صفحه اصلی > اخبار سینمای جهان : 10 سکانس دردناک که تماشای آنها شهامت زیادی می خواهد! + تصاویر

10 سکانس دردناک که تماشای آنها شهامت زیادی می خواهد! + تصاویر

۱۰- ۱۲۷ Hours

 سرگرمی و پیام اجتماعی یک ترکیب بسیار راضی کننده هستند و با استفاده از این ترکیب است که سینما انعکاسی بی نقص از زندگی روزمره ما را با هر فیلم سینمایی جدید به تصویر می کشد. از طریق سینما با شخصیت هایی روبرو می شویم که می توانیم با آن ها همزادپنداری کنیم، که حال و هوای آشنایی دارند و تم هایی از درک جهانی را می توان در آن ها دید. با این وجود، گاهی فیلمسازان می خواهند واقعیتی را منعکس کنند که ما اغلب دوست داریم نادیده بگیریم یا فراموش کنیم و اینچنین است که با سکانسی خاص ما را به تصادمی شاخ به شاخ با ترس های واقعیت و طبیعت انسانی از طریق نماشی سادیستی آن ها می برند.

به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو،  سینما می تواند تجربه ای اشتراکی، سفری شخصی یا فرار از واقعیت باشد اما ۱۰ فیلمی که در ادامه به آن ها اشاره خواهیم کرد این حس خوشایند را کنار انداخته و ما را با هیولاهایی واقعی روبرو می سازند.

۱۰- ۱۲۷ Hours

فیلم ۱۲۷ Hours با به تصویر کشیدن بعدی کاملاً جدید از گرفتار شدن بین یک صخره و یک فضای خشن، نهایت یک آزمایش مقاومت و بردباری ترسناک است که مردی برای زنده ماندن متحمل می شود. وقتی آرون رالستون (جیمز فرانکو) در یک کوهنوردی انفرادی به درون شکافی صخره ای سقوط می کند، خود را در ته دره ای می بیند در حالی که دستش بین یک صخره فرو افتاده و دیواره دره گیر کرده است. او به طور کامل گرفتار شده و در دل بیابان تنهاست. هیچ کس نمی داند او کجاست، کجا رفته یا چه اتفاقی برایش رخ داده است و این همین موضوع باعث می شود که سرنوشت رالستون تنها و تنها در دستان خودش باشد.

همانند اتفاقی که در واقعیت رخ داد، کارگردان دنی بویل تماشاگر فیلم خود را وادار می سازد نظاره گر صحنه ای هولناک باشد که در آن رالستون با استفاده از یک تیغه کند دو اینچی دست خود را از ساعد قطع می کند. فرانکو یک به یک رگ ها، شاهرگ ها، تاندون ها و به طور ویژه عصب های دستش را قطع می کند و به شکلی تکان دهنده این واقعیت شکنجه وار اما واقعی را به تصویر می کشد. ترکیب یکی از بهترین اما ترسناک ترین تدوین صداها با فراهم کردن شرایط پرتنش برای آخرین مأمن رالستون در سراسر روایت فیلم، سکانس بریدن دست در این فیلم بسیار دشوار است، سکانسی که به همان اندازه که می بینید با تمام گوشت و پوستتان احساسش نیز می کنید.

۱۰- ۱۲۷ Hours

۹- Se7en

فیلم Se7en ساخته دیوید فینچر داستان ترسناک و بیرحمانه یک قاتل سریالی است که قتل های خاص خود را با الهام از هفت گناه کبیره اصلی انجام می دهد. شکار این قاتل توسط ترکیب کلاسیک یک کارآگاه جوان بی پروا (برد پیت) و همکار باهوش و باتجربه اش (مورگان فریمن)، به بازی موش و گربه ای تبدیل می شود که عواقب بسیار ویرانگری در پی دارد. اما این فریادهای دردناک و رقت انگیز «چی توی جعبه س؟» از برد پیت نیست که این فیلم را شایسته قرار گرفتن در این فهرست و داشتن سکانسی دشوار برای تماشا کرده است. خیر، در واقع سکانس اصلی این فیلم که تماشایش برای مخاطب غیرقابل تحمل است مربوط به ویکتور می باشد، یک متجاوز به کودکان که توسط قاتل سریالی کاریزماتیک داستان، جان دو (کوین اسپیسی)، تنبیه کاهلی و تنبلی را دریافت می کند. تماشای جنازه در حال فساد او که بیش از یک سال است به تختش بسته شده، بسیار دشوار است، به ویژه اسکلتی که سراسر آن ها را زخم پوشانده است.

سورپرایز اصلی این سکانس آنجاست که او بعد از بررسی های پلیس به ناگاه تکان می خورد که نشان می دهد در طول ۳۶۵ روز گذشت و زنده بوده در حالی که بدن او در اتاق در حال فاسد شدن بوده است. اگر چه اینکه قاتل سریالی داستان نهایت تلاش خود را برای زنده نگه داشتن این مرد انجام داده یک جامپ اسکر غیرمنتظره است، اما ترسناک ترین وجهه این سکانس درک این واقعیت توسط تماشاگر است که می فهمد او در این مدت چه شکنجه هولناکی را متحمل شده است. وقتی کارآگاهان می خواهند او را بازجویی کنند، در می یابند که او زبان خود را کنده و خورده و مغزش به دلیل شکنجه ای که در یک سال گذشته متحمل شده به طور کامل زایل شده است.

پدرخوانده

۸- The Godfather

آن هایی که شاهکار مافیایی فرانسیس فورد کوپولا را ندیده اند بدون شک دستکم اسم آن را شنیده اند. فیلم The Godfather که در تاریخ سینما جاودانه شده و در سراسر جهان مورد استقبال تماشاگران و منتقدان قرار گرفت، از نگاه بسیاری بهترین فیلم ژانر مافیایی به شمار می آید و دلایل قابل توجهی نیز برای این دیدگاه وجود دارد. این فیلم داستان پدر پیر یک خانواده مافیایی به نام دون ویتو کورلئونه (مارلون براندو) را روایت می کند که می خواهد سکان هدایت سندیکای خلافکار خود را به پسر بی میلش مایکل (آل پاچینو) بسپارد در حالی که نظاره گر جنگ فزاینده بین خانواده های قدیمی به خاطر ارزش ها، قوانین و اتحادهاست.

یکی از این درگیری ها به خاطر «پیشنهادی که نمی توانی ردش کنی» است و منطقی چنان تکان دهنده که رد کردن این پیشنهاد می تواند آخرین چیزی باشد که در ذهن فرد می گذرد. جک وولتز (جان مارلی) از خواب بیدار شده و سر قطع شده نره اسب باارزشش را می بیند که در رختخوابش قرار داده شده و بدین ترتیب او پیامی واضح از دون ویتو دریافت می کند تا جانی فونتن (آل مارتینو) را برای آخرین فیلمش استخدام کند. این سکانس پیچشی بسیار دراماتیک، خشن و دردناک است، سکانسی که در طول سال ها همچنان اعتبار خود را حفظ کرده تا جایی که مشهورترین سکانس این فرانچایز شناخته شده به شمار می آید.

۷- Misery 

۷- Misery

بازی برنده اسکار کیتی بیتس در نقش آنی ویلکس که چیزی بین طرفداری و وسواس است، یکی از تکان دهنده ترین تغییرات روانشناختی از یک زن نیکوکار خوش قلب به یک زندانبان سادیستی است که در یک چشم بر هم زدن رخ می دهد. وقتی یک بوران سخت باعث می شود نویسنده رمان های عاشقانه،پل شلدون (جیمز کان)، تصادف کند، به نظر می رسد از خوش شانسی اوست که آنی آنجاست تا او را از سرنوشت ناخوشایندش نجات دهد، زنی که یک پرستار آموزش دیده است با خانه ای بزرگ که در اختیار نویسنده محبوبش قرار می دهد تا در آن استراحت کرده و بهبود یابد. البته ماجرا به همین سادگی نیست زیرا آنی، همانطور که گفته شد، طرفدار سرسخت رمان های پل و خود اوست و می خواهد دستنوشته های او برای آخرین رمانش در سری داستان های میزری را بخواند.

نکته اینجاست که آنی خشمی غیرقابل کنترل داشته و می خواهد شرایط پل را به طور کامل تحت کنترل داشته باشد. آنی با استفاده از ناتوانی نویسنده نگون بخت، درخواست هایی از پل در زمینه متن داستان جدیدش داشته و او را وادار به لحاظ کردن این خواسته ها دارد که یکی از ترسناک ترین تنبیهات و شکنجه های تاریخ سینما را در پی دارد. وقتی پل از اتاقی که در آن محبوس شده فرار می کند، آنی تکه ای چوب را بین پاهایش قرار داده و با یک چکش شروع به خرد کردن پاهایش می کند. این واکنش بسیار خشن به یکباره از راه می رسد که عقب نشستن آرام آنی و آواز پیانو بتهوون آن را ترسناک تر از قبل می سازد.

۶- American History X

۶- American History X

American History X فیلمی تکان دهنده و تماشای آن دشوار است. ادوارد نورتون در این فیلم نقش یک نئونازی کله شق، رهبر یک گروه معتقد به برتری نژادی سفید پوستان و یک زبان باز خبره به نام دِرِک وینیارد را در یک جامعه نژادپرست بازی می کند، شخصیتی که تفکرات بسیار تندروانه نازی مآبانه دارد. داستان فیلم حول محور برادر کوچکترش دنی (ادوارد فورلانگ) می چرخد که به خام ترین و نگران کننده ترین شکل ممکن برادر بزرگ ترش را الگوی خود قرار داده است. بعد از فرستاده شدن به زندان و روبرو شدن با وحشت رویه زندگی و افکارش، درک سعی می کند دنی را پیدا کرده و پیش از آنکه خیلی دیر شود مسیر زندگی و خط ذهنی او را تغییر دهد اما اتفاقی که درک را روانه زندان می کند آن چیزی است که که در واقع حال و هوای تاریک و سیاه فیلم را شکل می دهد.

وقتی دو جوان سیاهپوست تلاش می کنند خودرو درک را به سرقت ببرند، او یکی از سارقان را قبل از فرار گیر می اندازد. درک در نتیجه خشم و نژادپرستی کور شده و تماشاگر درمانده تنها نظاره گر صحنه ای است که در آن درک سارق ناکام را وادار به گاز زدن جدول کنار خیابان ساخته و سپس با ضربه با سر او را له می کند. این خوشحالی و لذت سادیستی درک از این قتل هولناک است که تماشای این سکانس را دشوار و ترسناک می سازد و همچین حال و هوای بسیار ناخوشایند فیلم که با یک سکانس دردناک دیگر به پایان می رسد.

۶- American History X1ebc4cd5

۵- Hard Candy

داستان فیلم Hard Candy در مورد دختری نوجوان با بازی الن پیج است که نقش یک دختر ساده و آسیب پذیر را بازی می کند تا بدین ترتیب یک متجاوز و شکارچی جنسی با بازی پاتریک ویلسون را برای همیشه تنبیه کند. از همین روایت ساده، می توان فهمید که با داستانی عجیب و تاریک مواجه خواهیم بود، داستانی که با تجاوز به کودکان و تنبیه آن سروکار داشته و آن را طوری به تصویر می کشد که نمی توان هنگام تماشایش پلک زد. در ناخوشایندترین و هولناک ترین بخش اولج فیلم، شاهد بیدار شدن پاتریک از خواب بعد از بسته شدن به میز هستیم که متوجه می شود دختر نوجوان داستان در آستانه انجام یک عمل جراحی روی اوست.

البته نه هر عمل جراحی بلکه عمل جراحی اخته کردن. او در ابتدا به دخترک التماس می کند و از او می خواهد که تصمیمش را تغییر دهد، اما دخترک مصمم قصد دارد ایده خود را پیاده کند. او در ادامه بیضه های قربانی را بریده و آن ها را در سطل آشغال می اندازد. در ادامه اما متوجه می شویم که دخترک تمام ماجرای اخته کردن را صحنه سازی کرده تا ویلسون را بیشتر از لحاظ روانی تنبیه کند. او در این حین یک ویدیو آموزشی مربوط به اخته کردن را نیز برای او به نمایش می گذارد تا او را به این باور برساند که اخته شده است.

۶- American History X

۴- Deliverance

در فیلم Deliverance ، چیزی که در آغاز یک سفر ماجراجویانه بامزه در کنار دوستان در طبیعت وحشی در دره رودخانه کاهولاواسی به نظر می رسد به یک مبارزه دلهره آور برای زنده ماندن تبدیل می شود، زمانی که چهار جوان شهری با مردم محلی روبرو می شوند. تکان دهنده ترین سکانس این فیلم مربوط به صحنه ای است که تا مدت ها پس از بالا رفتن تیتراژ پایانی نیز در ذهن مخاطب باقی می ماند. این صحنه همانی است که در آن اِد (جان وویت) و بابی (ند بیتی) در ساحل رودخانه و پس از آغاز کانو سواری بی هدف پیش می روند. بعد از آنکه مشخص می شود تمام مردم محلی در تمام مدت آن ها را تحت نظر داشته اند، اد و بابی به اسارت آن ها در می آیند. در حالی که یکی از آن ها به درخت بسته شده، دیگری به شدت شکنجه شده و مورد تجاوز قرار می گیرد.

تماشای این سکانس پر از شکنجه و خشن به شکل غیرقابل وصفی دشوار و ناخوشایند است اما چیزی که آن را بدتر می سازد صداهای شبیه جیغ و خرخر خوک است. این سکانس حاوی یکی از ترسناک ترین صداهایی است که تاکنون در سینما شنیده اید و بعد از آن نوبت به اد می رسد که مورد تجاوز قرار گیرد. هیچ جمله ای نمی تواند درد و رنج بابی در این سکانس را روایت کند اما تماشای فرو رفتن تیر در سینه فردی که به او حمله و تجاوز کرده تنها چیزی است که کمی درد و خشم او را تسکین می دهد. فیلم هایی با مضمون انتقام تجاوز به ندرت روی شخصیت های مرد مورد تجاوز قرار گرفته تمرکز می کنند و به همین دلیل است که این سکانس خاص برای بسیاری تکان دهنده تر از هر صحنه تجاوز دیگری است.

۶- American History X

۳- Trainspotting

فیلم Trainspotting سفری عمیق به دنیای گروهی معتاد به هرویین است که یک فیلم کلاسیک از دنی بویل بوده و در آن سقوط شخصیت رنتون (ایون مک گرگور) و دوستانش در حالی که تلاش دارند بین زندگی و سلامت ذهنی خود توازن برقرار کنند به تصویر کشیده می شود. این توازن برقرار کردن اما با موفقیت همراه نیست و از همان آغاز، سقوط، مرگ و بیماری زندگی این افراد را تحت تاثیر عمیق خود قرار می دهد. این فیلم به خاطر فضای تاریک و دردناکی که دارد حاوی سکانس های تکان دهنده متعددی است اما هیچکدام به اندازه مردن شخصیت کودک، دان، تکان دهنده و منزجر کننده نیست. با جیغ هایی که در سراسر خانه پیچیده و چهار مردی که با کودکی مرده مواجه می شوند، تماشای این کودک مرده قرصی است که نمی توان به راحتی آن را بلعید و فرو برد، به ویژه برای سیک بوی (پدر مخفی او) که واکنش غیرقابل وصف او نشان دهنده ارتباط عاطفی است که در ظاهر اعتیادش به هرویین پنهان کرده است.

در حالی که این فیلم با حس شوخ طبعی و کمدی تاریکی در زیر عواقب تراژیک روایات نوشته و فیلمبرداری شده، این سکانس است که تمامی خنده ها را کنار گذاشته و ترس و وحشت واقعی زندگی تحت تاثیر مصرف مواد مخدر را در برابر چشمان مخاطب به تصویر می کشد. هیچ چیز به اندازه التماس های مادر درمانده دان بعد از پی بردن به مرگ فرزندش برای تزریق مقدار بیشتری مواد مخدر، بیننده را دچار انزجار نمی کند.

برگشت ناپذیر (Irreversible

۲- Irreversible

به عنوان یکی از فیلم های تاریخ سینما که همواره تماشای آن دشوار توصیف شده، فیلم فرانسوی کمتر شناخته شده Irreversible ، چیزهایی بیشتر از تنها یک سکانس تکان دهنده دارد که باعث شده در این فهرست قرار گیرد. اما در کنار سکانس معروف حمله با کپسول اطفای حریق، سکانس دیگر و مشهوری از این فیلم هست که تماشای کلیت فیلم را برای مخاطب دشوار می سازد. این فیلم داستانی چند بخشی در مورد تجاوز به زنی به نام الکس (مونیکا بلوچی) و سپس انتقام نامزد او از متجاوز است. این سکانس تکان دهنده  که بیش از ده دقیقه به طول می انجامد در یک غروب ناخوشایند در پاریس رخ می دهد و یکی از حال بهم زن ترین سکانس های تاریخ سینما به شمار می آید. این سکانس تجاوز تکان دهنده طوری فیلمبرداری شده که انگار تنها در یک برداشت گرفته شده و در آن کوچکترین ترحمی نسبت به قربانی و ما مخاطبان روا داشته نمی شود تا مجبور باشیم این سکانس را از روبرو و بدون لحظه ای کات کردن نگاه کنیم.

چیزی که باعث شده این فیلم ورای داستان تکان دهنده اش تاثیر گذار باشد روایت چند بخشی آن است، ترفندی که ترومای الکس را به شکلی واقعی اما به شدت ویرانگر به نمایش می گذارد. در پایان فیلم نامزد او، مارکوس (ونسان کسل)، موفق می شود متجاوز را به قتل برساند، آن هم تماماً با یک کپسول اطفای حریق و به طور کامل در برابر چشمان بهت زده مخاطبی که هنوز تلخی و دردناکی سکانس تجاوز به نامزد او را فراموش نکرده است. Irreversible فیلمی به شدت پرتنش است با رویکردی تماماً منفی که قصد دارد وحشت هایی که در تاریکی در کمین نشسته اند را به شکلی بسیار واقعی به مخاطب نشان دهند.

۱- Requiem For A Dream

۱- Requiem For A Dream

در این یکی که می توان آن را روایتی بسیار ترسناک تر و تکان دهنده تر از اعتیاد به مواد مخدر نسبت به فیلم Trainspotting دانست، دارن آرونوفسکی داستان چهار زندگی را روایت می کند که زندگی شان به خاطر نیازشان به یک تغییر کوچ برای همیشه تغییر می کند در حالی که می خواهند از هر منبع ممکنی برای لحظاتی خوش بودن استفاده کنند. چیزی که فیلم Requiem For a Dream را تا به این اندازه جذاب و تاثیرگذار می سازد وارد کردن شخصیت سالخورده سارا گلدفارب (الن برشتین) در داستانی درباره سه جوان معتاد است که به شکل تصادفی با مصرف آمفتامین های کاهش وزن دچار نشئگی می شود. این موضوع ما را به زمینه ای پیچیده از مفهوم اعتیاد و درمان می برد و باعث می شود این سوال را از خود بپرسیم که آیا سارا تفاوتی با پسر معتاد خود دارد یا خیر؟ دستکم در مورد پایان و انجام فیلم، او سرنوشتی مشابه پسرش دارد، در حالی که هیچ یک از ۴ شخصیت داستان در این پایان بی نقص و تاریک نمی توانند از سرنوشتی که برای خود ساخته اند فرار کنند.

تمامی ۴ مصرف کننده مواد مخدر وارد جهنم خودساخته خود می شوند. سارا در تیمارستان شوک الکتریکی درمانی دریافت می کند و اندک باقیمانده ذهن و هوشیاری اش را نیز از دست می دهد، پسرش هری (جارد لتو) به زندان افتاده و سپس به خاطر عفونت ناشی از تزریق مواد مخدر دستش را از دست می دهد، و دوست نزدیکش تایرون (مارلون وایانس) نیز در حالی که به شدت خمار است باید در شرایط سخت زندان با نگهبانان بشدت نژادپرست کنار بیاید. با این وجود، سرنوشت ماریون از همه آن ها بدتر به نظر می رسد، جایی که مجبور است بدن خود را برای بدست آوردن مقداری هرویین بفروشد در حالی که همچنان در مسیر تاریک اعتیاد قرار دارد، سرنوشتی شوکه کننده که در تصویر پایانی فیلم به خوبی نمایان است.


خواندن مقالات زیر توسط مووی مگ پیشنهاد می شود :

10 فیلم که پیام تکان دهنده اش در ذهنتان باقی می ماند! + تصاویر ( بخش اول )

10 فیلم که پیام تکان دهنده اش در ذهنتان باقی می ماند! + تصاویر ( بخش دوم )

سخنان تکان دهنده بازیگر « بازی تاج و تخت » / در خیابان می خوابیدم و غذا می دزدیدم!

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها