بسمه تعالی
ماجرای قیصر و تنگسیر
علیرضا سلامیان – من در مقاله پیشین ام، به موضوع اقتباس و بهره برداری از آثار دیگران، در باره فیلم «آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا و شباهتهای آن با فیلم «بعد از ظهر سگی» سیدنی لومت پرداخته بودم و اینک بد نیست پیرو همان موضوع، به یک فیلم مهم و تأثیرگذار در تاریخ سینمای ایران یعنی «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی و شباهتهای ساختاری قصه آن با رمان مشهور «تنگسیر» نوشته صادق چوبک بپردازیم.
البته ناگفته و پیش از ورود به بحث، میدانم که فیلم «قیصر» طرفداران و علاقمندان بسیار، و گاه متعصبی دارد و بنابراین ممکن است انتشار این مقاله، باعث بروز هیجان و واکنش در بین آنان شود. اما من علائق آنها درک میکنم و خوشحال خواهم شد که صحبتهای آنان را هم بشنوم و بخوانم.
گمان نمیکنم کسی پیش از این، به موضوع شباهتهای ساختاری این دو اثر اشارهای کرده باشد. اما من پیشاپیش اطمینان میدهم که کشف این موضوع، بیش از این که برای شمای خواننده تازگی داشته باشد؛ برای شخص من شگفتانگیز است که چطور ممکن است در تمام طول این سالها، کسی به شباهتهای این دو اثر پی نبرده و یا آن را در نقدی ادبی یا سینمایی، تحلیل نکرده؛ و یا دست کم اشارهای بدان نکرده باشد.
این که مسعود کیمیایی اشارهای به این مطلب نکرده؛ به جای خود؛ اما حتی خود صادق چوبک هم در هیچ کجا به این موضوع توجه نشان نداده است. دست کم اگر بخواهم با قدری احتیاط هم در این باره صحبت کنم؛ باید بگویم مطلبی در این مورد به چشم من نخورده و چیزی هم نشنیدهام.
رمان تنگسیر در سال 1342 منتشر شد و نام و آوازه صادق چوبک را که پیش از آن، با «خیمه شب بازی»، «چرا دریا طوفانی شد» و «انتری که لوطیش مرده بود» در مجامع ادبی مطرح شده بود؛ بیش از پیش بر سر زبانها انداخت.
قهرمان داستان زایر محمد، دلاور و جوانمرد تنگسیری است. او مردی است ساده و پاک و خانواده دوست، ولی برخی از شهرنشینان بندری، سرمایه و دارایی وی را به امانت گرفته و خرج کردهاند. زایر محمد بر آن میشود تا از آنان انتقام سختی بگیرد. پس با زن و دو فرزندش وداع می گوید تا برای نگاهبانی از درستکاری و آبرو و مردانگی خود، آخرین راه چاره را در پیش گیرد. سلاح به دست میگیرد و به شکار کسانی میپردازد که مسبب همه بدبختیها و شکستهای زندگی اش بودهاند.
ده سال بعد از انتشار این رمان، در سال 1352، امیر نادری از روی آن، فیلمی به همین نام ساخت.
اما فیلمنامه قیصر در سال 1348، یعنی 6 سال بعد از انتشار رمان صادق چوبک، به وسیله مسعود کیمیایی نوشته و کارگردانی شد. داستان فیلم در تهران میگذرد و در باره مرد جوانی به نام قیصر است که وقتی از سفر برمیگردد؛ (جالب این جا است که او از سفر جنوب بازگشته است!) متوجه میشود که خواهرش «فاطی»، پس از این که به وسیله چند نفر از اشرار محل، مورد تجاوز قرار گرفته؛ از ترس آبروریزی خودکشی کرده است. اما این پایان ماجرا نیست. برادر او «فرمان» هم، که خواسته انتقام فاطی را بگیرد؛ به وسیله همان افراد به قتل رسیده است. قیصر خشمگین و ناامید از کمک این و آن، تصمیم میگیرد که خود به تنهایی انتقام خواهر و برادرش را بگیرد. و به همین دلیل، دست به کار میشود و به جستجو و شکار عاملان این جنایت دهشتناک میپردازد.
اما چه شباهتهای ساختاریای بین این دو اثر وجود دارد؟
ماجرای رمان تنگسیر در جنوب میگذرد.کسانی با تبانی، پول و سرمایه مردی سادهدل و زودباور، اما سختگیر و تسلیم ناشدنی به نام زایرمحمد از اهالی تنگستان در حوالی بوشهر را، به کاری بابِ طبع خود کشانده و همه را خوردهاند. احساسات مذهبی و اعتقادی او در این میان هم آسیب دیده و مورد سوء استفاده قرار گرفته است (برخی از این چند نفر، اشخاص مذهبی و موجه جامعه هستند). او به یک بنبست واقعی میرسد. یا باید خطر کند و از جاناش بگذرد و با قدرت تمام از خودش دفاع نماید؛ و یا در برابر رفتاری که با او شده؛ سکوت کند و دم برنیاورد و حقارت و زبونی ناشی از ترس از تبعات تصمیماش را هم برای همیشه تحمل کند. اما او به سلاح گرم دسترسی دارد و این آزادی عمل را نیز دارد که با توجه به شرایط زمانی و مکانی و قومیاش، زمانی که تصمیم به انتقام میگیرد؛ دست به اسلحه ببرد و طرفهای خودش را، که پیش خود همه را به مرگ محکوم کرده؛ یک به یک بیابد و مجازات کند.
«قیصر» اما در یک جامعه شهری در تهران زندگی میکند. اما او هم با توجه به شرایط اجتماعی طبقه خود، میتواند دست به چاقو (سلاح سرد) ببرد و از حیثیت خانوادگی و اجتماعی خودش دفاع کند. در فرهنگ طبقاتی او، این کار، هم موجه است و هم منطقی است و هم ضروری. بنابراین اگر او به کاری غیر از این دست بزند؛ جامعه اطراف و پیرامونیاش چندان از او نمیپذیرد و او باید بابت تصمیم غیراصولی و غیرمنطبق با منطق اجتماعیاش، شرمسار و منفعل و حقیر جلوه کند.
قیصر و زایرمحمد از بسیاری جهات به هم شبیه هستند. هر دو قهرمان، مغرور و تسلیمناپذیرند و در جامعه خود، شخصیتی موجه و قدرتمند دارند. هر دو علیرغم صداقت و عواطف پاکی که نسبت به اطرافیانشان دارند؛ از سر غرور و صلابتی که در شخصیت خود دارند و در جامعه خود نیز بدان مشهورند؛ تصمیم میگیرند تا پای جان دنبال هدفشان بروند.
هیچ یک از قهرمانان هر دو اثر، به پلیس و دستگاه قضایی مراجعه نمیکنند. دلیل آن هم تا حد زیادی معلوم است. هر دو نفر پیشاپیش از دستگاه پلیسی و قضایی ناامید هستند و احتمال نمیدهند که مشکل پیچیدهشان به وسیله این دستگاهها درک و پیگیری شود. از این گذشته، شیوه رفتاری و منش و فرهنگ اجتماعی هر دو نفر، مبتنی بر انتقام شخصی و اقدام خودسرانه است و اساساً ارجاع ماجرا به دستگاه پلیس، وضعیت درام را به کلی دگرگون میکرد و شاید جاذبههای فعلی آن را از بین میبرد.
موتور محرکه هر دو اثر، انتقام است. انتقام، قویترین موتور محرکه درام در سینما و ادبیات داستانی است. وقتی مخاطبِ اثر مجاب میشود که قهرمان داستان، دلیل کافی برای یک اقدام خودسرانه دارد؛ به او کاملا حق میدهد که دست به هر اقدامی بزند و با او همذات پنداری عمیقی پیدا میکند.
انتقام زایرمحمد تنگسیر به خاطر سرمایه و مالی است که از دست داده و به خاک سیاه نشسته؛ اما در موقعیت اجتماعی و فرهنگی قیصر، موضوع مال و منال آن قدر مهم و تأثیرگذار نیست که بتواند محرکی قدرتمند برای به حرکت درآوردن چرخهای درام شود. بنابراین کیمیایی ترجیح میدهد ماجرا را به تبع فرهنگ جنوب شهری تهران، «ناموسی» کند و در کنار آن، برادر قهرمان را هم به دست «نامردها» به قتل برساند؛ تا موتور محرکه درام، با قدرت و قوت تمام به حرکت درآید و قیصر انگیزه کافی و وافی برای حرکت خود در طول داستان داشته باشد.
در تنگسیر، اشرار چهار نفر هستند. اصلیترین آنها کریم حاج حمزه است که در قیصر به کریم آبمنگل تغییر نام داده است. همدستان او هم عبارتاند از: شیخ ابوتراب، آقاعلی کچل و محمد گنده رجب.
چوبک به این نتیجه رسیده که اگر شخصیتهای منفی داستان، کمتر از این تعداد باشند؛ ماجرا به اندازه کافی طول نمیکشد و شرایط داستان، به اندازه کافی برای مخاطب پیگیر و علاقمند، بسط و گسترش نمییابد. بیشتر از این هم، ممکن بود داستان را برای مخاطب، کشدار؛ و پایان آن را غیرقابل مهار کند. بنابراین چهار نفر، تعداد مناسبی برای این بخش از ماجرا بود.
در قیصر هم اشرار داستان چهار نفرند. چهار نفری که مانند شخصیتهای منفی تنگسیر با هم ارتباط تنگاتنگی دارند و با تبانی و هماهنگی با هم، دست به اعمال مجرمانه زدهاند. در تنگسیر موضوع «مالی» است و نیاز به محاسبه و زیرکی دارد و در قیصر، آدمهای شرور داستان، نیازی به این حرفها ندارند و غریزی و بدوی عمل میکنند. آنها دست به تجاوز و قتل میزنند و کسی هم جلودارشان نیست. درست مثل شخصیتهای منفی تنگسیر که مال مردم را میربایند و در لابلای ژستها و استدلالهای روزانهشان پنهان میشوند؛ و کسی نمیتواند به راحتی مچشان را بگیرد و مردم را از اسرار حرفهایشان آگاه کند.
در تنگسیر شخصیتهای منفی داستان، با قهرمان داستان آشنایند و او هم آنان را به خوبی میشناسد و ماجرای اصلی هم از همین آشنایی سرچشمه میگیرد. قهرمان باید دنبال کسانی بگردد که یکیک آنها را به خوبی میشناسد و با ویژگیهای اخلاقی و رفتاریشان آشنا است و به خوبی میداند هر یک را کجا باید سراغ بگیرد. در قیصر هم دقیقاً همین رابطه برقرار است. اشرار داستان، هممحلهایهای قیصر هستند. از همان طبقه و پایگاه اجتماعی. و در همان فرهنگ و خوی و منش هم تربیت شدهاند. منتها اینها به عنوان اشخاص شرور شناخته میشوند و قیصر و برادرش، کاسبهای مورد احترام هستند. گیرم قیصر برای گریز از شرایطی که پیشتر برای خودش آفریده؛ ناچار شده از زادگاه خودش دور شود و برای کار به جنوب برود؛ اما در هر حال، فعلا که سرش توی لاک خودش است و دارد زندگیاش را میکند. درست مثل زایرمحمد تنگسیر، که ناغافل متوجه میشود چه بلایی بر سرش آوردهاند.
زایرمحمد وقتی میفهمد به چه روز سیاهی نشسته؛ تصمیم به انتقام میگیرد. او زیر بار نمیرود که کسانی خوشخوشان مالاش را بخورند و آبی هم روش؛ و به زندگی ننگینشان ادامه بدهند. و لابد همین مشی و روش را با دیگران هم تا ابدالاباد ادامه بدهند. زارمحمد این را میداند که این راه به بازگشت ختم نخواهد شد و برای همین هم تصمیم میگیرد خودش را قربانی کند؛ تا جلوی این بیعدالتی را بگیرد و چنین کسانی را، برای یک بار هم که شده؛ سر جای خودشان بنشاند.
قیصر هم دقیقا چنین رفتاری را در پیش میگیرد. او دقیقا میداند که دارد در پایتخت و در بطن بزرگترین جامعه شهری کشورش زندگی میکند و لاجرم پلیس او را به حال خودش نخواهد گذاشت. اما باز هم تصمیم میگیرد برود و این لکه ننگ را از دامان خود و خانوادهاش پاک کند و با این که خودش قربانی این ماجرا خواهد بود؛ باز هم هدفاش برایاش مهمتر از هر چیز دیگری است. حتی مهمتر از «عشقی» که در همسایگی، چشمانتظار او است و امیدوار است بتواند عمری را با او زندگی کند. او همه و همه را کنار میگذارد تا انتقام خون خواهر و برادرش را از کسانی که مرتکب این جنایتهای وحشتناک شدهاند و حالا هم آزاد و یله، برای خودشان ول میگردند و لابد باز هم در فکر تکرار این اعمال وحشیانه در مورد دیگران هستند؛ از آنها بگیرد. آن هم به وحشتناکترین شکلی که ممکن است.
در داستان چوبک، زارمحمد یک مرد متأهل است و با همسر و دو فرزندش زندگی میکند. او عاشقانه همسرش را دوست دارد و همسرش نیز چیز احساسی نسبت به او دارد. شب پیش از عزیمت او برای انجام قتلها، آنها با همه احساس، عشق و علاقهشان را که در عرف و فرهنگ محلی چندان هم متداول نیست؛ نسبت به هم ابراز میکنند. در قیصر، قهرمان داستان، متأهل نیست؛ اما دختری در همسایگی آنان هست که قیصر را عاشقانه دوست دارد و میخواهد تا پایان عمر پای او بماند. هر دو قهرمان، به این عشق و احساس پرشور و اشتیاق که هر دو هم تلاش میکنند آنها را از رفتن باز دارند؛ بیتوجهی نشان میدهند و به راه خود میروند. آنان هدفی را که انتخاب کردهاند؛ مهمتر از احساسات خانوادگی و عشق و علاقهشان میدانند.
در داستان تنگسیر، اشخاص شرور داستان، در نقاط مختلفی پراکنده هستند. آنها در کنار هم نیستند و فاصله آنها هم به حدی است که زارمحمد ناچار است زمانی را برای رسیدن به موقعیت مکانی هر یک از آنان، صرف کند. همین موضوع باعث ایجاد تعلیق در داستان میشود و فراز و فرود هر یک از این ماجراها، امکان خلق پیچیدگیهایی را در دل ماجرای اصلی فراهم میسازد. همین وضعیت در قیصر هم تکرار میشود. هر چهار شخصیت منفی داستان، در نقاط مختلفی پراکندهاند و قیصر برای رسیدن به هر یک از آنان، باید موقعیت خطرناکی را پشت سر بگذارد و در هر مرحله، احتمال نجات یافتن خود را، از اعمالی که مرتکب میشود؛ کمتر و کمتر میبیند.
در تنگسیر، تفنگچیهای حکومتی پس از قتلها در پی زارمحمد میافتند تا دستگیرش کنند. در بوشهر همه میدانند که قتلها کار او بوده و همه هم حق را به او میدهند. او حتی لقب شیرمحمد را از اهالی شهر دریافت میکند. در قیصر هم پس از قتلها، پلیس در پی قیصر میافتد تا او را دستگیر کند. اگرچه داستان چوبک، پایان خوشی دارد و زایرمحمد موفق میشود از چنگ مأموران حکومتی بگریزد و با همسر و بچههایش برای همیشه پنهان شود؛ اما در «قیصر» سرنوشتی تراژیک در انتظار قهرمان داستان است. او در نهایت به چنگ مأموران میافتد و با شلیک آنان، از پای در میآید.
حقیقت این است که خط اصلی و اسکلت و چارچوب قصه «قیصر» به «تنگسیر» شباهت انکارناپذیری دارد و بسیار محتمل و منطقی به نظر میرسد که کیمیایی با خواندن رمان چوبک؛ و پس از چند سال بعد از انتشار موفقیتآمیز این اثر، تصمیم بگیرد تا بر اساس خط قصه آن، داستان قیصر را بنویسد.
اما همه این شباهتها و هر نکته دیگری که احیاناً بشود به عنوان وجه تشابه بین این دو اثر پیدا کرد؛ چیزی از ارزشهای هنری کار کیمیایی نمیکاهد. کیمیایی داستان خودش را بر اساس و الهام از داستان چوبک نوشته و شخصیتهای خودش را ساخته و پرداخته است.
در عالم هنر و تألیف، مسعود کیمیایی، میتواند مثل هر کس دیگری، داستانی کوتاه یا بلند را بخواند و با الهام از آن، یا بر اساس آن، داستان و شخصیتها و ماجراهای خودش را بنا کند. این اتفاقی است که هر روز در گوشه و کنار دنیای امروز به شکلهای گوناگون و در رسانههای مختلف روی میدهد. آنچه در نهایت به دست خواهد آمد؛ فیلمی از مسعود کیمیایی است و امضای او را در پای خود دارد. این اثری از او است و دنیای او را به تصویر میکشد و نگاه او را به جهان پیرامون و اجتماع و آدمهایش به ما نشان میدهد؛ اما چیزی که در این میان مهم است و در فرهنگ رسانهای ما بسیار مورد غفلت واقع میشود؛ رعایت حقوق مادی و معنوی صاحبان آثاری است که به هر شکل، مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
ما در اینجا باز هم به همان پرسشی برمیگردیم که در مقاله قبلی مطرح کردیم. چرا حقوق مادی و معنوی کسانی که تأثیر قطعی و روشنی در آثار هنرمندان ما داشتهاند؛ رعایت نمیشود؟ و چرا بهرهبرداری از آثار دیگران، بدون حتی نام بردن از آنها، و ارج گذاشتن به هنر و همتی که به خرج دادهاند؛ در جامعه هنری ما این قدر آسان و قابل قبول به نظر میرسد که حتی بعد از گذشت بیش از چهار دهه، هنوز هم اثری از قبول این واقعیت که رد پای یک رمان در یک اثر سینمایی مشهور، کاملاً روشن است؛ در جایی دیده نمیشود؟
فیلم قیصر در هر حال، فیلم کیمیایی است و قیصر هم شخصیتی است که او ساخته و پرداخته؛ اما اعتراف به تأثیرپذیری او از قصه چوبک و استفاده از چارچوب قصه او در بنا نهادن داستان «قیصر» و روال و شخصیتهای آن، نیاز به شجاعتی داشته که شاید کیمیایی نیازی به ابراز آن، در خود ندیده است.
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.