صفحه اصلی > سینمای کلاسیک : سینمای کلاسیک :2001 : یک ادیسه فضایی ( 2001 : A Space Odyssey )

سینمای کلاسیک :2001 : یک ادیسه فضایی ( 2001 : A Space Odyssey )

1

2001 : یک ادیسه فضایی

2001 : A Space Odyssey

کارگردان: استنلی کوبریک

نویسندگان : استنلی کوبریک، آرتور سی کلارک

بازیگران :

کایر دالیا / دکتر بومان

گری لاکوود / دکتر پول

ویلیام سیلوستر / دکتر فلوید

داگلاس رین / هال 9000 ( صدا )

زمان : 141 دقیقه

محصول : 21968

افتخارات : کاندید دریافت اسکار در رشته های بهترین کارگردانی ، نویسندگی ، کارگردانی هنری و دریافت اسکار بهترین جلوه های ویژه

 

درباره فیلم :

« 2001 : یک ادیسه فضایی » فیلمی بود که بسیار از زمانه خود جلوتر بود!. در این فیلم با زبان تصویر به تماشاگر گفته می شود که انسان در چند میلیون سال تکامل زندگی اش، همانی است که در ابتدا بوده و پیشرفت چندانی به جز کشف و استفاده از وسائل جدید به منظور راحتی خودش ، نکرده است . اکران فیلم « 2001 : یک ادیسه فضایی » در آن مقطع انتقادات زیادی را سبب شد. بیشتر افراد معتقد بودند که خود کوبریک هم ندانسته چه فیلمی ساخته است! اما با گذشت زمان و افزایش سطح آگاهی جامعه ، مشخص شد که « 2001 : یک ادیسه فضایی » یک شاهکار به تمام معناست که نمونه ی دوم آن هرگز بوجود نخواهد آمد.

 

خلاصه داستان :

فیلم به ۳ بخش کلی تقسیم شده‌است. در بخش اول زندگی میمون‌های نیای انسان نمایش داده می‌شود که بر سر غذا و آب با هم و موجودات دیگر در جدال اند. در این بخش برخورد این میمون‌ها با یک تخته‌سنگ یک‌‍پارچه (تک‌سنگ) سیاه عامل آغازین خلاقیت و ابتکار آنها در استفاده از امکانات محیطی نمایش می‌یابد. بخش دوم در زمان معاصر می‌گذرد، بعد از کشف تک‌سنگ ۴ میلیون ساله عده‌ای برای بررسی آن اعزام می‌شوند و از درک آن عاجز می‌مانند، بخش سوم ۱۸ ماه بعد را نمایش می‌دهد که سفینه‌ای ویژه برای بررسی موضوع به سوی سیاره مشتری اعزام شده زیرا امواجی که از تک‌سنگ ساطع می‌شود به‌سوی این سیاره جهت‌گیری شده‌اند. هدایت سفینه اعزامی به عهده رایانه‌ای با نام هل (HAL) است. در جریان سفر میان هل و افراد سفینه سوءظن‌هایی ‍پیش می‌آید و هل که رایانه‌ای هوشمند است می‌کوشد تا با از میان بردن افراد سفینه از اقدام‌های مخرب آن‌ها علیه خود جلوگیری کند. یکی از فضانوردان سفینه به نام «دیو» سرانجام حریف هل می‌شود و با این سفینه به فضای پیرامون مشتری می‌رسد. در فضای فراسوی مشتری، دیو که با گردونه کپسول‌شکل فضاپیمایی خود در حرکت است ناگهان تک‌سنگ سیاه را در برابر خود می‌بیند و این تکسنگ او را با خود به فضاها و زمان‌هایی ناشناخته می‌کشاند. دیو که دچار سفر زمان شده سرانجام در اتاقی مزین مراحل پیری خود را به چشم می‌بیند و زمانی که به سوی تک‌سنگ دست دراز می‌کند به صورت جنین درمی آید. این جنین انسان که در فضایی رحم‌مانند محاط شده به سوی جو زمین بازمی‌گردد.

برگرفته از ویکیپدیا

 

5

کارگردان :

استنلی‌ کوبریک‌ تحصیل‌کرده‌ دانشگاه‌ نیویورک بود‌، و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ چهار سال ‌برای‌ نشریه‌ «لوک‌» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلی‌متری روز مسابقه و کشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی‌ با زمانِ 16 دقیقه‌ درباره‌ یک‌ مشت‌زن‌  میان‌وزن‌ به‌نام والتر کارتی‌یر (Walter Cartier) است‌ که‌ کوبریک‌ با یک‌ دوربین‌  کوچک‌  «آیمو» با 3900 دلار بودجه‌ ساخت‌، و سپس‌ به‌ کمپانی  «آ. ک‌. او» فروخت‌، که‌ در نیویورک‌ به ‌نمایش‌ درآمد. فیلبمردار، تدوین‌گر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک‌ بود، و گفتارِ متن‌  فیلم‌ را داگلاس‌ ادواردز می‌خواند. کوبریک‌ در موقع‌ ساختن‌  روز نبرد و کشیش‌ پرنده‌ 21 سال‌ داشت‌. کوبریک‌ در سال‌  1953 نخستین‌ فیلم‌  بلندش‌ را با نام‌  ترس‌ و هوس‌ با سرمایه‌ مشترک ‌دوستانش‌ تهیه‌ کرد. فیلم‌نامه‌ ترس‌ و هوس‌ را یکی‌ از دوستان‌  کوبریک‌ به‌نام‌  هوارد ساکلر(Howard Sackler) نوشته‌ بود، که‌ به‌ ماجراهای‌ چهار سرباز می‌پرداخت‌ که‌ در جنگی‌ بی‌نام‌ و نشان‌ حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه‌ کسی‌ و کجا هستند. کوبریک‌ بعدها این‌ فیلم‌ را «غیرنمایشی‌ و متکلفانه‌» ارزیابی‌ کرد، و گفت‌: «فکرهایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ منتقل‌ کنیم ‌خوب‌ بودند، اما تجربه‌اش‌ را نداشتیم‌ تا آن‌ها را به‌طرزی‌ نمایشی‌ تجسم‌ بخشیم‌.»

کوبریک‌ پس‌ از ترس‌ و هوس‌ فیلم‌های‌ بوسه‌ قاتل‌ (محصول‌ 1955) و قتل‌ (محصول‌ 1956) را ساخت‌. در نزد منتقدان‌ و تماشاگران‌  جدی‌ و پیگیرِ سینما، سازنده‌ جوان‌  فیلم‌  بوسه‌ قاتل‌ چنان ‌استعداد و اصالت‌  خود را نشان‌ داده‌ بود که‌ می‌توانست‌ در اندک‌ زمانی‌ جزییات‌ و عناصرِ تازه‌تری‌ به‌ «نوع‌» فیلم‌های‌ جنایی‌ بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفت‌انگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت.

قتل‌ نخستین‌ فیلمی‌ است‌ که کوبریک‌ به ‌ساختن‌  آن‌ تفاخر کرده‌ بود. پرداخت‌  دقیقِ سرقت‌ در میدان‌  مسابقه‌، رجعت‌های‌ بدیع‌ به‌ زمان‌  گذشته‌ و تداخل‌  آن‌ها در زمان‌  حال‌ و شکستن‌  خط‌  مستقیم‌ زمان‌ و روایت‌کردن  یک‌ رویداد مشخص‌ و واحد از دریچه‌ ذهن‌  چند شخص‌، آن‌ جنبه‌های‌ ممتاز و متمایزی‌ بود که‌ کوبریک‌ در فیلمِ قتل به‌ آن‌ها توجه‌ نشان‌ داده بود‌. خود کوبریک‌ گفته‌ است‌: «کار با عنصرِ زمان‌ موجب‌ شده‌ که‌ قتل‌ به‌ چیزی‌ بیش‌ از یک‌ فیلم‌  جنایی‌ بدل‌ شود.» یکی‌ از منتقدان‌  روزنامه «تایم‌»، در همان‌ سال‌ها استنلی‌ کوبریک‌ را برای ‌ساختن‌  فیلم‌  قتل‌ همترازِ اورسن‌ ولز قرار داد.  راه‌های‌ افتخار مهم‌ترین‌ فیلم‌  کوبریک‌ در دهه‌ 1950 است‌. درواقع‌ راه‌های‌ افتخار نه‌ فقط ‌نخستین‌ فیلم‌  بااهمیت‌  کوبریک‌ است‌، بلکه‌ از بهترین‌ فیلم‌های‌ دهه‌ 1950 نیز محسوب‌ می‌شود. کوبریک، فیلم‌نامه‌اش‌ را براساس‌  رمان‌ِ همفری‌ کاب‌ نوشته‌ بود، و کاب ‌اساس‌  رمان  خود را با اتکا و اعتنا به ‌ماجراهای‌ واقعی‌ تنظیم‌ کرده‌ بود. ظاهراً کوبریک‌ نخستین‌بار رمان‌ِ کاب‌ را در 15 سالگی‌ خوانده‌ بود، و تا سال‌ها بعد، تا زمان‌  ساختن‌  راه‌های‌ افتخار، درذهنِ خود‌ داشت‌.7

اگر این‌ همه‌ هدفِ تعیین‌شده‌ کوبریک‌ بوده‌ باشد، بایستی‌ تأکید کرد که‌ او به‌ هدفِ خود رسیده‌ است‌. حتی‌ فقط‌ ساختن‌ صحنه‌هایی‌ که‌ ژرژ سادول‌ (Georges Sadoul) از آن‌ها به‌عنوان ‌«بهترین‌ سکانس‌ها»ی‌ راه‌های‌ افتخار نام‌ برده‌، کافی‌ است‌ تا کوبریک‌ را در رسیدن‌ به‌ هدفش ‌موفق‌ بدانیم‌. این‌ سکانس‌ها عبارتنداز: شناسایی‌  مقر و جایگاه دشمن در شب‌، حمله‌ بی‌هدف به تپه و پناهگاه دشمن‌، تشکیل شورای‌  جنگ‌ در اتاق  مجلل‌ یک‌ قصر، تشکیل دادگاه‌ فرمایشی صحرایی‌، کش‌مکش‌ داکس‌ و ژنرال‌ برولار و زورآزمایی‌  نهایی‌  آن‌دو، صحنه‌ اعدامِ سه محکوم بی‌گناه‌ توسط‌ جوخه‌ آتش‌، که‌ یکی‌ از محکومان‌، که‌ در حال‌ مرگ‌ است‌، با برانکار به‌جلوی‌  جوخه حمل‌ می‌شود. فیلمبرداری‌  سیاه‌ و سفیدِ گئورگ‌ کروزه‌ و تصاویرِ خاکستری‌ و دل‌مٌرده‌ تأثیرِ خشونت‌بارِ این‌ سکانس‌ها را دو چندان‌ کرده‌ است‌.

کوبریک‌ در فاصله‌ سال‌های‌ 1957 تا 1959 با آن‌که‌ تحت‌ قراردادِ مترو گلدوین‌مه‌یر(MetroGoldwyn Mayer)بود، هیچ‌ فیلمی‌ نساخت‌. او در 1960 به‌جای‌  آنتونی‌ مان‌ فیلم‌  اسپارتاکوس‌ را کارگردانی‌ کرد؛ فیلمی‌ درباره‌ بردگان‌  در روم‌  باستان‌، که‌ به‌رغم‌ نظرِ کوبریک‌ ازفیلم‌های‌ خوب‌ او محسوب‌ می‌شود. اسپارتاکوس‌ حاصل‌  کارِ دو کارگردان‌، دو سال‌ کار و بیش‌ از دوازده‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ است‌. کرک‌ داگلاس‌، که‌ بازیگرِ اصلی‌ و مدیر تولید فیلم‌ بود، مسئولیت‌  اخراج‌  کارگردان‌  اول‌  فیلم‌ (آنتونی‌ مان‌) را به‌عهده‌ داشت‌. آنتونی‌ مان‌ صحنه‌های‌ افتتاحیه‌ فیلم‌ را، که‌ در لیبی‌ و مدرسه‌ گلادیاتوری‌ می‌گذشت‌، کارگردانی‌ کرده‌ بود. با اخراج‌  او استنلی‌ کوبریک‌ برای‌ ادامه‌ کارفراخوانده‌ شد. کوبریک‌ و داگلاس‌ سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ در راه‌های‌ افتخار با هم‌ کار کرده‌ بودند.

کوبریک‌ در سال 1962 فیلم‌ لولیتا را ساخت‌. او برای‌ ساختن‌  این‌ فیلم‌ به‌ انگلستان‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ برای‌ همیشه‌ در آن‌جا اقامت‌ گزید. کوبریک‌، لولیتا را براساس‌ داستانی‌ از نویسنده‌ معروف‌ (ولادیمیر نابوکوف‌) ساخت‌، اما در طرح‌  داستان‌ آن‌ تغییرهای‌ اساسی‌ داد. خود نابوکوف‌ فیلم‌نامه‌ را نوشته‌ بود، و کوبریک‌ با مهارت‌ جزییاتِ آن‌را به‌تصویر درآورد، و موفق ‌شد متن‌  پیچیده‌ داستان نابوکوف‌ را به‌ فیلم‌  سینمایی قابل‌ قبولی‌ تبدیل‌ کند. پیتر سلرز، جیمز میسون‌ و سو لاین‌ بازی‌های‌ درخشانی‌ در این‌ فیلم‌ ارایه‌ دادند، و فیلم‌برداری‌  سیاه‌ و سفید اَزوالد موریس‌ در خلق‌  فضاهای‌ مورد نظرِ کوبریک‌ و ناباکوف‌ نقش‌  به‌سزایی‌ داشت‌.

وقتی‌ از کوبریک‌ پرسیده‌ شد چه‌گونه‌ موفق‌ شده‌ رمان نابوکوف‌ را به‌تصویر درآورد، گفت‌: کیفیت‌  این‌ رمان‌ در قسمتِ اعظم‌  آن‌، بستگی‌ به‌ سبک‌ و شیوه‌ نگارش‌  نابوکوف‌ دارد، و سبک‌، یکی‌ از اصولی‌ است‌ که‌ ارزش‌  کتاب‌  او را تعیین‌ می‌کند؛ اما کوبریک‌ این‌را می‌دانست‌ که‌ این‌ ارزش‌ بستگی‌ به ‌موضوع‌ انتخابی‌ نابوکوف‌ و درک‌ و دیدگاه‌ او از زندگی‌ و شخصیت‌های‌ رمانش‌ دارد. در نزد کوبریک‌، سبک‌، وسیله‌ای‌ است‌ که‌ هنرمند برای‌ جذب‌ و خیره ‌ساختن‌  خواننده‌، یا تماشاگر، به‌کار می‌برد تا به‌وسیله آن‌ احساساتش‌ را به‌ آن‌ها القا کند. بنابراین‌ همین ‌نکات‌ باید بر روی پرده‌ سینما، یا صفحه‌ تلویزیون‌، دیده‌ شوند، نه‌ سبک‌  نویسنده‌. به‌عبارت ‌دیگر، میزانسن‌ بایستی‌ برای‌ یافتن‌  یک‌ سبکِ‌ خاص‌ مورد نظر قرار بگیرد، و در صورتی‌ توفیق ‌حاصل‌ می‌شود که‌ به‌عمقِ اثرِ مورد اقتباس‌ پرداخته‌ شود؛ از این‌ طریق‌ می‌توان‌ اثری‌ جدا و مستقل‌ از ساختمانِ داستان‌ به‌وجود آورد. در نتیجه‌ اقتب9اس‌ سینمایی‌ می‌تواند به‌خوبی‌  خود رمان‌ شود، و حتی‌ در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار بگیرد.

برگرفته از وبلاگ پرسپکتیو

 

نکاتی که درباره «2001 : یک ادیسه فضایی » نمی دانید :

بعد از اکران « 2001 : یک ادیسه فضایی » زمان آن فرا رسید تا نیل ارمسترانگ و باز آلدرین در دنیای واقعی ، بر روی کره ماه قدم بگذارند. اما نظریه پردازان 40 سال بعد بر این قضیه پافشاری کردند که صحنه ی قدم زدن آرمسترانگ بر روی ماه تنها یک فیلم جعلی است و هرگز چنین اتفاقی رخ نداده است!. آنها معتقد بودند که این فیلم بخشهایی از فیلم استنلی کوبریک است که در آن زمان برای تبلیغات قدرت نظامی ایالات متحده به نمایش درآمده بود.

یکی از نکاتی که به درستی در فیلم بکار گرفته شده این است که به جز آوای موسیقی که در پس زمینه فیلم پخش می شود، هیچ صدای دیگری در فضا به گوش نمی رسد زیرا در فضا مطلقاً سکوت برقرار است.

کامپیوتر هال 9000 در ابتدا قرار بود ، آتنا نام داشته باشد و یک زن هم بجایش صحبت کند!

یکی از نکاتی که بر سر آن بین کوبریک و آرتور سی کلارک ( نویسنده کتاب )10 اختلاف وجود داشت ، صحنه ایی بود که کامپیوتر هال 9000 با استفاده از توانایی لب خوانی اش ، از نقشه فضانوردان آگاه می شد. کلارک چندان به این موضوع معتقد نبود که کامپیوترها بتوانند لب خوانی کنند اما کوبریک اصرار داشت که چنین خواهد شد. کلارک سالها بعد اعتراف کرد که کاملاً حق با کوبریک بوده زیرا کامپیوترها امروز به راحتی لب خوانی می کننند.

نکته جالبی هم درباره این فیلم وجود دارد و آن درجه بندی سنی فیلم است. این فیلم با درجه سنی G اکران شده که به این معناست که همه افراد می توانند به تماشای آن بروند اما در طول مدت زمان فیلم ما شاهد 5 بار کشتار ، 3 بار استفاده از کلمه ” غلط کردن ” و 2 بار هم کلمه ” لعنتی ” هستیم!.

یکی از نکات ظریف و هوشمندانه ایی که کوبریک با زیرکی در فیلم قرار داده، سکانس ابتدایی فیلم و پرتاب استخوان توسط میمون به آسمان است. در این صحنه میمون استخوانش را به آسمان پرتاب می کند و در صحنه ی بد ما شاهد یک سفینه فضایی هستیم که در فضا در حال حرکت است. اما اگرچه همه فکر می کنند که آن سفینه یک کاوشگر است اما در حقیقت سفینه مذکور یک سلاح هسته ایی است که به دور زمین در حال گردش است!. کوبریک در این صحنه با زیرکی تمام قصد داشته بگوید که بشر ابتدا با یک تکه استخوان یکدیگر را نابود می کرد و امروز با چیزی به نام بمب اتمی!.

دختر استنلی کوبریک به نام ویویان در فیلم نقش دختر دکتر فلوید را بازی می کند.

این فیلم تنها توانست اسکاری بخاطر جلوه ویژه دریافت کند!11

از هنگام آغاز فیلم تا زمانی که یک کلمه دیالوگ شنیده می شود، 24 دقیقه فاصله است!.

آرتور سی کلارک یکبار گفته بود : اگر شما بتوانید به طور کامل « 2001 : یک ادیسه فضایی » را درک کنید ، این یعنی اینکه ما در کار خود موفق نبوده ایم. هدف ما از ساخت این فیلم این بود که بجای جواب دادن به سوالات قدیمی شما ، سوالات دیگری را هم به آن اضافه کنیم!.

پایان بندی داستان در کتاب به این شکل بود که بومان پی می برد که سومین تخته سنگ در قمر سیاره زحل قرار دارد. در نسخه سینمایی هم قرار بر این بود که چنین پایان بندی لحاظ شود اما به دلیل آنکه سازندگان جلوه های ویژه قادر نبودند تا حلقه ی زحل را بصورت کامپیوتری خلق کنند، تصمیم گرفته شد تا این پایان تغییر پیدا کند.

ظروف نقره ایی که فضانوردان در سفینه از آن استفاده می کنند، توسط یک دانمارکی به نام ” جاکوبسن ” تولید شده بود. این ظروفها کماکان جزو پرفروش ترین ظروفهای جهان هستند.

استنلی کوبریک فیلم را پیش از اکران برای منتقدان به نمایش گذاشت اما به شدت از این کار پشیمان شد چراکه اکثر منتقدان فیلم را پس زدند و آن را اثری خسته کننده نامیدند.

در شب افتتاحیه این فیلم ، 241 نفر به تماشای آن نشستند که یکی از آنان راک هادسون ( بازیگر ) بود. هادسون بعد از تماشای این فیلم گفته بود : یکی می تونه به من بگه که این آشغال راجب چی بود!؟

 

دیالوگ های ماندگار :

بومان : سلام هال، گوش ات با من هست هال؟

هال ( کامپیوتر ) : مثبته دیو . گوشم با توئه

بومان : درهای محفظه را باز کن هال

هال : متاسفم دیو . من می ترسم که این کار را انجام بدم

بومان : مشکل چیه ؟13

هال : من فکر می کنم تو دقیقاً مثل من می دونی که مشکل چیه

بومان : راجب چی داری صحبت می کنی هال ؟

هال : این ماموریت برای من خیلی مهمتر از اونه که بهت اجازه بدم به خطر بیندازیش

بومان : من نمی دونم راجب چی داری صحبت می کنی هال

هال : من می دونم که تو و فرنک تصمیم گرفتید که من را غیرفعال کنید و من هم می ترسم که نتونم کارهایی را که می بایست انجام بدم ، انجام دهم.

بومان ( خودش را به نادانی می زند ) : این مزخرفات از کجا به ذهنت رسیده هال ؟

هال : دیو ، اگرچه تو خیلی دقت کردی تا من نتونم در محفظه صدای تو رو بشنوم ، اما من تونستم لب خوانی کنم!

14

بومان : خیلی خب هال. من می خوام برم به اتاق اضطراری

هال : بدون کلاه مخصوص دیو؟ تو برای پیدا کردنش راه سخت و دشواری داری

بومان : هال ، من دیگه نمی خوام با تو جر و بحث کنم! در رو باز کن!

هال : دیو، این مکالمه دیگه هیچ فایده ایی نداره. خداحافظ.

منتقدان چه گفتند ؟

دیسن تامسون : این فیلم هنوز هم بعد از گذشت سالها از اکرانش ، باشکوه است.

رناتا آدلر : جایی میان یک فیلم خواب آور و یک فیلم بی اندازه خسته کننده

 

آیا « 2001 : یک ادیسه فضایی » با فارسی دوبله شده است؟3

بله. « 2001 : یک ادیسه فضایی » که در ایران آن را با نام « راز کیهان » می شناسند، به فارسی دوبله شده است و اتفاقاً دوبله بسیار خوبی هم دارد. اما متاسفانه اطلاعات درستی از دوبلورها و مدیریت دوبلاژ این اثر در دسترس نیست و تنها اطلاعاتی که از دوبله این فیلم وجود دارد این است که بعد از انقلاب اسلامی بار دیگر دوبله شد و اتفاقاً اطلاعات دوبله دوم فیلم هم در دسترس نیست!. البته در این فیلم دیالوگ های زیادی هم گفته نمی شود و تصویر بجای صدا با تماشاگر ارتباط برقرار می کند. با اینحال دوبلوری که بجای کامپیوتر هال 9000 صحبت کرده ( نامش را نمی دانیم!) یک شاهکار به تمام معناست.

 

دُرسا کیانفر

کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.

به جمع هواداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید{jcomments on}

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها