تکرار کنند. در عوض هافمن هر نقشی را بازی کرد. از یانکی عجیب و غریب «بزرگمرد کوچک» گرفته تا شخصیت زن نمای «توتسی»، از جوان آسمون جل «کابوی نیمه شب» گرفته تا مرد درآستانه فروپاشی «کریمر علیه کریمر»، از دونده به انتها رسیده «ماراتن من» گرفته تا جوان سرگشته «فارغ التحصیل» و بعد «تمام مردان رئیس جمهور»، «شهر دیوانه» و… یک بار در اظهار نظری با مزه گفت که فقط فیلم های جیمز باندی را در کارنامه اش کم دارد که اتفاقا باید گفت هیات ظاهری اش بسیار برازنده این کارمند سرویس جاسوسی انگلستان هم هست! تصور کنید داستین هافمن با آن هیبت و ظاهر معصومانه بخواهد وارد تشکیلات امنیتی چین شود.

او تا کنون هفت بار کاندیدای دریافت اسکار شده و دوبار این جایزه را به خاطر «کریمر علیه کریمر» و «مرد بارانی» تصاحب کرد. اوج دوران حرفه ای داستین هافمن به دهه 70 برمی گردد که در این سال ها به همراه دنیرو و پاچینو نسل تازه ای بودند که قرار بود آینده را تسخیر کنند. هافمن در فیلم ستایش شده «بزرگمرد کوچک» به کارگردانی آرتورپن، نمایش تحسین برانگیزی داشت. این وسترن نامتعارف نگاه بسیار متفاوتی به تمدن آمریکایی داشت و خیلی ها این کار آرتورپن را در کنار وسترن های اسپاگتی سرجئو لئونه، جزو آخرین آثار برتر این ژانر خاطره انگیز به حساب می آورند. جثه کوچک هافمن برازنده یک قهرمان ششلول بند نبود، قهرمانی که در طول سال ها با نقش آفرینی های جان وین شکلی اسطوره ای به خود گرفته بود. بر عکس در دوران افول این سینما، دیگر نمی شد با مهارت های فردی یک خود خواه بد دهن، تماشاگران را جذب کرد و دیگر کسی تمایلی به تکرار شمایل جیمز استوارت و گریگوری پک و جان وین نداشت.

2

منبع : نامشخص!

 

دیالوگ های ماندگار :

 لویی: این تنها راه نجات ماست، مگه نه؟

پاپیون: آره

لویی: فکر میکنی موفق بشیم؟

پاپیون: مگه فرقیم میکنه؟

پاپیلون ( آخرین دیالوگ فیلم ) : هی حرومزاده ها ، من هنوز زنده ام!

 

منتقدان چه گفتند؟

مایکل بوث : یک درام هیجان انگیز که استقامت ، فرصت طلبی و رفاقت را در شرایطی سخت به تصویر می کشد.

 

آیا پاپیون به فارسی دوبله شده است ؟

پاپیون با صداپیشگی استاد منوچهر اسماعیلی بجای استیو مک کوئین ( پاپیون ) و استاد ناصر طهماسب بجای داستین هافمن ( دگا ) ، یکی از بهترین فیلمهای دوبله شده تاریخ ایران به حساب می آید. این 2 استاد دوبله با هنرنمایی کاملشان باعث شده اند تا تماشاگر ایرانی به خوبی این 2 شخصیت را که یکی ترسو و دیگری جسور است را از نزدیک لمس کند. هنر دوبله  این فیلم در سکانس پایانی است، آن را از دست ندهید

 

 

دُرسا کیانفر

این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.

به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها