فصل سوم و آخر سریال Dark که یکی از بهترین سریال های غیرانگلیسی زبان سرویس استریمینگ نتفلیکس است بزودی منتشر خواهد شد. این سریال به دلیل موضوع خود و سفر در زمان با شخصیت های مختلفی که در زمان های مختلف حضور داشته و ظاهر و سن متفاوتی دارند بسیار پیچیده و گیج کننده است.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، علاوه بر این پیچیدگی جذاب و گاه گمراه کننده، وجود فاصله بین انتشار فصول باعث شده که بخشی از دانسته ها و اطلاعات در مورد سریال Dark از یاد برود. بدین بهانه قصد داریم شما را با مهم ترین اطلاعات و جزییات در مورد دو فصل قبلی سریال Dark که یادآوری آن ها پیش از تماشای فصل سوم بسیار کمک کننده خواهد بود آشنا کنیم. لازم به ذکر است که فصل سوم سریال Dark روز ۲۷ ژوئن (۷ تیرماه) از سرویس نتفلیکس منتشر خواهد شد.
هشدر اسپویل: در ادامه این مطلب قصد ما رفع ابهامات و پیچیدگی داستان سریال Dark است که در این مسیر ناگزیر بخش هایی از داستان روایت می شود. بدین ترتیب ممکن است داستان این سریال بسیار پیچیده برای برخی که هنوز این سریال را ندیده اند افشا شود.
نسخه جوان و میانسال یوناس در کنار هم
سریال Dark سریالی در مورد گروهی از ساکنان یک شهر کوچک در آلمان است که ارتباطات خانوادگی و فامیلی داشته و برای در کنترل گرفتن سفر در زمان تلاش می کنند. در شهری به نام ویندن در آلمان، چندین خانواده زندگی می کنند که به لطف اتفاقات هولناک و ترومایی به درازای ۳۳ سال با هم مرتبط هستند. این سیکل زمانی در سه دوره ۲۰۲۰-۲۰۱۹، ۱۹۸۷-۱۹۸۶و ۱۹۵۴-۱۹۵۳ میلادی رخ می دهند. سه شخصیت اصلی این داستان یوناس (که آدام نیز نامیده می شود)، کلودیا و مارتا هستند.
مارتا
یوناس کانوالد نوجوانی است که در اپیزود آزمایشی فصل اول سریال Dark با او آشنا می شویم. کلودیا زنی بزرگسال است که توانسته قدرت سفر در زمان را در کنترل خود گرفته و در مسیر گرفتاری های یوناس نقش راهنمای او را دارد. مارتا نیز نوجوانی است که یوناس را دوست دارد اما رابطه این دو بسیار پیچیده است. مارتا و یوناس در ابتدا بدون این که خود بدانند (به دلیل اتفاقاتی که در اثر سفر در زمان شخصیت ها) رخ داده در واقع عمه و برادرزاده هستند زیرا پدر یوناس در واقع برادر کوچکتر مارتا است که در زمان گذشته گرفتار شده است. میکل، برادر کوچکتر مارتا، در اپیزود آزمایشی سریال Dark گم می شود.
نسخه میانسال و پیر کلودیا در کنار هم
او به سال ۱۹۸۶ سفر کرده و همانجا باقی می ماند. او در ادامه نام خود را از میکل به مایکل تغییر داده و در همان دنیا بزرگ شده، ازدواج کرده و صاحب پسری می شود که همان یوناس است. مایکل یا همان میکل چند ماه قبل از گم شدن نسخه جوان تر خودش در سال ۲۰۱۹ دست به خودکشی می زند و بدین ترتیب پارادوکسی گیج کننده و خطرناک هم برای شخصیت های داستان و هم بیننده ایجاد می شود. مارتا، یوناس، کلودیا و تمام ساکنان ویندن در یک چرخش بسته از اتفاقات ناگوار گرفتار شده اند. ابزارهای مختلفی وجود دارند که ساخته شده و طی سال ها دست به دست شده اند که سفر در این لوپ زمانی را ممکن ساخته و آن را کنترل می کنند.
مایکل یا میکل در کودکی
یکی از این ابزارها تونلی در داخل یک شبکه غاری در ویندن است که به عنوان درگاهی برای سفر بین سال های ۱۹۵۳، ۱۹۸۶ و ۲۰۱۹ عمل می کند. همچنین دستگاه دیگری وجود دارد که یک کرم چاله را فعال کرده یا باعث یک انفجار آخرالزمانی می شود. در تمام طول فصل اول و دوم سریال Dark ، یوناس در تلاش برای تغییر سیکل اتفاقاتی که رخ می دهند تلاش کرده و در این مسیر از آدام یا کلودیا کمک می گیرد. همچنین کتابی با نماد یک گره سه گوش (triquetra) وجود دارد که ظاهراَ جزییات تمامی سفرهای صورت گرفته در زمان و سیکل هایی که هر یک از شخصیت ها تجربه کرده اند در آن آمده است.
تا به اینجای سریال Dark اما هنوز نمی دانیم نگارنده این کتاب کیست. گاهی اوقات این کتاب در اختیار شخصی به نام نوآه است و گاهی اوقات در اختیار کلودیا یا آدام. سیستم غارهای زیرزمینی در کنار یک مخفیگاه زیرزمینی به یک نیروگاه هسته ای در شهر ویندن متصل می شوند.
به دلیل یک حادثه اتمی که در این نیروگاه رخ داده کرم چاله ای تولید شده که با عنوان «ذره خداوند» از آن یاد می شود. اما کشمکش برای کنترل کردن سفر در زمان بسیار قدیمی بوده و قبل از احداث این نیروگاه هسته ای نیز وجود داشته است. در فصل دوم، در می یابیم که یک شخصیت مرموز به نام آدام رهبری گروهی شبه فرقه ای را در تلاش برای رسیدن به بهشت یا جهان بدون زمان بر عهده داشته است.
نوآه
این شخصیت در واقع همان یوناس است که البته بسیار پیر بوده و به خاطر تغییرات و جراحت زیادی که روی صورت و کل بدنش به دلیل سفر در زمان ایجاد شده قابل شناسایی نیست. کلودیا در مسیر مخالف آدام قدم بر می دارد اگر چه سعی دارد به نسخه جوان تر یوناس کمک کند. هنوز دقیقاً نمی دانیم که یوناس چگونه به آدام تبدیل شده، نه از لحاظ فیزیکی و نه جسم. اهداف او ظاهراً در تضاد با اهداف نسخه جوان یوناس هستند، کسی که می خواهد به وحشت های خانواده های این شهر کوچک پایان داده و دوستانش و البته مارتا را نجات دهد.
آدام
نوآه یکی از اصلی ترین زیردستان آدام بوده که در لباس یک کشیش مسئولیت ربودن و کشتن کودکان بسیاری را بر عهده داشته است. او ادعا می کند که برای طرف «روشنایی» این منازعه که در نقطه مقابل کلودیا قرار دارد مبارزه می کند. در فصل دوم همچنین این حقیقت فاش می شود که نوآه در واقع پدر شارلوت است و دختر شارلوت (الیزابت) در واقع مادر خود اوست. به لطف توانمندی نوآه در سفر در زمان، او و الیزابت در جوانی با هم دیدار می کند و بین سال های ۲۰۱۹ تا ۲۰۵۳ با هم بزرگ شده و از رابطه آن ها شارلوت به دنیا می آید. اما یک نفر شارلوت را در کودکی دزدیده و در زمان به عقب می برد، بدین ترتیب او در دهه ۸۰ بزرگ شده و خانواده دیگری تشکیل می دهد و در آینده الیزابت را به دنیا می آورد.
نسخه کودکی الیزابت
در اینجا هم با یک پارادوکس گیج کننده مواجه می شویم. بدین ترتیب تمام جنایات نوآه در بزرگسالی برای یافتن دخترش، شارلوت، و انتقام از کلودیا صورت گرفته است. نوآه در فصل دوم با شلیک گلوله به زندگی نسخه پیرتر کلودیا پایان می دهد، با این باور که او از محل حضور شارلوت مطلع است که البته مشخص می شود اشتباه فکر کرده است. وقتی نوآه به نزد آدام رفته و از او می خواهد حقیقت را بازگو کند، توسط زنی به نام اگنس که در واقع خواهر خودش است کشته می شود. نسخه بالغ شارلوت در سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ یک کارآگاه است. او شوهری به نام پیتر دوپلر دارد که پسر هلگ (مردی که در جوانی با نوآه همکاری داشته است) است.
شارلوت و پیتر دوپلر
پیتر از ماجرای سفر در زمان و مخفیگاه زیرزمینی رازآلود داستان که نوآه کودکان ربوده شده را در آنجا نگه داشته و دستگاه سفر در زمان در آن آزمایش شده مطلع می شود. پیتر و شارلوت رفته رفته اطلاعات بیشتری در مورد سفر در زمان بدست می آورند. آن ها کتابی را در اختیار داردن که اطلاعات پرجزییات سه سیکل زمانی و سفرهایی که رخ داده در آن آمده است. همچنین شارلوت در جستجوی فردی هب نام اچ جی تانهاوس است، مردی که او را به فرزندی قبول و بزرگ کرده است. هنوز نمی دانیم که شارلوت چگونه به حضانت این مرد درآمده اما می دانیم که این مرد او را بزرگ کرده و شارلوت هیچگاه پدر و مادر واقعی خود را نمی شناخته است. در فصل دوم، نوآه در بزرگسالی شارلوت ظاهر شده و می گوید که پدر اوست.
نسخه جوان و میانسال یوناس
در اینجا باید به عقب برگدیم و اتفاقاتی که در فصل دوم برای یوناس افتاد را دنبال کنیم. یوناس فصل اول را با سفر تصادفی به سال ۲۰۵۲ به پایان رساند. در این برهه از آینده بود که یوناس در می یابد نسخه میانسال خودش موجب وقوع یک اتقاق آخرالزمانی شده است. اکنون تمام چیزی که یوناس می خواهد این است که به سال ۲۰۲۰ بازگشته و به نحوی از وقوع این فاجعه که در واقع خودش مسببش خواهد بود جلوگیری کند. یوناس سعی دارد وارد نیروگاه هسته ای شودريال جایی که توده سیاه یا همان ذره خداوند مخفی شده است. اما توسط الیزابت که در سال ۲۰۵۲ و در میانسالی است دستگیر شده و در لحظه های آخر از کشته شدن توسط او نجات می یابد.
سیلیا
الیزابت او را به دار می آویزد اما در لحظات آخر تصمیمش تغییر کرده و یوناس نیز اگر چه از مرگ رهایی می یابد اما زخمی بزرگ و هولناک دور گردن او باقی می ماند. در نهایت دختری به نام سیلیا به یوناس کمک می کند که به داخل نیروگاه بازگردد، نیروگاهی که پس از انفجار آخرالزمانی کسی اجازه ورود به آن را ندارد. به کمک این دختر، یوناس موفق می شود به گذشته بازگردد اما این بار یوناس به سال ۱۹۲۱ بازگشته و با نسخه پیر و زخم دار خودش که همان آدام است روبرو می شود. آدام به یوناس دروغ گفته و وانمود می کند که یوناس می تواند از اتفاقات بد جلوگیری کند اگر پدرش را از خودکشی کردن باز دارد.
کلودیا
یوناس بار دیگر به سال ۲۰۱۹ و ۲۰ ژوئن باز می گردد اما وقتی با پدرش مواجه می شود، در می یابیم که تنها دلیل مرگ میکل/مایکل آمدن یوناس و گفتن قضیه خودکشی اش به او بوده است که در واقع ایده این کار را در ذهن پدر می کارد. اینجا نیز یک پارادوکس بسیار گیج کننده و مهم شکل می گیرد. کلودیا در اینجا بار دیگر ظاهر شده و یوناس را بار دیگر به جبهه خود باز می گرداند. یوناس جوان چیزهای زیادی در مورد سفر در زمان، جامعه سری مسافران زمان Sic Mundus و شخص آدام یاد می گیرد. کلودیا در ادامه یوناس را در زمان به عقب و سال ۱۹۸۷ می فرستد و خود جوانش را در غارهای ویندن به او نشان می دهد.
هانا
قرار است اتفاق موسوم به «آخرالزمان» در روز ۲۷ ژوئن سال ۲۰۲۰ رخ دهد و دو نسخه از یوناس تلاش دارند از برخی رخدادهای مهم جلوگیری کنند. یوناس جوان تر عمدتاً با کلودیا همراه است و یوناس میانسال که در فصل اول با لقب «غریبه» شناخته می شد با مادر خودش (هانا) و مادر میکل (کاتارینا) صحبت می کند. هانا از ماجرای سفر در زمان مطلع شده و با استفاده از دروازه زمان به سال ۱۹۵۴ می رود. در فصل اول، اولریخ، پدر میکل (و شوهر کاتارینا) در تلاش برای جلوگیری از مفقود شدن میکل به سال ۱۹۵۳ باز می گردد. در این سیکل زمانی است که به نسخه جوان هلگ دوپلر حمله کرده و به همین دلیل دستگیر و زندانی می شود.
کاتارینا و اولریخ در نوجوانی
هانا و اولریخ گذشته ناخوشایندی داشته و هنگامی که میکل ناپدید شده رابطه نامشروعی با هم داشته اند. هانا همیشه رویکردی انتقام جویانه و شرارت آمیز داشته است. او به رابطه اولریخ و کاتارینا در دوران جوانی حسادت می کرده است و در آن دوران برای بر هم زدن رابطه آن ها، اولریخ را به دروغ به سوء استفاده جنسی و تجاوز به کاتارینا متهم کرده است. در سال ۱۹۵۴، هانا در ابتدا ادعا می کند که زن اولریخ زندانی شده است اما پس از ملاقات با او در زندان، ادعای خود را پس گرفته و کمکی به آزاد شدنش نمی کند. او وقتی که می فهمد اولریخ واقعاً به همسر و خانواده اش عشق می ورزد، او را در زندان گذشته به حال خود رها می کند. سکانس پایانی او و ایگان تیدمن (که پدر کلودیا است) بیانگر این واقعیت است که هانا قصد دارد در سال ۱۹۵۴ باقی مانده و رابطه جدیدی را آغاز کند.
اولریخ در میانسالی
همسر ایگان تیدمن، دوریس، در سال ۱۹۵۴ نیز رابطه خود را دارد. او بعد از آمدن اگنس نیلسن به خانه آن ها و اقامت در آن، رابطه ای عاشقانه را با او آغاز می کند. اگنس پسرش ترونت را نیز با خود آورده که او نیز رابطه ای نزدیک با کلودیای جوان برقرار می کند. در این اثنا، در سال ۲۰۲۰، کاتارینا نیز از سفر در زمان و دروازه انتقال به زمان های دیگر باخبر می شود. او به سختی برای پیدا کردن پسر (میکل) و شوهرش (اولریخ) تلاش می کند و در اپیزود پایانی فصل دوم از غارهای ویندن سر در می آورد. لحظاتی قبل از وقوع آخرالزمان، نوآه جوان یوناس میانسال را یافته و نامه ای را به دست او می دهد. نوآه مدعی است که این نامه از طرف مارتا است. ما نمی دانیم که در نامه چه چیزی نوشته شده اما هر چه که هست یوناس را شوکه کرده و او بعد از خواندن نامه می گوید این نامه و محتوای آن نمی تواند واقعیت داشته باشد.
نوآه به یوناس می گوید که مارتا و دوستانشان را نجات داده و به این سیکل سفر در زمان ادامه دهد تا مارتا زنده بماند. یوناس میانسال نیز مارتا را به پناهگاه آورده و امیدوار است با این کار او را نجات دهد. اما مارتا فرار می کند و به خانه یوناس می رود تا در آنجا با یوناس جوان روبرو می شود. بعد از سال ها عشق به یکدیگر اما نبودن در کنار هم، یوناس و مارتا عشقشان به یکدیگر را فاش می کنند. در این لحظه آدام از راه رسیده و با شلیک گلوله مارتا را می کشد. آدام که همان نسخه پیری یوناس است به خود جوانش می گوید که این درد ناشی از مرگ مارتا است که باعث می شود او در نهایت به مردی تبدیل شود که قرار است باشد. یوناس هنوز مرگ مارتا را باور نکرده که نسخه متفاوتی از مارتا وارد اتاق می شود.
نسخه متفاوت مارتا
این مارتای جدید موهای کوتاه تری و متفاوتی داشته و به یوناس می گوید که باید با او برود. او همچنین می گوید که سوال این نیست «از کدام زمان» بلکه سوال از «کدام جهان» است. این سخنان سوالات جدید زیادی را در مورد امکان وجود دنیاهای موازی مختلف و نسخه های متنوع از شخصیت ها ایجاد می کند که در فصل سوم و پایانی سریال Dark به آن ها پاسخ داده خواهد شد. در این میان یوناس میانسال بارتوژ، مگنوس و فرانزیسکا را می یابد. بارتوژ در واقع نوه کلودیا و نامزد سابق مارتا (و بهترین دوست سابق یوناس) است. مگنوس نیز برادر مارتاست و این دو همراه با میکل فرزندان اولریخ و کاتارینا هستند. فرانزیسکا خواهر بزرگ تر الیزابت است و بزرگ ترین دختر پیتر و شارلوت. او با مگنوس رابطه دارد.
یوناس میانسال بعد از ملاقات با بارتوژ، فرانزیسکا و مگنوس به آن ها می گوید که نجاتشان خواهد داد. با استفاده از یکی از ماشین های زمان، یوناس و همراهانش از ویندن سال ۲۰۲۰ می روند اما هنوز نمی دانیم که به چه زمان و چه سالی منتقل شده اند. در نیروگاه هسته ای، شارلوت شاهد فعال شدن ذره خداوند است. کرم چاله ای باز شده و او دختر/مادرش الیزابت را در سال ۲۰۵۳ می بیند. آن ها دست های همدیگر را لمس می کند و ظاهراً به مکان یا زمان جدیدی منتقل می شوند اما این موضوع نیز در فصل سوم Dark مشخص خواهد شد.
الیزابت و شارلوت
نوآه جوان همراه با کلودیا و دخترش رگینا، و همچنین پیتر و نسخه کودکی الیزابت، در هنگام وقوع انفجار در پناهگاه حضور دارند. از این رو انتظار می رود که هر ۵ نفر آن ها از انفجار هسته ای جان سالم به در برده باشند اما در این مورد نیز اطمینان وجود ندارد. جزییات بسیار زیاد دیگری نیز در جریان فصول اول و دوم سریال Dark وجود دارد که باید آن ها را پیش از شروع فصل سوم به یاد آورد.
شاید فهم این سریال در ابتدا سخت و داستان و شخصیت های آن گیج کننده باشند اما بدون شک سریال Dark یکی از بهترین سریال های سال های اخیر سرویس نتفلیکس بوده و ارزش تماشا کردن را دارد. پس توصیه ما به شما در آستانه انتشار فصل سوم سریال Dark این است که در اولین فرصت به تماشای آن بنشینید.
خواندن مقالات زیر توسط مووی مگ پیشنهاد می شود :
تریلر فصل سوم سریال تاریک ( Dark ) نتفلیکس را ببینید!
