شانگ چی و افسانه ده حلقه (Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings) بیست و پنجمین فیلم از دنیای سینمایی مارول است. اثری که به فاز دوم سینمایی مارول تعلق دارد و قصد دارد شخصیت شانگ چی را به تماشاگران معرفی نماید. در ابتدا قرار بود فیلمی بر اساس این شخصیت در سال 2001 ساخته شود اما به دلایل گوناگون که مهمترین آن، بازار محدود چین در آن دوران بود، ساخت فیلم با تأخیر بیستساله مواجه شد و در نهایت این شخصیت در فاز دوم سینمایی مارول به تماشاگران معرفی شود.
داستان فیلم درباره سلاح قدرتمند و باستانی به نام «ده حلقه» است که به دست شو ونوو (Tony Chiu-Wai Leung) می افتد. ونوو با استفاده از قدرتی که به دست آورده، امپراطوریها را از بین میبرد اما در مسیر شخم زدن دنیا، با زنی مواجه شده و عاشق او میشود. این عشق باعث میشود ونوو دست از سر دنیا بردارد و زندگی عادی پیش بگیرد اما یک حادثه سرنوشت او و خانوادهاش را تغییر میدهد …
فرمول «Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» همان فرمول برنده همیشگی است. فرمولی که مخصوصاً در چند سال اخیر بهواسطه اکشنهای استریمی به محبوبیت بیشتری نیز دستیافته است. فرمولی که در آن فرد به یکباره از فرش به عرش میرسد و تبدیل به نجاتدهنده دنیا میشود تا این پیام کلیشهای به مخاطب مخابره شود که هرکس در هر جایگاهی میتواند دنیا را بهجای بهتری تبدیل کند.
این روایت تکراری، المانهای کلیشهای را نیز در خود جایداده است. المانهایی که نه بهواسطه منطق، بلکه بهواسطه برنده بودن در گیشههای سینما، یکی پس از دیگری در آثار اکشن و اَبَرقهرمانی گنجانده میشود از جمله حضور یک همراه در کنار نقش اصلی که کارکرد مشخصی در داستان ندارد و تنها به این جهت در فیلم حضور دارد که بتواند گاهوبیگاه بذلهگویی کند و فضای فیلم را تغییر دهد! این اتفاق درباره « Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» نیز رخ داده است و شخصیت کیتی در طول فیلم بی آنکه فیلمنامه دلیل منطقی برای حضور این شخصیت در کنار شانگ چی داشته باشد، او را در سراسر فیلم به کار گرفته تا هر از گاهی تکه کلامی به زبان آورده و مخاطب را بخنداند.
شخصیت اصلی داستان یعنی شانگ چی نیز در مقایسه با اَبَرقهرمان فاز سینمایی قبلی مارول، بیهویت و سرگردان است و فیلم هم تلاشی برای اینکه به این شخصیت هویت مستقلی ارائه دهد انجام نداده است. فیلم به طور دقیق مشخص نمیکند که شانگ چی چطور به یکباره فرار کرده و سر از آمریکا درآورده و دربان هتل شده است! بخش بزرگی از معمای فیلم نیز غیبت چندینساله او و عدم تلاش پدر برای یافتنش است که سازندگان آن را با نیم خط دیالوگ جبران کردهاند: «گذاشتم زندگی کنی ولی الان وقتشه برگردی خونه!». تقریباً تمام منطقهای روایی در فیلم « Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» وضعیت مشابهی دارند و پیوستگی مشخصی بین آنها وجود ندارد. قهرمان داستان بیدلیل سر از چین در میآورد و بیدلیل به یکباره به روستا میرود و پدر هم که تجربه چند صدسال زندگی و آشنایی با انواع و اقسام افسانهها و جادوها را دارد، گول یک نجوا را خورده و مجموعه این سردرگمیها باعث بروز اتفاقات مختلف در فیلم میشود!
متأسفانه « Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» حتی در بخش جلوه های ویژه نیز درخششی نداشته است. ظرفیت های آثار رزمی در سینمای اکشن آسیای شرق همواره الهام بخش فیلمسازان در دیگر نقاط جهان بوده است اما در فیلم «افسانه ده حلقه» این ظرفیت جای خود را به CGI مطلق داده است و خبری از مبارزات واقعی نیست. در واقع می توان گفت که سازندگان در «افسانه ده حلقه» حوصله چندانی برای طراحی مبارزات و به کارگیری ایده های خلاقانه نداشته اند و تصمیم گرفته اند فرمول آثاری همچون «گودزیلا» را در «افسانه ده حلقه» پیاده سازی نمایند.
« Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» در بخش بازیگر نیز توفیق چندانی کسب نکرده است. سیمو لیو به عنوان شخصیت اصلی فیلم به اندازه کافی نتوانسته خود را در جایگاه یک قهرمان به مخاطب معرفی کند و باید دید که آیا در ادامه این شخصیت خواهد توانست در دنیای سینمایی مارول موفق شود یا خیر. بهترین بازیگر فیلم به طور مشخص Tony Chiu-Wai Leung است که انتخاب او به عنوان مردی عاشق پیشه اقدام هوشمندانه ای بوده است. سابقه درخشان لئونگ برای بازی در آثار تحسین شده ای از جمله «در حال و هوای عشق» کمک بسیاری کرده تا حداقل سکوت های این بازیگر در فیلم باورپذیر باشد. Awkwafina هم همان طور که ذکر شد، وظیفه تلطیف کردن فضای فیلم را داشته که گاه بامزه و در اغلب موارد بی مزه است! در فیلم بازیگری هم به نام فلورین مانتینو حضور دارد که از ابتدای فیلم که در آمریکا مشاهده میشود تا آخرین دقایق فیلم یک لباس بر تن دارد! در واقع او پس از قاره پیمایی و گذشت چند شبانه روز در چین و حتی وارد شدن به جزیره عجایب، با همان لباس اولیه در فیلم دیده میشود که در نوع خودش جالب است!
«Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» اثری کلیشهای و فاقد خلاقیت است که تمام دقایق فیلمنامه و حتی فرازوفرودهای فیلمنامه در آن به سبک و سیاق آثار اَبَرقهرمانی به رشته نگارش درآمده و با تماشای ده دقیقه ابتدایی فیلم میتوانید انتهای آن را حدس بزنید. البته که بار دیگر ذکر این نکته ضروری است که آثار اَبَرقهرمانی ابداً برای درگیرکردن اندیشه تماشاگر ساخته نمیشوند و هدف آنها سرگرمکردن تماشاگر است و «شانگ چی و افسانه ده حلقه» نیز بهخوبی به هدف خودش دست پیدا کرده است. اگر میخواهید برای ساعاتی ذهنتان را استراحت داده و مُشتی آدم که در لحظه متحول، عاشق و درستکار میشوند را ببینید، تماشای «Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings» یک گزینه عالی برای شما محسوب میشود!
منتقد: میثم کریمی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید