اسکار امسال هم که اگرچه با چند اتفاق عجیب و غریب همراه بود برگزار شد و بهترین های امسال جوایز خود را گرفتند اگرچه حدس زدن اینکه چه کسانی و فیلمهایی برنده جوایز میشوند کار چندان سختی نبود زیرا افراد و فیلمهای برنده قبلا شایستگی خود را در رشته مورد نظر ثابت کرده بودند , انیمیشن زوتوپیا , کتاب جنگل , ستیغ اره ای و … در بخش های فنی مربوطه کاملا سرآمد بودند و برنده هم شدند , به دلیل انتقادات به نظر بنده ، انتقادات بی موردی که سال پیش در مورد سفید پوست بودن اسکار و مردانه بودن و غیره به آکادمی شده بود ، امسال ازخوش شانسی چند فیلم خوب با بازیگران سیاه پوست ساخته شد و آکادمی بابرگزیدن آنها به شایعات پایان داد.
دلیل بی اساس بودن انتقادات سال پیش هم نه به خاطر تبعیض بود و نه چیز دیگری ، بلکه به خاطر عدم وجود فیلم خوب با بازیگران سیاه پوست بود. ویل اسمیت انتظار داشت با بازی در فیلم ضعیف تمرکز نامزد بازیگر اول مرد شود کسی منکر زحمات وی برای بازی در این فیلم نبود , اما رقبایی قوی تر از او بودند و وی کنار زده شد بعلاوه رئیس خود آکادمی یک خانم هستند که از قضا سیاه پوست هم هستند. شما مطمئن باشید اگر در جایی تبعیض نژادی یا جنسیتی بخواهد صورت بگیرد این خانم به عنوان رئیس کل جلوی آن را خواهد گرفت.
کسانی که انتقاد به تبعیض نژادی آکادمی داشتند فراموش کرده بودند که دو سال پیش فیلم سیزده سال بردگی که بیشتر عوامل ساخت آن سیاه پوست بودند جوایز اصلی را درو کردند و یا کسانی که به تبعیض جنسیتی انتقاد دارند آنقدر که خانم شیک پوش در مراسم اسکار میبینیم جای دیگری نمیبینیم , معرفی کنندگان اکثرا بازیگران زن یا کم و بیش در کنار یک بازیگر مرد هستند که برندگان را معرفی میکنند , برندگان رشته مختلف فنی و بازیگری هم معمولا شامل یک خانم میشوند که جوایز خود را دریافت میکنند . پس تِز تبعیضی بودن اسکار رد می شود .
اما هدف اصلی این مقاله درمورد تغییر رویه عجیب اسکار در یکی دو سال گذشته در مورد انتخاب بهترین فیلم می باشد , سال گذشته فیلم افشاگر برنده بهترین فیلم شد در حالی که این فیلم یک درام ساده بر اساس یک داستان واقعی نسبتا جنجالی بود امسال هم فیلم مهتاب برنده بهترین فیلم شد فیلمی متوسط از لحاظ داستانی و بازیگری ولی ارزشمند از لحاظ هنری و سینمایی.
.
فیلم یک داستان یک خطی در مورد مشکل یک فرد در جامعه را مورد بررسی قرار می دهد , این پسر هم سیاه پوست است , هم یک مادر معتاد و ناسالم دارد و از شانس بدش همجنسگرا متولد شده است (مادرانی که اعتیاد به مواد مخدر یا مشروبات الکلی دارند و روان پریش هستند احتمال اینکه بچه ای که به دنیا می آورند همجنسگرا باشد بسیار بیشتر از بقیه است) . موضوع تبعیض نژادی به موضوعی کلیشه ای تبدیل شده که دیگر کمتر فیلمسازی سراغ آن می رود اما نویسنده مهتاب خاصیت همجنسگرا بودن و غمگین و تنها بودن این پسر را نیز به داستان اضافه کرده تا شکل کلیشه ای آن کمرنگ شده و بینندگان ارتباط بیشتری با شخصیت اصلی فیلم پیدا کنند چون بیننده ای ممکن است نه سیاه پوست باشد و نه همجنسگرا اما حس غمگینی و تنهایی در میان همه انسانها مشترک است . کارگردان فیلم نیز برای پیاده کردن این فیلمنامه از میزانسن های خوبی ماننده حرکت دایره وار و پیوسته دوربین برای بیان استرس و پریشانی , نور چند حلقه و رنگی مهتاب برای بیان غم و اندوه و از انعکاس نور آبی آسمان شب بر بدن پسر سیاه پوست (که باعث میشد وی آبی به نظر برسد ) برای بیان تنهایی و خاص بودن او بهره گرفته است .
همه موارد ذکر شده کاملا مناسب یک درام ( سبکی در ادبیات و نمایش که حول محور انسان و مسایل واقعی مربوط به وی میچرخد و سعی میکند تضادها و تعارض های زندگی انسانی را به دور از هرگونه تخیل و خیال پردازی به تصویر بکشد ) می باشد اما مشکل در فیلم مهتاب و سایر فیلم های درام در شدت بیان این موضوعات است. در مهتاب , فیلم در سکوت پی در پی فرو میرود و روند حرکت داستان کند می شود با اینکه پیچیدگی معمایی خاصی هم وجود ندارد و ما هم شخصیت اصلی فیلم را شناخته و با وی ارتباط برقرار کرده ایم دلیل این کندی و لبریز کردن کاسه صبر تماشاگر را متوجه نمیشویم , داستان هم به قدر کافی پر نیست تا حداقل چند خرده داستان این خلاء ها را پر کنند.
یک خطی است و دیگر هیچ . در این مدل فیلمها ما با اینکه با یک فیلم پر از احساسات طرف هستیم اما نه حسی به ما منتقل می شود و نه احساساتشخصیتها را درست حس میکنیم , دائما منتظر این هستیم که حداقل توقعات ما به عنوان یک بیننده عام و متوسط ارضا شود اما خبری نمی شود زیرا فیلمهای هنری بسیار کم به این مقوله توجه میکنند و راه خود را میروند , پس از تماشای این فیلم اگر از بینندگان آن بپرسید نظر شما درباره فیلم چیست بسیاری نظری نخواهند داشت یا اینکه نظر منفی خواهند داشت و تقصیری هم ندارند , چون فیلم ارتباط ضعیفی با آنها برقرار کرده و چیزی به آنها ارایه نکرده تا به یک جمع بندی کلی برسند .
به سختی میتوان دو ساعت یا بیشتر پای فیلمی نشست که آدم های آن کم حرف میزنند یا وقتی حرف می زنند جملات آنان کوتاه و گاهی بی معنی است , همه میخواهند حرف بزنند ولی باید ساکت باشند , داستان یکنواخت است یعنی ضرباهنگ انتهای فیلم دقیقا همان ضربآهنگ ابتدای فیلم است مثل اینکه اصلا چیزی ندیده ایم و از یک نقطه حرکت کرده و دوباره به همان نقطه بازگشته ایم , این یک مورد از اشکالات سینمای درام هنری است بیشتر سینمای اروپا و جشنواره کن محل حضور اینگونه فیلمهاست و در جشنواره کن این فیلمها بیشتر مورد تقدیر قرار میگیرند , جشنواره های سینمایی در سراسر دنیا نیز فقط به سینمای درام و هنری توجه میکنند و کمتر به ژانر ترکیبی بها می دهند در ایران و سایر کشورهایی که سینما دولتی است و فقط برای کسب جایزه دولتها بودجه ای برای فیلمسازی در نظر میگیرند و سینما در این کشورها بیشتر یک هنر سربار و ابزاری است فیلمسازان نیز تمایل پیدا میکنند به سمت ژانری حرکت کنند که کمترین پیچیدگی فنی دارد و داستان آن را همه جوره میتوان شکل داد و فیلم به مثابه دیگی است که همه چیز میتوان داخل آن ریخت و آن را هم زد و خروجی آن را به کلی جشنواره ریز و درشت فرستاد و عنوانی کسب کرد.
سینمای ایران یک نمونه عجیب و غریب از این مدل فیلمها و سبک درام ارایه میکند که از آن طرف بام افتاده است یعنی بر خلاف رویه ثابت فیلمهای درام که بر ارزش هنری , واقعیت و سکوت در فیلم تاکید می کنند همه در حال جیغ و داد زدن هستند و گفتگوها غیرواقعی و بیشتر شبیه مشاعره است یکی جمله ای میگوید و دیگری شعروار آن را جواب می دهد و دیالوگها به شکل کاملا ملموسی مشخص است که واقعی نیستند و نویسنده از بین صدها جمله آنها را انتخاب کرده در حالی که ما در زندگی روزمره و واقعی وقتی میخواهیم حرفی بزنیم راحت آن را بیان میکنیم و به قول معروف صغری کبری نمیچینیم و قلمبه و سلمبه شعار نمی دهیم اما سینمای ایران در ژانر درام مخصوص خود همه قواعد و اصول فیلمسازی را آنگونه که خود دوست دارد دستکاری میکند و جالب اینجاست که نام سینمای بومی را نیز بر آن میگذارند و انتظار دارند دنیا با این مدل فیلم ارتباط برقرار کند و از آن تمجید کند ! مانند فیلم عجیب و غریب ابد و یک روز که خوشبختانه به واسطه یک رای کمتر از فیلم فروشنده به اسکار فرستاده نشد وگرنه داوران چهارگوشه آکادمی را بوسه میزدند و به دنبال دستفروشی یا شغل دیگری میرفتند.
در این فیلم درام سبک ایرانی ! , فرد به شدت معتاد خانواده هر موقع که دوست دارد از کمپ اعتیاد فرار می کند و برای حفظ بنیان خانواده اش و جلوگیری از ازدواج اجباری خواهرش با یک افغانی تمام تلاش خود را می کند , سوال اینجاست از کی تا به حال یک فرد با این شدت اعتیاد در فکر اطرافیانش بوده که این دومین بار باشد , شما کدام فرد معتادی را میبینید که زندگی خودش و اطرافیانش برایش مهم بوده که این دومین بار باشد( البته قصد توهین به هیچ فرد معتادی نداریم زیرا به درستی معتاد یک بیمار است و اگر از آن خلاص شود به زندگی عادی بازمیگردد. ) همه میدانیم که مواد مخدر اولین کاری که با انسان می کند این است که او را تخدیر و تخلیه می کند یعنی فکر و ذهن فرد را از تمام مسایل و سختی های زندگی دور میکند به همین خاطر فرد معتاد دیگر نسبت به هیچ موضوعی جدی نیست و به راحتی از کنار همه چیز عبور می کند , این فرد به راحتی کودکش را میفروشد , زنش را طلاق می دهد , خانواده اش از هم می پاشد و برایش مهم نیست زیرا اعتیاد او را از تمام وابستگی ها و تعهدات زندگی آزاد کرده اما در ابد و یک روز این فرد معتاد چنان نگران همه چیز و همه کس خانواده اش است که حاضر است فرار کند و به آغوش خانواده بازگردد وی حتی نگران پسر بزرگ خواهرش در یک شهر دیگر را هم هست و سعی در حل مشکل او نیز دارد!
این تنها یک بخش از یک فیلم سبک درام عجیب و غریب ایرانی است دلیل موفقیت فیلمهای فرهادی در اسکار این است که وی داستانی جهانی را در بستری محلی و اجتماعی به خوبی روایت می کند و داستان را واقعی و به دور از بزک کردن و تخیلی کردن و شلوغ کردن و پربازیگر کردن و های و هوی , روایت می کند . دروغ و حاشا کردنی که انسانها برای به دست آوردن منافع خود در همه جای دنیای ممکن است انجام دهند در جدایی نادر از سیمین به خوبی در قالب خود مینشیند , مسئله تجاوز که در همه جوامع انسانی از گذشته تاکنون کم و بیش وجود دارد خرد شده و در قالب تصمیم گیری برای مجازات فرد متجاوز در فیلم فروشنده قالب می گیرد . داور اسکار هرکس و از هرجای دنیا که باشد مطمئنا با این مسایل در جامعه خود برخورد داشته و آن را درک میکند و این امتیازی بزرگ برای فیلم است .
امروزه در هالیوود برای رفع اشکالات ژانر درام آن را با سایر ژانرها ترکیب میکنند تا مبنایی تماشاگرپسندتر پیدا کند مانند : (درام , جنگی) یا (درام ,علمی و تخیلی) یا (درام , اکشن) , در این فیلمها تمام داستان فیلم درام نیست و تنها بخشی از آن درام است و در بیشتر آن از ژانر دیگری استفاده شده است . تا حد زیادی از لحاظ راضی کردن مخاطب این مدل از سینما موفق عمل میکند اگرچه در دام مشکل دیگری به نام کلیشه ای شدن می افتد ولی در کل موفق عمل میکند و از دید بیننده عام و متوسط سینما که کاری به جزئیات فیلمسازی ندارد میتوان آن را قابل قبول دانست, این ویژگی هالیوود بر روی جشنواره اسکار تاثیر گذاشته و باعث شده اسکار فستیوالی متفاوت از سایر فستیوالها باشد , در اسکار حدود چهل رشته وجود دارد که بیشتر آنها رشته های فنی هستند و همیشه بهترینهای این رشته ها به درستی گزینش شده و جایزه میگیرند در رشته های غیر فنی نیز اسکار بهتر از سایر فستیوال ها عمل می کند و بر خلاف کن و سایر فستیوال ها فیلم هایی را به عنوان بهترین فیلم انتخاب میکند که درام سنگین طولانی هنری و پر از سکوت نیست و داستانی به مراتب جذاب تر و تماشاگر پسند تر دارد اما امسال اسکار تابوشکنی کرد و فیلم مهتاب را به عنوان بهترین فیلم برگزید در حالی که فیلم لالالند از لحاظ جذابیت های داستانی فانتزی و فیلم ستیغ اره ای از لحاظ درام جنگی تاریخی از همه لحاظ بسیار بالاتر از این فیلم قرار می گیرند البته جای شکرش باقی است که فیلم عجیب و غریب Arrival عنوان بهترین فیلم را به دست نیاورد وگرنه اسکار امسال واقعا مثل اتفاقاتش غیرقابل بخشش می شد .
احمد حمدی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید